بخشی از مقاله

چکیده

کتاب صبح الاعشی، نوشته قلقشندی، از مهم ترین کتابهای دائره المعارفگونه عصر ممالیک در ارتباط با فن دبیری و هر آن علوم و معارفی است که اطلاع از آنها برای هر دبیری لازم و ضروری بوده است. این کتاب که در قرن هشتم و اوایل قرن نهم هجری نوشته شده حاوی اطلاعات بسیار ارزشمندی در پیوند با زبان فارسی است. در جایجای این کتاب میتوان ردپای تأثیر زبان فارسی را در زبان عربی به وضوح دید. از مهمترین تأثیرات زبان فارسی در عصر ممالیک، اصطلاحات فراوانی در ارتباط با القاب و مشاغل دیوانی است که در مصر آن روز بسیار رایج و شایع بوده است. بسیاری از آن القاب و مشاغل یا پسوند فارسی دارند و یا اینکه سراسر فارسیاند. این نفوذ زبان فارسی در میان ممالیک مصرBبه رغم دوری مسافت میان ایرانِ آن روز و مصرB نشان از پویایی و توانمندی زبان فارسی در به دوش کشیدن اصطلاحات اداری و دیوانی دارد که پیداست زبان عربی توان حمل آنها را نداشته است؛ چرا که اگر میداشت بی گمان از واژههای عربی بهره میجستند. گفتنی است که این حضور و نفوذ زبان فارسی در مشاغل اداری و دیوانی روندی بوده است که از همان آغاز فتوحات استمرار داشته است.

کلیدواژهها: زبان فارسی، اصطلاحات دیوانی، صبح الاعشی، قلقشندی.

مقدمه

ابو العباس احمد بن علی قلقشندی، صاحب کتاب صبح الاعشی فی صناعه - کتابهالانشاء، - دانشمند مصریِ عصر ممالیک"Bحکومت از648 تا 922 ق B" - ضیف، ص - 34 در سال 756 ق در قلقشنده یکی از روستاهای قلیوبیه - قلیوب - در نزدیکی قاهره به دنیا آمد و در سال 821 ق در شصت و پنج سالگی در قاهره از دنیا رفت - الزرکلی، ج 177 /1 ؛ کحاله،ج 196 /1؛ السنحاوی، ج 8 /2 ؛ ابن العماد،ج - 218 /9 قلقشندی برای آموختن علم از بزرگان عصر خود، در بیست سالگی به اسکندریه می رود و از ابن ملقّن عالم معروف شافعی - 804 B723ق. - در سال 778 ق در حالی که تنها بیست و دو سال داشت اجازه ی تدریس و فتوی بر مذهب شافعی می گیرد؛ در همین زمان است که ابن ملقن به وی اجازه می دهد تمامی تألیفاتش را در فقه و حدیث و آن چه از صحاح سته و مسند شافعی و مسند ابن حنبل آموخته روایت کند - ضیف، ص - 451 قلقشندی چنان که خود در خطبه ی کتاب صبح الاعشی، تصریح می کند در سال 791ق به دیوان انشاء رفته - القلقشندی،ج - 8 /1 و تدریس فقه، اصول و علوم عربی را رها می کند و از آن زمان به بعد، عمر خود را بر سر نوشتن کتاب سترگ خود یعنی صبح الاعشی می گذارد. وی کار نوشتن این کتاب را به تصریح خودش در سال 814 ق - همان،ج - 404 /14 در چهارده جلد به پایان می رساند؛ او به رغم پایان یافتن نگارش کتاب، همچنان تا سال وفاتش در سال 821 ه. به ویرایش و افزودن آن می پردازد - ضیف، - 451 قلقشندی، افزون بر کتاب بزرگ صبح الأعشی، آثار فراوان دیگری نیز از خود بر جای نهاده است - کحاله، ج - 197 B196 /1؛ اما بی گمان، شهرت و عظمت وی با کتاب صبح الأعشی که مهمترین کتاب وی و ارزشمندترین اثر در دوره ممالیک به شمار می آید گره خورده است.

چارچوب صبح الأعشی، از یک خطبه و یک مقدمه و ده مقاله و خاتمه شکل گرفته است. وی در خطبه این کتاب، بعد از حمد خدا و ستایش پیامبر اکرمص به جایگاه کتابت - دبیری - و تلاش پیشینیان در نوشتن آثاری درباره کتابت و نیز به ضرورت نوشتن کتابی دیگر در این باره اشاره می کند. مقدمه ی این کتاب، پنج باب دارد که در این پنج باب از فضیلت کتابت، معنای لغوی و اصطلاحی آن، آداب کاتبان، حقیقت دیوان انشاء و قوانین آن سخن میگوید. مقالات دهگانه این کتاب، 31 باب و51 فصل دارد. در مقاله نخست به بیان هر آن چه از معارف و خط و زبان و بلاغت و علوم گوناگون که کاتب به آن ها نیاز دارد می پردازد. در مقاله دوم از مسالک و ممالک سخن می گوید و معلوماتی تاریخی در باره ی خلافت اموی و عباسی و نیز معلومات جغرافیایی و تاریخی ارزشمندی درباره ی مصر و حاکمان آن چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام تا زمان خود مؤلف، به دست می دهد. در همین مقاله دوم نیز به شام وحتی به سرزمین های آفریقایی و روم که اندک ارتباطی با مصر داشته اند گریزی می زند. مقاله سوم در باره کنیه ها و لقب ها و چگونگی کاربستِ آن ها به فراخور منصب مخاطب به طور مبسوط سخن می گوید. در همین مقاله سوم همچنین از نوع و اندازه ی کاغذ، حاشیه نامه ها، فاصله میان سطر ها، انواع قلم ها و دوات ها، کتابت سندها، آغاز و پایان و ملحقات نامهها و سندها سخن به میان میرود. در مقاله چهارم از مکاتبات و انواع آن و نیز از امور کلی مربوط به آن و از اصطلاحاتش در میان اهل مشرق و مغرب و مصریان بحث می شود. در مقاله پنجم که مقاله ای است بسیار بلند از طبقات ولایات B مثل خلیفه و سلطان و صاحبان شمشیر و قلم - و از آن چه کاتب باید در مکاتبه با این طبقات مراعات کند سخن می گوید. در این مقاله همچنین از بیعت نامه ها، پیمان نامه ها، آداب و رسوم، مراسم و توقیعات سخن می رود. در مقاله ششم از وصیت ها و مسامحات سلطانی و چگونگی هماهنگی میان سال های شمسی و قمری سخن گفته میشود. در مقاله هفتم از تیول و تیولداری و تیول نامه سخن به میان می رود. قلقشندی در مقاله هشتم از سو گند نامه ها و سوگندهای ملوکانه، سخن می گوید. در مقاله نهم از صلح نامه ها و فسخ نامه صلح و امان نامه و بخشودگی های ملوکانه بحث می شود. در مقاله دهم از فنون کتابت مثل جدیات و هزلیات که ارتباطی چندانی هم با دیوان رسائل ندارند سخن گفته می شود. خاتمه کتاب درباره ی اموری است که متعلق به دیوان انشاء است اما ارتباطی با فن کتابت ندارد، اموری از قبیل چاپاری، کبوتران نامه بر، کبوتر خانه ها، کشتی های حمل برف و چگونگی خبررسانی با آتش.

باری از زمانی که ساسانیان سقوط کردند و اسلام به ایران آمد تمامی تشکیلات دیوانی و سازمان های مالی و اداری خلافت همچنان به زبان فارسی بود و دبیران و کاتبان دیوان نیز ایرانی تبار بودند و به زبان فارسی می نوشتند. با توجه به این که امور مربوط به تشکیلات دیوانی بسیار پیچیده بوده و اصطلاحاتی ویژه و دشوار داشته و تنها افراد و طبقاتی خاص از عهده آن برمی آمده اند و با توجه به این که خود عربها به هیچ وجه در کار دفتر و تشکیلات گسترده وحرفه ای دیوانی نبودند و طبعا زبان عربی هم که تا آن زمان زبانی محدود و محلی بوده تاب تحمل بار آن همه اصطلاحات دیوانی را نداشته لذا سال های سال طول کشید که زبان تشکیلات دیوانی از فارسی به عربی برگردانده شود. اولین دیوانی که از زبان فارسی به زبان عربی منتقل شد دیوان عراق بود که دیوان مرکزی و در حقیقت مهمترین دیوان خلافت در حوزه و قلمرو سرزمین های ایران می شد. این انتقال به دست صالح بن عبد الرحمن - عبد الرحمن مردی بود اهل سیستان که عرب ها او را اسیر کرده و با خود به عراق آورده بودندB که به فارسی و عربی هر دو تسلط کامل داشت در دوره خلافت عبد الملک مروان و والی گری حجاج یوسف بر عراق بعد سال هشتاد و شش هجری رخ داد. تفصیل این حادثه ی تاریخی در فتوح البلدان بلاذری آمده است و مجال ذکر آن در حوصله ی این بحث نمی گنجد - البلاذری، صص - 421B422 انتقال تشکیلات دیوانی از فارسی به عربی به این معنا نبود که زبان فارسی یکسره به کنار رانده شود. زبان فارسی به انحاء مختلف بر زبان عربی اثر گذار بوده که نشانه های آن را در کتاب های تاریخی و حتی شعر عربی می توان دید. سیر تاریخی این روند اثر گذاری در طول قرون و اعصار همچنان تداوم داشته به گونه ای ردپای روشن و برجسته آن را به عنوان نمونه در کتاب صبح الاعشی می توان دید. جالب این که خاستگاه بسیاری از نامهای شغل ها و تشکیلاتی که در مصر دوره ممالیکB به رغم بعد مسافت مصر با ایرانB رواج داشته بر اساس گفته قلقشندی، خلافت بغداد بوده که بیشتر گردانندگانش به گفته همو به فارسی سخن می گفته اند؛ و این نفوذ چشمگیر واژه های فارسی منحصر به عصر ممالیک نبوده بلکه در تشکیلات فاطمی ها 567B 297 - ق - و ایوبی ها 648B567 - ق - نیز وجود داشته است - القلقشندی، ج - 453 /5

باری قلقشندی در جای جای این کتاب عظیم خود از اصطلاحات فراوانی سخن می گوید که یا کاملا فارسی اند و یا با پیشوند و پسوندی فارسی ترکیب یافته اند که این خود نشان دهنده نفوذ قدرت مند و فراوان زبان فارسی در زبان عربی در زمان های مختلف از جمله در عصر ممالیک است. وی در باب سوم از مقاله ی دوم کتاب صبح الاعشی، القاب و مشاغل و تشکیلاتی را بر می شمارد که شمار بسیاری از آن ها پسوند"خانه" و پسوند "دار" از مصدر داشتن دارند و تعدادی دیگر نیز واژه هایی مرکب جز آن دونوع پیش گفته اند؛ در میان القاب و مشاغلی که دارای پسوند خانه و دار می باشند و در میان واژه های مرکبی که غیر از این دو نوع اند گاه هر دو جزء فارسی اند و گاه تنها یک جزء فارسی می باشد که در ادامه به این موارد اشاره می شود. در این نوشتار به ترتیب القاب و مشاغلی ذکر می شود با پسوند خانه و دار و سرانجام نیز به کلمات مرکب اشاره می شود. البته گفتنی است واژه های فارسی موجود در صبح الاعشی به همین القاب و مشاغل منحصر نمی باشد بلکه با یک استقصای دقیق در این کتاب پر برگ و بار بی گمان واژه های فارسی بسیاری می توان استخراج نمود. هدف از این نوشتار گزارشی است از واژه های فارسی که در مشاغل دیوانی در عصر ممالیک بسیار به کار می رفته و مرسوم بوده است.
پسوندِ "خانه":

الحوائج خاناه: حوائج خانه یکی از گسترده ترین تشکیلاتی بوده که به خاطر اهمیت بالا زیر نظر امیر اداره می شده است. از وظایف این تشکیلات، تهیه و نگهداری گوشت، ادویه جات، حبوبات، روغن سوخت و تمامی نیازمندی هایی آشپز خانه ی سلطنتی و دیگر خانه های سلطان و امیرانی بوده که تأمین خوراک و مایحتاجشان به خرج سلطان بوده است. مخارج این تشکیلات آن چنان بالا بوده است که هزینه ی روزانه ی گوشت به تنهایی به سی هزار درهم می رسیده است. حوائج خانه، افزون بر وظایف پیش گفته، حقوق امیران و سپاهیان و مستمری بگیران را پرداخت می کرده است. - القلقشندی، ج13 /4، - 12

الرکاب خاناه: رکاب خانه، محل نگهداری انواع پالان و لگام و زین و برگ ها ی اسب ها و دیگر حیوانات سواری سلطانی بوده که مسؤول آن را "مهتارالرکاب خاناه" یعنی مهتر رکاب خانه می گفته اند. در رکاب خانه زین و برگ های زرین و سیمین و زین پوش های حریر و منقش و مزین به زیورهای متفاوت، آن چنان فراوان بوده که به گفته قلقشندی عقل را به حیرت وا می داشته است - همان، ج - 12 /4

الزرد خاناه: زرد خانه یا "السلاح خانه" - سلاح خانه - محلی بوده برای نگهداری سلاح هایی مثل شمشیر و نیزه و تیر و کمان. در زرد خانه یا سلاح خانه همیشه افرادی مقیم بوده اند که یا سلاح می ساخته اند و یا آن را تعمیر میکردهاند. به این افراد مقیم "الزرد کاش" می گفتند که ظاهرا محرف و معرب زرد کار است چون به تصریح قلقشندی کلمهای اعجمی است که به معنای صانع الزرد می باشد - همان، ج 11 /4، - 12؛ ضمن این که افزون بر واژه کار، واژه "زرد" نیز که به معنای زره می باشد یک واژه کهن ایرانی است - آذرنوش، صص101، 135، - 134

الشراب خاناه: شراب خانه که "مهتر شرابخانه" عهده دارش بوده انواع شربت و نوشیدنی را در ظروف نفیس و فاخر برای سلطان فراهم می نموده است. همیشه غلامانی آماده خدمت زیر دست مهتر شراب خانه بوده اند که "شراب دار" نام داشته اند - القلقشندی،ج - 10 /4

الطبل خاناه: طبل خانه، محل نگهداری طبل ها و بوق هایی بوده که در رزم یا بزم های سلطانی به کار می رفته اند. سر پرست طبل خانه را امیر علم می گفته اند. طبل خانه را مهتری بوده که وی را "مهتار الطبل خاناه" یا مهتر طبل خانه می گفته اند و بر کار آن تشکیلات نظارت می نموده استزیر. دست مهتر طبل خانه نیز کسانی بوده اند به نام دبندار و منفّر و کوسی. وظیفه دبندار نواختن طبل یا دهل، وظیفه منفر بوق - نفیر - زدن و ظیفهکوسیّ زدن بر کوس بوده است. - همان، ج 13 /4 و ج - 22 /5

الطشت خاناه: تشت خانه که به "الطشت داریه" یعنی تشت داری و "الرختوانیه" Bکه به نظر می رسد با توجه به توضیحات قلقشندی همان رخت خانه استB نیز معروف بوده به مکانی اطلاق می شده که در آن، لباس های سلطانی، موزه ها و مخده ها و پشتی ها و قالیچه ها قرار داشته است. عهده دار این شغل را "مهتار الطشت خاناه" یعنی مهتر تشت خانه می گفته اند. به غلامانی که در تشت خانه خدمت می نموده اند "بابا" می گفته اند که این لفظ بابا گاه برای احترام به مهتر تشت خانه نیز اطلاق می شده است - همان، ج11 /4،10 و ج - 470 /5 الفِراش خاناه: در فراش خانه که "مهتر فراش خانه" سرپرست آن بوده انواع فرشها و چادرها و هر نوع وسیله ای که در سفر و

حضر مورد نیاز بوده نگهداری می شده استگروهی. در سفر و حضر همواره در خدمت مهتر فراش خانه بوده اند که به آن ها فّراش می گفته اند. این فراش ها چنان در کار خود ماهر بوده اند که به تنهایی قادر بوده اند چادری بزرگ را برپا دارند. - همان، ج - 11 /4

پسوندِ "دار"
الإستَدّاراستدّار: یا استد دارکه عهده دار تشکیلات بزرگی به نام الاستداریه بوده دخل و خرج اموال سلطان یا امیر را برعهده داشته است. این کلمه به گفته ی خود قلقشندی مرکب است از دو لفظ فارسی "استد" به معنای ستاندن و "دار" از مصدر داشتن که هر دو حرف در هم ادغام شده اند. نظارت کلان بر تمامی امور بیوت سلطانی از قبیل آشپز خانه، شراب خانه، اطرافیان و غلامان در حیطه ی این شغل بوده استبه.هر روی اِستدّاریاسِتَدّار B که به گفته ی قلقشندی بعضی از منشیان متکلف و فضل فروش به

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید