بخشی از مقاله

چکیده
برخورد سنت و مدرنیته به یک موضوع چالش برانگیز دوران معاصر در کشور های غیر غربی تبدیل شده است، و ایران جز آن کشورهایی است که در نوسازی و مدرن شدن تحولات و تجربیات گوناگونی را تجربه کرده که البته در بعضی از ابعاد دچار خودباختگی فرهنگی شده است و نتوانسته از این مدرن شدن بهره ببرد بلکه به ستون های خود آسیب جدی وارد کرده است. این مقاله تلاش دارد تاثیر سنت بر نوسازی در ایران ودیدگاه های متفاوت را مورد مطالعه قرار دهد.هدف از ارائه این مقاله آشکار ساختن چگونگی تاثیر سنت بر نوسازی که در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی را مورد مطالعه قرار داده است. این مطالعه به روش مطالعه کتابخانه ای انجام شده و که در جمع آوری اطلاعات آن،از مقالات و کتاب بهره گرفته ایم.

.1 مقدمه

"به دنبال مدرنیته هستیم که پیوسته تغییر شکل می دهد و ما موفق نمی شویم آن را به چنگ آوریم"اکتاویوپاز - جهانبگلو ،. - 6 :1387 در تحلیل رابطه بین سنت و مدرنیته، برخی اندیشمندان بر این باورند که در فرآیند تحقق مدرنیته بعضی از عناصر سنتی ساختار فرهنگی جامعه در هم شکسته میشوند.درمورد مدرنیسم در ایران "رامین جهانبگلو"معتقد است:رویارویی ایران با دستاورد های جهان مدرن همواره به دو صورت قهرآمیز و تراژدیک،و تقلیدی و مضحک صورت گرفته است او بر این بارو است که ایران امروز حاصل 150 سال نزاع پیوسته میان سنت و مدرنیته است اما نتیجه این نزاع به شکل قطعی روشن نشده و ایران در نیمه راه مدرنیسم باز مانده است.فرایند نوسازی در ایران در دوران سلطنت محمدرضاشاه بوجود آمد و در روابط متقابل طبقات اجتماعی با دولت تاثیر بسیار بجای گذاشت.در سالهای پس از جنگ جهانی دوم گرایش به نوسازی تحت تاثیر روند رو به رشد صنعتی شدن و مدرنیزاسیون در غرب و توسعه ارتباطات به صورت یک نیاز جهانی در آمده بود در ایران نیز تمایل به نوسازی در دوران قاجار آغاز و دوران پهلوی به اوج رسید.اندیشمندان وقوع یا عدم وقوع مدرنیته در کشورهای مختلف با عناوین متفاوت یاد می کنند،در اروپا با عنوان انقلاب صنعتی ودر بقیه کشور ها با عناوینی همچون توسعه، پیشرفت و صنعتی شدن از آن یاد می کنند.مقاله پیش رو به تاثیر سنت بر نوسازی در بعضی از ابعاد کشور ایران را بررسی می کند.

.2 واژه شناسی سنت

سنّت یا تراداد در لغت به معنای روش و شیوه است. تراداد گرته برداری از واژه ی tradition می باشد که از واژه لاتین tradere مشتق شده است. این واژه از دو جز Trans و dare ساخته شده و به معنی تحویل دادن می باشد..تراداد نیز از پیشوند ترا و فعل دادن تشکیل شده است و به معنی آن چیزی است که از پیشینیان به تحویل داده شده است - شب خیز، . - 10:1392 سنت یا تراداد عبارت از باور یا رفتاریاست که در یک گروه یا جامعه از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود، دارای معنای نمادین یا اهمیت ویژهای است و ریشه آن به گذشته برمیگردد. تعطیلات عمومی و نیز لباسهای غیرمنطقی اما به لحاظ اجتماعی معنیدار - مانند کلاهمویی که قضات در برخی کشورهای غربی در دادگاهها بر سر میگذارند - نمونههای بارزی از سنت هستند. حتی هنجارهایینظیر سلام و احوالپرسی کردن نیز سنت تلقی میشوند. سنتها میتوانند در طول هزاران سال به حیات خویش ادامه دهند یا اینکه گسترش پیدا کنند. در عین حال سنتهایی هم هستند که به دلایل سیاسی یا فرهنگی در طول مدت کوتاهی ایجاد شدهاند.برخی زمینههای مطالعاتی دانشگاهی نظیر انسانشناسیو زیستشناسینیز واژه سنت را اخذ کردهاند تا در زمینه آکادمیک خاصتری از آن بهره جویند - ویکی پدیا - سنت،یکی از شیوه های تلفیق نظارت بازاندیشانه ی کنش با سازمان دهی زمانی-مکانی اجتماع است.سنت،وسیله ی برخورد با زمان و مکان است و هر فعالیت یا تجربه خاص را در زنجیره مداوم گذشته،حال و آینده جای می دهد و این رشته تداوم نیز به نوبه خود با عملکردهای تکرارشونده ساختار می گردد.سنت یکسره ایستا نیست،زیرا برای هر نسل تازه ای ممکن است مفهومی دیگر راتداعی کند درست در همان زمانی که نسل نو میراث فرهنگی اش را از نسل پیش از خود میگیرد،سنت در طول زمان تجدید می شود و به نسل بعدی اندیشه ملحق می گردد. سنت، یک میراث ابدی است که هم به صورت عمودی یا زمانی - گذشته، حال، آینده - و هم به صورت افقی یا مکانی - صرفنظر از مسافت میان آنها - در میان یک حوزه تمدنی، جاری است و تمام ابعاد زندگی یک حوزه تمدنی را دربرمیگیرد. معمولا هدر حوزه تمدنی، یک اَبُرسنت یا یک بنیاد حضور دارد که شامل سنتهای محلی هم میشود و امور معنیدار را از امور بیمعنی، امور عقلانی را از امور غیرعقلانی و امور درست را از امور نادرست متمایز مینماید. سنت به انسان میآموزد چگونه فکر کند، عمل کند و متمدنبودن را از طریق آن بفهمد. اما گروههای علاقمند به سلطه، به همه چیز با نگرش ابزاری نگاه میکنند و وقتی به حفظ سنت میپردازند که سنت ابزار قدرت را در اختیارشان قرار دهد؛ پس باید مرتب سنت را مورد ارزیابی قرار داد تا ارزش آن حفظ گردد - شیرودی،1394،. - 3

.3 واژه شناسی نوسازی

اصطلاح لاتین "مدرنیزاسیون" در ادبیات فارسی، معادلهایی چون نوسازی،مدرن شدن،متجدد کردن و نوین سازی و...پیدا کرده است.این مفهوم ازکلمه Modo به معنی همین حالا یا هم اکنون گرفته شده که بعد از جنگ جهانی دوم در دهه های 1950و1960 به عنوان رویکردی غالب در ادبیات علوم اجتماعی مطرح شده است. - ولد بیگی،87، - 1387 نوسازی از منظر دانشمندان علم اقتصاد و سیاست نیز تعریف شده است،اما جامعه شناسان در تعریف نوسازی معمولا به ابعادی چون تفکیک و تمایز اجتماعی نقش ها و دگرگونی در کنش ها وغالب شدن کنش های عقلانی و منطقی در بین افراد جامعه توجه دارند در نظر ویلبرت مور - مفهوم نوسازی بر دگرگونی کامل جامعه سنتی یا ما قبل مدرن با انواع تکنولوژی و سازمان اجتماعی مربوط به آن که از ویژگی های یک اقتصاد پیشرفته و ثروتمند و از لحاظ سیاسی دارای ثبات،نظیر اقتصاد پیشرفته دنیای غرب،دلالت دارد. - سریل بلک نیز نوسازی را فرایندی تاریخی میبیند که طی آن به سرعت نهادها،کارکردهای متنوع و متغیری را بواسطه ی افزایش بی سابقه انسان و کنترل بر نیروهای طبیعت که همراه با انقلاب علمی است میپذیرد با دید جامعه شناختی ماکس وبر نیز،نوسازی با فرایند عقلانیت و عقلانی شدن جوامع ارتباط تنگاتنگی پیدا می کند،چرا که در این دیدگاه، نوسازی حاصل عقلانی شدن جوامع انگاشته می شود.

.1-3 مدرنیته
مدرنیته یعنی نو شدن.نو دربرابر کهنه به طوری که بودلر تبیین می کند،مدرنیته یعنی درک این واقعیت که چیزهایی از زندگی کهنه در زندگی نو باقی مانده اند و ما باید با آن ها بجنگیم.مدرنیته یعنی تخریب مداوم سنت ها و باورهای کهنه ای که با شیوه زندگی همراه شده اند و تولید شیوه های تازه زیستن،آن هم نه در شکل های قدیمی بلکه در شکل های امروزی که بازشناسی آن ها خود مسئله جدیدی است.مدرنیته،نوشدنی است که در فکر یا در عالم خارج رخ می دهد و غالبا از پیش برنامه ریزی شده نیست و به عزم کسی پدید نیامده وبه عزم کسی هم عوض نمی شود.مدرنیته، یک رویکرد عقلانی است که بازتاب آن،حرکت پیوسته به جلو است. - محقق نسب و ناظمی. - 4:1394

.4 تاریخچه ورود ایران به مدرنیته

بنابر نظر متخصصان تاریخ ایران، نخستین برخوردهای منظم اما محدود میان ایران و غرب به عصر صفویان می رسد اما هیچ کوششی برای غربی شدن مشاهده نمی شود. با پایان جنگ های ایران و روسیه و سپس رسیدن سلطنت به ناصرالدین شاه و سرانجام با تحقق انقلاب مشروطه در سال - 1906 - 1285 است که برخورد و ورود اندیشه ها و رسوم غربی به ایران درابعاد تازه ای آغاز می شود. پس می توانیم سال صفر ورود ایران را به مدرنیته پس از شکست غم انگیز ایران از سپاه روسیه، و امضای دو معاهده ی تحقیرآمیز گلستان - 1813/1299 - و ترکمنچای - 1828/1244 - بدانیم. سرخوردگی ناشی از شکست های متوالی ایران در این جنگ ها و احساس ضعف نظامی و حقارت فرهنگی برخاسته از آن ها در میان ایرانیان،ولیعهد عباس میرزا، و گروهی از نخبگان ایران را برانگیخت تا در پی یافتن علل واقعی برتری نظامی غرب برآیند و جریان مدرن سازی ایران را به راه اندازند. عباس میرزا نخست سفیرانی را به ممالک اروپایی فرستاد، سپس دست یاری به سوی متخصصان و مستشاران نظامی فرانسوی و انگلیسی دراز کرد و از آنان خواست به ایران بیایند و به سپاه ایران فن استفاده از سلاح های مدرن را بیاموزند. سومین اقدام مهم او تبدیل تبریز، کرسی آذربایجان، به مرکز اصلاحات سیاسی و اقتصادی بود. همچنین دستور داد که در آن جا کارخانه های جدید و یک چاپخانه دایرشود - جهانبگلو،. - 12-13:1387 در همین چاپخانه بود که بسیاری از آثار غربی از جمله "زندگی پترکبیر و تاریخ انحطاط و سقوط امپراتوری رم" به چاپ رسید - نفیسی،. - 22:1387 آغاز نوسازی ایران به شیوهی غربی از همان آغاز، دوران ناصرالدینشاه، واکنشهای منفی را در بین روحانیان برانگیخت. اما مهمتر از همه، برنامههای نوسازی به سبک غربی رضاشاه بود که آسیب زیادی به موقعیت اجتماعی و نفوذ سیاسی روحانیت وارد نمود؛ بویژه اقتباس از قوانین غربی نقش شرع اسلام را در حیات اجتماعی کاهش داد. همچنین تأسیس محاکم عرفی موجب خروج بسیاری از مناصب قضایی از دست روحانیون شد. با اصلاحات آموزشی، حوزه های علمیه نیز اهمیت سابق خود را از دست میدادند. بعدها تشدید روند نوسازی به شیوه غربی از جانب دربار سلطنت یا از دههی1340 به بعد، واکنشهای منفی در بخش عمده ای از روحانیت برانگیخت - بشیری،. - 1387:17

.1 .4 پهلوی اول

تاریخ ایران عصرپهلوی اول مقارن است با سلطه بلامنازع رضا شاه در صحنه سیاسی ایران، عصری که تا سقوط او به دست نیروهای متفقین در شهریور 1320 ه .ش ادامه دارد. رضاشاه و نخبگان پیرامون او برداشتی از نوسازی داشتند که مقتضی اصلاحات و نوسازی در را ستای سلوک و رفتار تجددمآبانه و تغییر در ظواهر و د ستیابی به د ستاوردهای تمدن مادی و فنی غرب بود تا نفی ا ستبداد و خودکامگی و به ر سمیت شناختن حقوق مردم و بیتوجهی به بنیانهای فکری مدرنیزا سیون. در واقع مدرنیزا سیون آمرانه ر ضا شاه مجال هیچ گونه انتقادی را به احدی نمیداد. اصلاحات و نوسازی فرهنگی رضاشاه بر 3 اصل بنا شده بود : ناسیونالیسم باستانگرا، تجددگرایی و مذهبزدایی. نظام سیا سی پهلوی اول به منظور حذف مذهب شیعه به دلیل ماهیت ستیزهجویانه خود با ا ستعمار و استبداد از هویت ایرانی برای رهایی از بحران هویت و ایجاد هویت ملی جدید به اقتباس از غرب، نوعی از ناسیونالیسم باستانگرایانه را ایدئولوژی خود قرار داد. دولت جدید رضاشاه در پهلوی اول اقتدارگرا و مبلغ سنتهای باستانی ایرانیان بودند. پهلوی اول تنها راه رسیدن به تمدن غرب را دوری از سنتها و فرهنگ دینی حاکم بر جامعه ایرانی میدانست و با تاثیر پذیری از تحولاتی که آتاتورک در ترکیه ایجاد کرده بود، عزم خود را برای ساختن ایران جدید شیفتگی به غرب دانست، تا جایی که تقیزاده بیان میداشت در ساختن ایران بدون کمترین تردید یا سوءظن در جستجوی تمدن و پیشرفت اروپایی هستیم و باید در مجموع تسلیم بیقید و شرط تمدن غربی باشیم. از سالهای آغازین حکومت رضاشاه تا سالهای 1312 - 1314 ه .ش، رو شنفکران ایران از مدرنیته فا صله میگیرند و به مدرنیزا سیون روی میآورند. در این دوره، رو شنفکران به دلایلی چون ناکامی در دستیابی به اهداف نهضت مشروطیت و فضای هرج و مرج و براساس سنت ریشهدار قهرمانخواهی به رضاشاه گرایش پیدا میکنند تا جایی که علی دشتی رضاشاه را پدر ملت لقب میدهد و در این مقطع تاریخی است که روشنفکران در ایران به ایدئولوژی تجددگرای نا سیونالی سم مذهبگریز ر ضا شاهی درمیآیند و در واقع حا صل چالش میان سنت و مدرنیته در نهضت مشروطه و خروج از سنت توسط این روشنفکران به چنین ایدئولوژی منتهی می شود. روشنفکران این دوره که شامل رو شنفکران سکولار غربگرا و متجدد، رو شنفکران نا سیونالی ست تجددگرا و رو شنفکران چپگرای وطنی می شوند، همگی خواهان مدرنیزاسیون بودند. پس از سال 1314 تا 1320 ه. ق روشنفکران ایران به دلیل سرخوردگی از اصلاحات آمرانه رضاشاه بتدریج از اطراف وی پراکنده میشوند و کسانی که از دست او سالم گریخته بودند، تقریبا در انزوا و گوشهگیری، عزلت اختیار میکنند. - استفانی کرونین،29، - 1383دولت تجددگرای او که خود را منادی آزادی زنان میدانست، نتوانست نهضت مستقل زنان ایران را تحمل کند و سرانجام دستور انحلال آن را صادر کرد - استفانی

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید