بخشی از مقاله
چکیده
امتداد فرهنگی در گروانتقال فرهنگی است وانتقال فرهنگی از طریق جامعه پذیری از نسلی به نسلی دیگر میسر میگردد . تئوری های جامعه پذیری با تاکید زیاد ، والدین را بعنوان عاملان خاص پرورش دردوران کودکی و نوجوانی مورد توجه قرار میدهند. از منظر این تئوری ها خانواده از طریق آموزش هنجارها و نظم اجتماعی به فرزندان فرایند جامعه پذیری را عملی می گرداند.
گروسک و گودنو به چهار مسئله برای شناخت محدوده والدینی کردن وکسب ارزشها اشاره می نمایند:
-1 شناخت و درک فرزندان از والدین به عنوان معیار مناسب. -2روابط والدین وفرزندان. -3اهداف جامعه پذیری والدین. -4 سبک های والدینی کردن.
درارتباط با سبک های والدینی کردن ، گرولنیک می گوید سبک های والدینی کردن توسعه ی منابع داخلی کسب را بهبود می بخشد. رهیافت معاصر در روش های جامعه پذیری بیشتر از تاکیدات سنتی بر دلیل آوری و قدرت ظاهر ساختن تاکید می کند. سبک های والدینی کردن را به مثابه طیفی تصور کرد که در یک سر آن نبود هر گونه کنترل و در سر دیگر آن استبداد مطلقه قرار دارد. حالات مختلف یا ترکیبات متعدد در امتداد این طیف متصور است.
مقدمه
خانواده از مهمترین عوامل موثر بر جامعه است و هیچ جامعه ای نمی تواند به سلامت دست یابد، مگر آنکه خانواده های سالمی داشته باشد.خانواده اولین واحدی است که فرزند در ان به تدریج هویت کسب کرده، وارد زندگی اجتماعی می شود و این فرایند در سپهر فرهنگ، ارزش ها و هنجارهای خانواده ساری می گردد. در جوامع قدیم به علت آنکه تغییرات و تحولات اجتماعی سرعت و شتاب چشمگیری نداشت، محیط خانوادگی از لحاظ کسب اطلاعات برای فرزندان تقریبا محیطی بسته بود. خانواده گسترده بود و به همین ارزش ها و هنجارهای والدین که مورد تائید فرهنگ جامعه نیز بود، به راحتی و بدون هیچ مشکلی به فرزندان منتقل می شد. والدین تقریبا الگوهای تفکر و عمل را تداوم می بخشیدند
استفاده والدین از سبک های تربیتی4 خاص مثل برهان آوری در مقابل اظهار قدرت آثار متفاوتی بر درونی کردن5 ارزش ها و عقاید والدین توسط فرزندان دارد. این مطالعه چارچوبی را توسعه می دهد که در آن درونی کردن پیامد تربیت دانسته می شود و خود مبتنی بر ادراک دقیق فرزندان از پیام های - ارزش ها - والدین و پذیرش یا طرد انها است.
مکانیسم های درونی کردن به ادراک ارزش ها و عقاید مناسب و شایسته والدین، انگیزش به پذیرش موقعیت والدین،رسیدن فرزندان به این درک که ارزش خود ایجاد شده است و اثر سبک های تربیتی در این مقاله سعی شده است سه هدف را مد نظر قرار گیرد: هدف اول: موضوع تربیت و جامعه پذیری. هدف دوم: تحلیل تعدادی از متغیرهایی است که در فهم بیشتر فرایندهای تربیت مهم هستند و هدف نهایی تشریح مراحل درونی کردن ارزش ها و عقاید است. درونی کردن شامل ادراک فرزند از وضعیت والدین و پذیرش یا طرد آنچه فرزند به عنوان نظر والدینش درک کرده است، می باشد .
مانیان و همکاران - - 1998 اعتقاد دارند، تحول خود فرایندی است که از طریق جامعه پذیری تجربه های یادگیری اجتماعی اتفاق می افتد، و نقش سبک های تربیتی والدین در شکل گیری ارزش ها، اهداف و نیز آموزش هنجارهای رفتاری و به طور خاص در تربیت فرزندان خود بر اساس اعمال پیامدهای منفی یا مثبت منجر به شکل گیری خود پنداره های متفاوت در آنها می شوند
تانجنی و همکاران - - 1998 در پژوهش خود گزارش دادند رابطه بسیار نزدیک و بالایی بین فاصله خودها در دانش آموزان با عملکرد والدین آنها در این زمینه وجود دارد. به اعتقاد مارکوس و کتیایاما 1991 - ، به نقل از کوروش نیا و لطفیان، - 1386 خانواده یکی از تاثیرگذارترین بافت های اجتماعی بر شکل گیری مفهوم خود است.
نتایج تحقیقات طولی و مقطعی بوری،لویسل و میسوکانیس - - 1988 و راهنر 1994 - ، به نقل از دی روس و همکاران، - 2004 نشان داد که سبک های تربیتی مقتدر نسبت به سبک های دیگر کارآمدترین سبک در تحول مثبت نشان داده است که سبک های تربیتی والدین با الگوهای باور خود در جوانان ارتباط نزدیکی دارد. به عنوان نمونه گزارش شده است در حالی که سبک های تربیتی مقتدر که الگوهای رفتاری گرم و کنترل مناسب والدین را شامل می شود با فاصله مناسب بین خود واقعی و ایده آلی در جوانان همراه است.
سبک تربیتی فاصله دار و سرد - طرد کننده - والدین، منجر به فاصله نامناسب بین خود واقعی و بایدی در جوانان می شود - فراویچ،. - 2006 بنابراین با عنایت به آنچه گذشت با توجه به اهمیت نقش سبک های تربیتی والدین در جامعه پذیر کردن والدین در این مقاله سعی شده است با روش کتابخانه ای و مروری به انجام این ضرورت پرداخته شود.
تاثیر سبک های تربیتی در جامعه پذیری و شکاف نسل ها
امتداد فرهنگی در گرو انتقال فرهنگی است و انتقال فرهنگی از طریق جامعه پذیری از نسلی به نسل دیگر میسر می گردد. تئوری های جامعه پذیری با تاکید زیاد والدین را به عنوان عاملان خاص پرورش در دوران کودکی و نوجوانی مورد توجه قرار می دهند. از منظر این تئوری ها خانواده از طریق آموزش هنجارها و نظم اجتماعی به فرزندان فرایند جامعه پذیری را عملی می گرداند
گروسک و گودنو به چهار مسئله برای شناخت محدوده والدینی کردن و کسب ارزش ها اشاره می نمایند: -1شناخت و درک فرزندان از والدین به عنوان معیار مناسب -2روابط والدین و فرزندان -3اهداف جامعه پذیری والدین -4سبک های والدینی کردن
در ارتباط با سبک های والدینی کردن،گرولنیک می گوید سبک های والدینی کردن توسعه منابع داخلی کسب را بهبود می بخشد. رهیافت معاصر در روش های جامعه پذیری بیشتر از تاکیدات سنتی بر دلیل آوری و قدرت ظاهر ساختن تاکید می کند. سبک های والدینی کردن را می توان به مثابه طیفی تصور کرد که در یک سر نبود هر گونه کنترل و در سر دیگر آن استبداد مطلقه - حتی توسل به مجازات فیزیکی - قرار دارد. حالات مختلف یا ترکیبات متعدد در امتداد این طیف متصور است
درونی کردن از روش های مختلف تربیت، از جمله آموزش،الگودهی،تقویت رفتار مناسب و سازواره های محیطی از جمله اینکه رفتار مطلوب به طور طبیعی استنباط می شود، تاثیر می پذیرد
در مقابل سرس،مکوبی و لوین در سال 1975 درونی کردن را نتیجه تمایل فرزندان در تقلید از ویژگی های مثبت والدین تشخیص داده اند. آنها بیان داشته اند،ویژگی های مثبت والدین باعث تقویت ارزش ها می شوند چرا که آنها با تجربیات سرپرستی کردن فیزیکی هماهنگ هستند و فرزندان می توانند تجربیات خوشایند را از طریق شبیه والدین شدن باز تولید نمایند. به دنبال این،بحث حاضر پایه ای برای رهیافت های معاصر در فهم تاثیر سبک های تربیتی شد.
نکته اساسی بحث آنان این بود که والدینی که بر روش های محبت آمیز همانند تعریف و تمجید،تجربه اجتماعی و خودداری از رکود و کسالت متکی هستند،فرزندانی با سطوح بالایی از توسعه وجدانی خواهند داشت. در مقایسه کسانی که روش های سخت گیرانه همانند تنبیه و محرومیت از امتیازات مادی اعمال می نمایند، نتیجه عکس خواهند گرفت. در حالت اول فرزندان استانداردها و ارزش های والدین را باز تولید می کنند؛ اما در حالت دوم،ارزش های والدین را پنهان نموده،گریز زده و راه های دیگری را برای اجتناب از مجازات واکنش هایی که منجر به پذیرش والدین نمی شود، می یابند.
در این باره استرومن در یکی از مهمترین تحقیقات خود دریافت سخت گیری والدین و بی اعتمادی و بدگمانی به والدین با طغیان و سرکش جوانان همبستگی دارد - دادلی،. - 1978 در مقابل روش های تربیتی ذکر شده، برخی از محققان مبادرت به تقسیم بندی والدین نموده اند،هر چند بحث کلی یکی است رابطه بین اعمال تربیت فرزند و پیامد تربیت ؛ اما توجه اولی بیشتر بر سبک ها بوده است تا بر اعمال والدینی کردن. بر همین اساس بیکر دو بعد اصلی را برای والدینی کردن فرض کرده است:
-1صمیمیت - عداو ت -2سخت گیری - آسانگیری.
والدین با صمیمیت و سخت گیری زیاد غالبا فرزندانی با صفات خوب و اجابت گرا پرورش می دهند، در حالی که والدین با صمیمت و آسانگیری زیاد فرزندانی مستقل و خلاق می پرورانند.6 این نکته در سطح کلان نیز مشاهده گردیده است. الیش7 و دیگران در مطالعه داده های بین فرهنگی دریافتند، به میزانی که والدین در نقش های برجسته رفتاری بر فرزندانشان کنترل اعمال می نمایند، اثر مثبت بر ارزشمند شدن همنوایی نسبت به خوداتکایی در فرزندانشان خواهد داشت به عبارتی آسانگیری به عنوان نقطه مقابل سخت گیری، پیامدهای یکسانی دارد.
- الیش،. - 1992 لاسچ نیز می گوید، عدم اقتدار در جامعه پذیری باعث خودشیفتگی می شود. وی ادامه می دهد افرادی که در فضای غیر مقتدرانه جامعه پذیری خود را سپری می نمایند، کمتر فشارهای اجتماعی را درونی می نمایند. به عبارت دیگر، آن کسی که اقتدار را می شکند، نظام اخلاقی را هم می شکند. - گادینا و همکاران،. - 1991بر همین منوال باومریند در سال 1971 والدین را به سه دسته تقسیم کرد: -1والدین دیکتاتور -2 والدین مقتدر -3والدین آسانگیر .
والدین مقتدر کسانی هستند که با فرزندانشان در خصوص قواعد و رفتارها مشارکت می نمایند و پیشنهادهای توام با اجبار نمی دهند. آنها کنترل های محکمی بر رفتارهای فرزندانشان اعمال می نمایند و در عین حال نظر فرزندانشان را هم گوش می دهند و حتی بر طبق تئوری تعلق فرزندانی که به لحاظ امنیت به والدینشان وابسته اند، تمایل قوی تری به پذیرش عقاید و ارزش های والدینشان دارند.
والدین دیکتاتور اطلاعات بی چون و چرا و مبادله - افکار - یکطرفه را می خواهند و در رفتار و منش خود انعطاف ناپذیرند . سخت گیری والدین به واسطه ایجاد حالات روحی منفی باعث عدم پذیرش احکام والدین می شود. تئوری تقویت تاکید می کند، تقویت کردن جنبه های مثبت رفتاری، تمایل به پذیرش والدین را اشاعه می دهد، همچنین سخت گیری والدین از طریق ایجاد حالات روحی منفی و تقویت جنبه های منفی باعث عدم پذیرش احکام والدین می شود.
والدین آسانگیر مطالبات کمتری دارند و نظارت تربیت آنان خیلی کم است. اینان صمیمی و پاسخگو هستند؛ اما انتظارات روشن ندارند و رفتار فرزندانشان را هدایت نمی کنند. والدینی که تمایل به دیکتاتوری سخت و مطلق یا اظهار قدرت در اعمال والدینی دارند در مقایسه با والدینی که به طور واقعی و قانع کننده بر عمل یا تربیت کردن تاکید دارند و به واکنش و فهم نظر فرزندانشان توجه می کنند احتمال کمتری وجود دارد که موفق به انتقال ارزش ها و عقایدشان به فرزندانشان شوند. هر چند سهل گیری والدین به عنوان مانع بر انتقال کامل ارزش ها از والدین به فرزندان تاثیر می گذارد، با این حال اثر مداخله گر این شیوه تربیتی در ممانعت از انتقال ارزش ها به مراتب کمتر از تاثیر مداخله گرد و سبک تربیتی مستبدانه است