بخشی از مقاله
چکیده:
تا چند سال اخیر، متداول ترین الگوی تدریس برای آموزش علوم تجربی، الگوی انتقالی بود. مطابق این الگو، دانش از ذهن معلم به ذهن دانش آموز قابل انتقال است. معلمان تلاش می کردند تا با استفاده از روش های مختلف تدریس و نیز ابزارهای آموزشی، دانش را به بهترین نحو به ذهن دانش آموزان منتقل کنند. اما باید دانست که تدریس و یادگیری دو مقوله متفاوت هستند و با وجود روش های تدریس بسیار خوب هم ممکن است دانش آموزان چیزی یاد نگیرند.
با پیشرفت سریع علم، در فلسفه و محتوای آموزش نیز تغییراتی ایجاد شده است و رویکرد های جدید تدریس مانند ساخت گرایی، جایگزین روش سنتی انتقال دانش شده است. مطابق نظریه ساخت گرایی، علم و دانش را نمی توان از شخصی به شخص دیگر منتقل کرد. دانش باید توسط یادگیرنده و در جریان تعامل با محیط، تولید شود و یا دوباره پدید آید. در این مقاله ضمن معرفی روش ساخت گرایی، کاربرد آن در تدریس مباحث کاتالیزگر در شیمی چهارم، بررسی شده است.
مقدمه
روشهای تدریس، ابزارهای مفیدی برای ایجاد یادگیری با معنا هستند.[1] هر قدر معلمان با روش های متفاوت و جدیدتری آشنا شوند، ابزارهای متعددتری را برای تدریس محتواهای درسی در اختیار خواهند داشت.[2] در دهههای اخیر با پیشرفت چشمگیر دانش برای بهبود سیستم آموزشی، روشهای آموزشی و برنامه ریزی آموزشی تلاشهای زیادی شده است و دیدگاههای جدیدی ارایه شده است. هدف این تغییرات دستیابی به شیوههای تدریس مدرن و آموزش خلاق برای تربیت دانشآموزانی متفکر، مستقل و کنجکاو است. یکی از این روشهای تدریس، روش ساختگرایی267 است.
گرچه ساختگرایی در زمینهی روانشناسی شناختی نظریهای جدید است اما ریشههای تاریخی آن به یونان باستان برمیگردد. سقراط در طی جریان تدریس و آموزش خود، فراگیران را با طرح سوالات پیدرپی به تفکر درباره خود و محیط پیرامون خود دعوت میکرد. هدف او از مطرح کردن سوالات رسیدن به حقیقت و به چالش کشیدن باورها و اندیشههای طرف مقابل، بیان اشتباهات و تناقضهای فکری و اصلاح آنها بود. بعدها پیروان سقراط نیز به ترویج و توسعه روش ساختگرایی پرداختند.
از بنیانگذاران نظریه ساختگرایی مدرن می توان به جان دیویی، ویگوتسکی، جروم برونر، دیوید آزوبل و ژان پیاژه اشاره کرد.
-2 الگوی تدریس ساخت گرا
ساختارگرایی در تدریس به معنای پدید آوردن و ساختن دانش با بهرهگیری از تجارب شخصی، ساختهای ذهنی و باورها است. بر مبنای این نظریه هیچ واقعیت و یا هستی بطور مستقل وجود ندارد. از دیدگاه این نظریه، واقعیت آنچه در جهان بیرون و خارج از ذهن انسان اتفاق میافتد نیست، بلکه واقعیت، دانش نسبی است و از شخصی به شخص دیگر و از زمانی تا زمانی دیگر متفاوت خواهد بود. همه واقعیتها وابسته به ذهن انسانها هستند و ذهن، اساس و ابزار تغییر و تفسیر رخدادها، اشیا و ... است . این تغییرها و تفسیرها دانش را بنیان مینهند .[5] به بیان دیگر، دانش چیزی است که انسان از این جهان خارجی در ذهن خود میسازد.
ساختارگرایان معتقدند هر فرد برای خود قواعد و الگوهای ذهنی خاصی دارد و دانش هر کس منحصر به خود اوست
به عبارتی یادگیری تطبیق دادن الگوهای ذهنی قبلی برای کسب تجربههای جدید است. برای آموختن، فراگیر تنها باید آن را در ذهن خود معنا ببخشد. تدریس، انتقال مفاهیم و تعاریف نظری و از پیش آماده شده و حل مسایل تکراری نیست. در این الگوی تدریس معلم ، نقشهای متفاوتی دارد و به عنوان سخنران نیست بلکه معلم در واقع نقش یک هدایتگر فعال و تسهیل کنندهی فرایند یادگیری را دارد. معلم در جریان تدریس فعالیتهای دانشآموزان را رصد میکند، فرصت یادگیری بیشتری را برای آنها فراهم می-سازد و آنها را در جهت ساخت دانش، ایدهسازی و آزمایش ایدهها تشویق میکند. در حین فعالیت تدریس، معلم به دانشآموزان کمک میکند تا بین دو یا چند فکر ارتباط برقرار کرده و دانش سازی کنند.
این نظریه نقش فعالی برای یادگیرنده در نظر گرفته است؛ به جای آنکه دانشآموز بشنود، بخواند و به حل تمرینهای کاملا تکراری و عادی بپردازد، باید بحث و گفتگو کند، فرضیه بسازد، تحقیق و طراحی کند و دیدگاههای دیگران را دریافت کند. در واقع با این روش دانشآموزان را می توان برای روبرو شدن با مسایل دنیای واقعی و چالشهای زندگی و مهارت یافتن راهحل آماده کرد. علاوه بر این دانشآموزان توانایی بیشتری در زمینههای خواندن، نوشتن، پژوهش،تجزیه و تحلیل، تفکر و محاسبه، ایجاد ارتباط بین اطلاعات قدیم و جدید و... بدست میآورند.
-3 مراحل اجرای الگوی تدریس ساخت گرا
تدریس ساختگرا در 5 مرحله اجرا می شود و شامل مراحل انگیزش268 ، کاوش269، تشریح270،گسترش271 و ارزشیابی272 است. از آنجاییکه نام هر مرحله با حرف E آغاز می شود به آن بطور اختصار روش 5E می گویند.
-1-3 مرحله اول : انگیزش یا درگیر کردن
داشتن انگیزه نقش مهمی در فعالیتهای انسان برای رسیدن به هدف دارد. در آموزش اولین قدم برانگیختن حس کنجکاوی دانشآموز و درگیر کردن ذهن او با مبحث مورد تدریس است. در این مرحله، معلم با تعریف کردن یک داستان ناتمام، نشاندادن عکس یا فیلم، اجرای مطالب درسی در قالب نمایشی کوتاه و بازیهای فکری، یک سوال جالب و.... ، هیجان را در دانشآموزان ایجاد میکند.
-2-3 نمونه ای از مرحله اول : انگیزش
در تدریس اثر کاتالیزگر بر سرعت واکنش، برای ایجاد هیجان و انگیزه، شعله فندک را به یک حبه قند نزدیک میکنیم و همزمان بطوری که دانشآموزان متوجه نشوند، حبه قند دیگری را به خاک آغشته کرده و شعله فندک را به آن نزدیک میکنیم. پس از خاتمه آزمایش، از دانشآموزان خواسته میشود با توجه به مبحث انرژی فعالسازی که از قبل آموخته اند، تفاوت نتایج این دو را بررسی کنند و پاسخهای خود را در کلاس مطرح کنند. در این مرحله پاسخهای آنها، میزان درک آنها از انرژی فعالسازی را نشان می دهد.
-3-3 مرحله دوم : کاوش یا اکتشاف
در این مرحله پس از ایجاد انگیزه، دانشآموزان به طور مستقیم به بررسی موضوع درس میپردازند و در حین آن، معلم با مطرح کردن پرسشهای هدف دار و تفکر برانگیز، با راهنمایی و مشاوره آنها را به سمت ساخت دانش سوق میدهد.[1] در این مرحله دانشآموزان علاوه بر آموختن مطالب درسی جدید، میآموزند که نظرات دیگران را حتی اگر مخالف آن باشند، بشنوند و استدلال خود را بیان کنند.
برای تدریس اثر کاتالیزگر بر سرعت واکنش، وسایل مورد نیاز برای واکنش تجزیه آب اکسیژنه در اختیار دانشآموزان قرار می-گیرد و از آنها خواسته میشود تا آزمایش را همزمان در دو مسیر انجام دهند