بخشی از مقاله

چکیده

هدف اساسی پژوهش حاضر بررسی تاثیر فرهنگ ملی بر ساختار سرمایه شرکتهای کوچک و متوسط همراه با در نظر گرفتن سایر عوامل موثر میباشد. بههمین منظور اثر چهار متغیر فرهنگی هافستد، همراه با ویژگیهای شرکت، نوع صنعت و فاکتورهای اقتصادی بر ساختار سرمایه شرکتهای سایز کوچک و متوسط 10 کشور اروپایی و ایران طی دوره 1388 تا 1392 مورد مطالعه و بررسی پژوهشگر قرار گرفت.

نتایج بهدست آمده از تحلیلهای رگرسیونی پانل حاکی از معنادار بودن روابط برخی از متغیرهای ویژگیهای شرکت، نوع صنعت، فاکتورهای محیط اقتصادی و نهایتا متغیرهای فرهنگی با ساختار سرمایه شرکتهای مورد بررسی میباشد.

از میان متغیرهای فرهنگی، دو متغیر فردگرایی و مردخویی رابطه مثبت و معناداری با نرخ بدهی به دارایی شرکتها نشان دادند، در حالیکه بین متغیرهای توزیع قدرت و پرهیز از ابهام با متغیر وابسته - پاسخ - ارتباط معناداری یافت نشد. با توجه به اینکه درجه مردخویی در جوامع، مترادف با رقابتجویی در روند فعالیت است و همچنین مدیران در جوامع با نرخ فردگرایی بالا، اطمینان و خوشبینی بیشتری دارند، همین باعث میشود تا از نرخ بدهی بالاتری جهت تامینمالی شرکتشان بهره ببرند.

-1 مقدمه

-1-1 بیان مساله

یکی از چالش برانگیزترین مباحث در تئوریهای مالی طی 50 سال گذشته، تئوری ساختار سرمایه بوده است. تصمیمگیری در مورد ساختار سرمایه مطلوب شرکتها که سطحی از تعادل میان بدهی و سرمایه شرکت میباشد، از تاثیرگذارترین تصمیمات مدیران محسوب میشود. از آنجاییکه افزایش ثروت سهامداران هدف نهایی مدیران میباشد، آنان همواره بهدنبال ایجاد ترکیب بهینهای از بدهی و سرمایه در شرکتشان میباشند که ضمن به حداقل رساندن هزینههای تامینمالی، ارزش شرکت را به حداکثر برسانند.

با انتشار تئوریهای مودیلیانی و میلر - 1958 - 1، مطالعات زیادی بر ساختار سرمایه مطلوب انجام شده است. اکثر این مطالعات در مورد ویژگیهای شرکتها و تاثیر آنها بر بدهیهای شرکت متمرکز گشتهاند. تعدادی از محققان نیز در مورد سایر عوامل اثرگذار نظیر نوع صنعتی که شرکتها در آن فعال هستند، قوانین حاکم در حوزه اعتبارات، ارتباط با بانکها ، سیستمهای مالیاتی و غیره مطالعه کردهاند. اما کمتر تحقیقی را میتوان یافت که در رابطه با اثرگذاری عوامل فرهنگی هر کشور بر تصمیمات مدیریتی در خصوص ساختار سرمایه شرکتها مطالعه کند.

میدانیم که فرهنگ نقش بسیار وسیعی در فعالیتهای بشر ایفا میکند، بطوریکه رفتار افراد برخاسته از فرهنگ مکانی است که در آن زندگی میکنند. بنابراین میتوان چنین برداشت کرد که فرهنگ میتواند عاملی موثر در تصمیمگیری مالی مدیران شرکتها باشد. هافستد1980 - 2 و - 1991 ابعادی برای ارزشهای فرهنگی مطرح کرده است که بر آن اساس میتوان ملتهای جهان را به گروههای مختلف دستهبندی نمود. این متغیرها عبارتند از توزیع قدرت3، مردخویی4 - در مقابل زنخویی - ، فردگرایی5 - در مقابل جمع گرایی - و پرهیز از ابهام. 6 در نتیجه محقق بر آن شد تا به مطالعه میزان تاثیرپذیری ساختار سرمایه شرکتهای کوچک و متوسط7 از محیط فرهنگی کشورشان, در کنار سایر عوامل نظیر ویژگیهای شرکت، نوع صنعت و محیط اقتصادی بپردازد.

همچنین با توجه به اهمیت شرکتهای کوچک و متوسط برای اقتصاد ملی و تاثیرپذیری بیشتر آنها از فرهنگ ملی کشورشان بهجهت دسترسی داشتن به منابع تامینمالی داخلی - نسبت به شرکتهای بزرگتر و بینالمللی - ، جامعه آماری این تحقیق از میان شرکتهای کوچک و متوسط انتخاب گردیده است که اتفاقا تاکنون کمتر مورد مطالعه پژوهشگران قرار گرفته است.

در نتیجه تحقیق حاضر درصدد پاسخ به این سوال است، که تا چه میزان ساختار سرمایه شرکتهای کوچک و متوسط از محیط فرهنگی کشورشان تاثیر میپذیرد؟

-2-1 ضرورت و اهمیت موضوع:

نگاهی کوتاه به ساختار نظام اقتصادی کشورهای مختلف ما را با اهمیت و جایگاه شرکتها و بنگاههای کوچک و متوسط آشنا میکند. در خصوص اهمیت این شرکتها همین بس که 70 کل شاغلان کشور آلمان و 50 از نیروی کار در آمریکا در این شرکتها مشغول به کار هستند. یکی از مشکلات شرکتهای SME که دراغلب کشورهای جهان مشابه است، تامینمالی در این شرکتها در مقایسه با شرکتهای بزرگ است. به ویژه آنکه بانکها شرایط سختتری از نظر وثیقه و نرخ بهره بالاتری به آنان تحمیل میکنند. بنابراین تعیین ساختار سرمایه مطلوب در این شرکتها از اهمیت ویژهای برخوردار است

میدانیم که عوامل مختلفی میتواند بر ساختار سرمایه شرکتها اثر گذارد، اما نتایج تحقیقات نشان میدهد که فرهنگ  میتواند یک قطعه گمشده مهم از پازل ساختار سرمایه باشد. ممکن است که تاثیر ابعاد فرهنگی بر ساختار سرمایه شرکتهای بزرگ به دلیل ماهیت بین المللی مالکیت اینگونه شرکتها و بازارهای مالی چندان مورد توجه قرار نگیرد، اما در مورد شرکتهای SME باید گفت به دلیل اینکه آنها به منابع تامینمالی داخلی و محلی دسترسی دارند، تاثیر فرهنگ بر شکلگیری نوع ساختار سرمایه در آنها اهمیت بیشتری مییابد.

دانستن این موضوع که آیا فرهنگ هر کشوری میتواند بر ساختار سرمایه شرکتهایش اثر گذار باشد یا خیر، میتواند به سرمایهگذاران خارجی کمک کند تا با شناخت فرهنگ هر کشور بتواند پیشبینی بهتری از بازار آن کشور داشته باشند.

-3-1چارچوب نظری پژوهش

-1-3-1 ساختار سرمایه

ساختار سرمایه ترکیبی از بدهیهای کوتاهمدت، بدهیهای بلندمدت و حقوق صاحبان سهام میباشد که بهوسیله آن داراییهای شرکت تامین مالی شده است.

-2-3-1 شرکت های سایز کوچک و متوسط - SME -

واحدهای تولیدی-تجاری هستند که در طبقهبندی شرکتها به لحاظ اندازه در مراتب پایینتری نسبت به شرکتهای بزرگ قرار میگیرند. معمولا دستهبندی اینگونه بنگاهها مبتنی بر شاخصهای مختلفی میباشد: -1 تعداد کارکنان بنگاه -2 مجموع داراییهای خالص بنگاه -3 میزان سطح فروش یا همان درآمد عملیاتی سالانه1 بنگاه -4 میزان سرمایه گذاری بنگاه - مقدسه محرزی، - 1392 در پژوهش حاضر با توجه به پیشنهاد گیبسون و وارت - 2008 - 2، لگاریتم طبیعی درآمد عملیاتی سالانه به عنوان عامل تمایز شرکتهای کوچک و متوسط از سایر شرکتها به کار رفته است.

-3-3-1 فرهنگ

طبق تعریف هافستد فرهنگ شامل یک سلسله قوانین نانوشته از یک بازی اجتماعی است که اعضای یک گروه یا یک جمعی از مردم را از سایرین متمایز می کند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید