بخشی از مقاله
چکیده
ملحوظ داشتن عوامل بنیادی، فرهنگی و هنری در بنا، یک اثر ساختمانی معمولی و بی هویت و روح را به سوی یک معماری کامل و شاخص سوق می دهد. یک فضای معماری متناسب با نوع فضا و کارکرد آن، از عوامل و پدیده های بسیار گوناگون و متنوعی تاثیر می پذیرد. در وهله نخست، یک فضا نقش یک سرپناه را ایفا می کند و بیش از هرچیز تحت تاثیر مصالح،مواد و شیوه ساختمانی قرار می گیرد.در این سطح، شاید تاثیر فرهنگ در شکل گیری فضا خیلی محسوس نباشد اما اگر از ساده ترین فضاها که نقش سرپناه را ایفا می کند عبور کنیم و به فرهنگ ها یا فضاهایی که جنبه غنی تری دارند بپردازیم، متوجه می شویم که عوامل و پدیده های فرهنگی نقش مهمی در شکل گیری بناها دارند و مطالعه نشانه های فرهنگی و معنایی پدیده ها در جهت بازنمایی واقعیت های آن، ابزار ارزشمندی محسوب می شود.
.1مقدمه
در شکل گیری معماری ایران؛ نظر، جهان بینی و تفکر ارتباط بسیار نزدیک با فضا داشته است. این امر ممکن است در مرحله اول جستجوگر حل مسائل جوی و اقلیمی بوده باشد ولی در مراحل تکمیلی، ذهنیتی مشهود است که در آن کلیه تحولات عقلانی و تخیلات معنوی نفوذ کرده اند. همان گونه که پیوند نگاه به دنیا و زندگی در جوشش مکان ها و در تمامی ساختمان های معماری سنتی به چشم می خورد. در مطالعه معماری ایرانی و استخراج مفاهیم،مبانی و ویژگیهای آن کاملاً روشن است که اساس و شالوده اصلی آن در فلسفه وجودی این سرزمین بوده است و در نتیجه،مطالعه آن بدون عمیق شدن در مسائل اجتماعی ،فرهنگی،دینی و ادبی ناممکن است و روش تطبیقی رفت و برگشتی بین قالب - صورت - وفلسفه اجتنابناپذیر میباشد
.2فرهنگ
انسان فرهنگ را می آفریند و فرهنگ به انسان پر و بال انسانی می بخشد. و وجودش را پربار و هر چه انسانی تر و متعالی تر می سازد و لذا انسان بدون فرهنگ موجودی ماقبل انسانی و از هر جهت فقیر ، ناتوان و بی ریشه به شمار می آید و درست به همین جهت است که می گویند : » انسان موجودی فرهنگی است و فرهنگ ، خاص انسان است. صورت فضای معماری از عوامل و پدیده های متعددی تاثیر می پذیرد. فرهنگ یکی از این عوامل است. فرهنگ مجموعه ای از پدیده های گوناگون است که هرکدام به گونه ای خاص بر آثار هنری و از جمله فضاهای معماری تاثیر می گذارد. این تاثیر گاه بسیار ملموس و روشن و در مواقعی بسیار ظریف و غیر آشکار است. تجلی همه پدیده ها، خصیصه ها و عناصر تشکیل دهنده فرهنگ در صورت فضاهای معماری یکسان صورت نمی پذیرد و برخی از تجلیات فرهنگ را به سادگی و برخی دیگر را به دشواری می توان مورد شناسایی قرار داد.
.3بازتاب فرهنگ درفضای معماری
فرهنگ هر جامعه نشات گرفته از زیر ساخت های فکری مردم آن جامعه می باشد و این زیر ساخت ها ی فکری در ساخت هر آنچه در آ ن جامعه نیاز است تاثیر می گذارد در طراحی یک محیط فرهنگ نقش اصلی را بازی می کند . نگاه یک تازه وارد دقیق به اطراف خود ، به او در شناخت فرهنگ اصلی آن مردم کمک شایانی میکند نمای ساختمان ها ، شکل چشم انداز و ..… نشان آن است که مردم آن جامعه به چه می اندیشند. انسان در آفرینش هر فضای زیستی و به طور کلی در پدید آوردن هرگونه ابزار یا پدیده علاوه بر توجه به سودمندی های کارکردی، تلاش می کند تا از لحاظ هنری و فرهنگی نیز فضا یا پدیده ای خلق کند که زیبا،خوشایند و تحسین برانگیز باشد. در معماری نیز مانند سایر هنرها می توان تاثیر برخی از پدیده ها و جلوه های عمیق فرهنگ ملی و دینی را به شکل الگوها و صورت هایی پایدار مشاهده کرد. برخی از انواع طرح ها و الگوهای پایدار در معماری ایرانی مانند چهار صفه و چهار باغ را می توان از اینگونه طرح ها و الگوها دانست. اینگونه از صورت ها و ارزش ها ناشی از عوامل و پدیده های اصلی فرهنگ و تمدن یک قوم یا ملت هستند و به همین دلیل از لحاظ گستره تاریخی و جغرافیایی غالبا بسیار پایدار و طولانی مدت هستند. پایداری این صورت ها و الگوها به معنی فقدان پویایی آنها نیست. در شکل گیری معماری ایران، نظر جهان بینی و تفکر ارتباط بسیار نزدیک با فضا داشته است. این امر در مرحله اول ممکن است جستجوگر حل مسایل جوی و اقلیمی بوده باشد ولی در مراحل تکمیلی، ذهنیتی مشهود است که در آن کلیه تحولات عقلانی و معنوی نفوذ کرده اند. - دیبا،97، - 1378 در این راستا به مواردی اشاره می شود:
1,3درون گرایی
درونگرایی مفهومی است که به صورت یک اصل در معماری ایران وجود داشته و با حضوری آشکار، به صورتهای متنوع، قابل درک و مشاهده است. با یک ارزیابی ساده میتوان دریافت که در فرهنگ این نوع معماری، ارزش واقعی به جوهر و هسته باطنی آن داده شده است و پوسته ظاهری،صرفاً پوششی مجازی است که از حقیقتی محافظت میکند. درونگرایی در جستجوی حفظ حریم محیطی است که در آن شرایط کالبدی با پشتوانه تفکر ،تعمق و عبادت به منظور رسیدن به اصل خویش و یافتن طمأنینه خاطر و آرامش اصیل در درون ،به نظمی موزون و متعالی رسیده است. به طور اعم و بر اساس تفکر شرقی و در سرزمینهای اسلامی، جوهر فضا در باطن است و حیات درونی،به وجود آورنده اساس فضا است. بناها مطابق سنت و عرف، حول فضای داخلی شکل گرفته و یا اصطلاحا درون گرا هست و به نظر می رسد این حالت بیشتر حاصل تاثیر اقلیم، موقعیت و منطقه نیست؛ بلکه حاصل عواملی اجتماعی و فرهنگی است.
2,3مرکزیت
ویژگی موازی با مسأله درونگرایی،مرکزیت در فضای معماری است. سیر تحول عناصر پراکنده - کثرتها - به وحدت مرکزی در اغلب فضاهای معماری دنیای اسلام به چشم میخورد. حیاط خانهها،مساجد،مدرسهها و کاروانسراها هستههای تشکیل دهنده این تفکر و رساندن عناصر عملکردی یا جزئیات.میانه و دور به مرکز جمعکننده تنوعها و گونهگونیها میباشند. این فضای درونی مرکزی که گاه میتواند چیزی غیر از حیاط مرکزی باشد تنظیمکننده تمام فعالیتها بوده و اصل و مرکز فضا را در قسمتی قائل است که نقطه عطف و عروجی استثنایی در آن رخ میدهد
شکل :52 خطوط افقی و عمودی تشکیل دهنده مرکزیت فضا.