بخشی از مقاله
چکیده:
تحقیق حاضر تحت عنوان - - تاثیر رسانه و ارتباطات بر ایفای حقوق شهروندی - - تحقیقی میان رشته ای است که به موضوع حقوق شهروندی و رسانه می پردازد و پس از تبیین و تعریف هریک از این دو موضوع، تاثیر رسانه و ارتباطات را بر حقوق شهروندی مورد بررسی قرار می دهد که هدف اصلی پژوهش حاضر می باشد .این تحقیق از نوع توصیفی بوده و فاقد جامعه آماری می باشد.نتایج تحقیق نشان می دهد که مهمترین بحث در زمینه رسانه های شهروندی، تغییر جایگاه از مخاطب به تولیدکننده است؛ لذا شهروندانی که به چرخه تولید و توزیع خبر وارد شده اند - شهروند خبرنگار - ، روز به روز بیشتر مورد توجه قرار می گیرند.
از سوی دیگر، شکل زندگی در عصر حاضر به ویژه در جوامع شهری، ناگزیر همراه با پذیرش حقوق شهروندی، آموزش های شهروندی و انبوهی از کارهای الزام آور روزمره است. با ظهور فن آوری ها و ابزار جدید ارتباطی، حوزه عمل رسانه های شهروندی، گسترده تر و بیش از هر زمان دیگر بر عنصر زمان و مکان چیره شده است .هم گرایی رسانه ای کمک کرده تا گونه های مختلفی از رسانه ها در بستر اینترنت کنار یکدیگر قرار گیرند. جامعه ما سرشار از بار اطلاعاتی سنگینی است و ابزارهای رسانه ای مانند تلویزیون، رادیو، اینترنت، تبلیغات، پست الکترونیک و تلفن همراه، همگی بر این سنگینی می افزایند.
کلید واژه: رسانه،ارتباطات،حقوق شهروندی
مقدمه
شهر، شهروندی و حقوق شهروندی هرچند موضوع هایی مدرن و اصطلاحاتی جدید هستند و در دولت و ملت معنا پیدا می کنند، اما آنها از متون دینی سرچشمه گرفته اند .حقوق و آزادی های فردی و مدنی، آزادی عقیده و بیان، حق زندگی و حق مالکیت، حقوق اجتماعی، قضایی و سیاسی، بخشی از حقوقی است که در مفهوم حقوق شهروندی می گنجد. رسانه در جایگاه ابزار انتقال معنا و در راستای تحقق زندگی آرمانی یا شیطانی، می تواند به حقوق حقه انسان، خدمت یا خیانت کند .رسانه ها نقشی بسیار پررنگ در تأمین این حقوق دارند .رسانه ها همچون ابزاری برای آگاهی بخشی، نظارت بر محیط و آموزش شهروندان عمل می کنند؛بدین ترتیب تصدیق کننده وظایف شهروندی همچون مشارکت، نقد و رأی دادن هستند .شهروندان آگاه می توانند بهتر و فعالانه تر در فرآیندهای تصمیم گیری جوامع شرکت کنند.
مفهوم شهروند:
در اصطلاح، شهروند عضو جامعه ای سیاسی است که دارای حقوق و وظایف مرتبط با این عضویت است .در واقع، شهروند از وجود رابطه و پیوند متقابل فرد و جامعه سیاسی حکایت می کند .البته باید توجه داشت که برخی الزامات این واژه در غیر شهر، کمتر معنا می یابد؛ زیرا بیشتر شهرها محل ظهور روابط پیچیده سیاسی، اقتصادی، حقوقی و فرهنگی اند، اما بدان معنا نیست که روستاییان یا افرادی که در غیر شهر زندگی می کنند، شهروند محسوب نمی شوند، بلکه از باب تغلیب، به همه افراد سرزمین یا کشوری، شهروند گفته می شود .در واقع، شهروند، فردی است که در ساختار اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه حضور دارد و در تصمیم سازی، تصمیم گیری و شکل دهی آن به صورت مستقیم و غیر مستقیم، اثرگذار است .در یک کلام، شهروند بر عضویت یک فرد در جامعه سیاسی دلالت دارد و حاکی از آن است.
شهروندی:
در واقع، - شهروندی که یای نسبت در آن وجود دارد - حاکی از موقعیت و حالت انسانی است که بر اساس آن باید از حقوق و مزایایی برخوردار شود و باید تکالیفی نیز بر عهده گیرد، هرچند در دولت شهر نباشد؛ یعنی ساکن کشور نباشد - جعفری لنگرودی، - 1378 بنابراین، شهروندی وضعیتی است که به افراد عضو جامعه ای ملی اعطا می شود و حقوق شهروندی، حقوقی است که از آن ناشی می شود و مشارکت در این دارایی عمومی را آسان می کند. - جی . ام. بارلت ، - 1383 شهروندی هویت جدیدی به فرد می بخشد که خارج از هویت فردی، خاندانی، قومی، خونی، تباری و شغلی است .
پس شهروندی به وضع رابطه موجود میان شخصی طبیعی و جامعه ای سیاسی به نام دولت کشور، گفته می شود، که بر اساس آن اولی به وفاداری و دومی به حمایت موظف است.در واقع، ویژگی ای که شهروندی را از تابعیت صرف جدا می کند، وجود اخلاق مشارکت و حقوق و مزایای شهروندی است .شهروندی نه صرف موقعیتی منفعلانه، بلکه موقعیتی فعالانه و اثرگذار است .در نگاهی کلان، شهروندی حاکی از این رابطه خاص میان جامعه سیاسی و عضو آن است، که بر اساس آن فرد، دارای حقوق و تکالیفی خواهد بود .پس شهروند بر عضویت و شهروندی بر حالتی که از این وضعیت ناشی می شود، دلالت دارند. - امید علی، - 1393 یک نظریه ناسیونالیستی سنتی
به طور سنتی در بیشتر تعاریف، شهروند را معادل تبعه دانسته اند .شهروند شخصی است که عضو جامعه ای سیاسی به نام دولت ملت است .شهروند کسی است که از حقوق مدنی سیاسی و امتیازهای مندرج در قانون اساسی کشوری برخوردار است .تابعیت بر جنبه بین المللی تأکید دارد و شهروندی شمول حقوق داخلی را تأکید کرده است .مفهوم شهروندی وابسته به تبعه بودن است که مبتنی بر محروم کردن غیراتباع است .در نتیجه، گروههایی که جزیی از اجتماع ملی نیستند، محروم می شوند یا در حاشیه قرار میگیرند .بر پایه دیدگاه ناسیونالیستی و سنتی، شهروندی یعنی دریافت گذرنامه محل سکونت .با وجود این، برخی قائلین به این دیدگاه کلاسیک، مانند کاستلز و دیوسون میپذیرند که در کنار اصل خاک و خون، اصل دیگری در حال رشد است که اهمیت زیادی دارد و آن اقامت » اصل« است.
دو نظریه اقامت این دیدگاه، - انحصار شهروند به تبعه و نگاه ناسیونالیستی به تبعه - ، به نظر میرسد دیدگاه غالب است و طرفدارانی در میان نظریه پردازان، مانند دیوید میلر دارد .در برابر این دیدگاه ناسیونالیستی، دیدگاهی گسترده تر و فوق ناسیونالیستی از شهروند ارائه شده است .به نظر این دیدگاه و طرفداران آن، باید مفهوم شهروندی از دولت و ملت جدا شود .باید موقعیت شهروندی بر اساس اقامت اعطا شود، نه بر اساس جذب فرهنگی و بومی سازی .این امر سبب مشارکت گسترده افراد در جامعه می شود .اقامت باید تعیین کننده شهروندی باشد، نه ملیت .اگر شهروندی را دولت محور تعریف کنیم، مشکلات مربوط به اقلیتهای قومی و بسیاری از حقوق اشخاص، حل نشده می ماند .امروزه این موضوع در حال آشکار شدن است که ایده ملت به گونه ای فزاینده، نه تنها مبنای حمایت کننده شهروندی نیست، بلکه به مانعی برای حمایت از انسان ها تبدیل شده است. - فالکس،کیث، - 1381
بر اساس ضابطه اقامت افراد میتوانند استحقاق شهروندی را با اقامت در کشوری به دست آورند این دسته، با اشاره به اهمیت روزافزون »اقامت« و با وجود اینکه قائل به حقوق « اقامت » شهروندی را با اقامت در کشوری به دست آورند .این دسته، با اشاره به اهمیت روزافزون بسیاری برای افراد مقیم دائم هستند، مانند حق کار، حق بهرهمندی از تأمین اجتماعی و خدمات بهداشتی، تضمین امنیت، حمایت در برابر بازگشت اجباری و دست یابی به آموزش و پرورش، افراد غیر تبعه را نه به عنوان شهروند، بلکه شبه شهروند می نامند .تفاوت شهروند با شبه شهروند، در بهره مند نبودن شبه شهروند از حقوق سیاسی و عدم بهره مندی کامل از حقوق اجتماعی است سه نظریه آزاداندیشانه در فرآیند جهانی شدن، از تأثیر محدودیتهای جغرافیایی بر نظم سیاسی _ اجتماعی کاسته می شود و مردم به طور روزافزون از رفع شدن این محدودیتها آگاهی مییابند .جهانی شدن امتیازها و کاستی هایی دارد .به نظر میرسد، برداشت جدید و همگانی تری از شهروندی شکل گرفته است که اصول آن بر اساس شخصیت جهانی و جهان شمول شخص است، نه بر پایه تعلق ملی .در مفهوم آزاداندیشانه از شهروندی، این مفهوم شامل همه افراد کبیری است که ساکن خاک کشورند .
در این مفهوم، تفاوتهای قومی، ملی، زبانی نادیده گرفته میشود .بر اساس دکترین بی طرفی حکومت، دولت باید نسبت به مفهوم زندگی خوب بین شهروندان بی طرف بماند .در نتیجه، حوزه عمومی از مباحث فرهنگی و هویتی تا حد ممکن جدامی شود و این امر نیازمند رعایت حقوق اقلیتها و زبان و فرهنگ آنهاست. - - 1 از بین این سه نظریه، به نظر میرسد نظریه عدم وابستگی مفهوم شهروندی به تابعیت ارجحیت دارد .وابستگیحقوق شهروندی به تابعیت با فلسفه وجودی حقوق شهروندی در تضاد است و سبب محرومیت گروه هایی از انسان ها میشود .حقوق شهروندی، حقوقی است که همه افراد ساکن در جامعه ای باید از آن بهره مند باشند .در پاسخ به این ایراد که به هر حال در دنیای امروز،تقریباً یک اتفاق نظر جهانی وجود دارد که غیر اتباع از حقوق