بخشی از مقاله

چکیده

خانه به عنوان یکی از ابتدایی ترین و اساسی ترین نیازهای انسان، علاوه بر محافظت او از شرایط بد اقلیمی نقش مهمی درتامین وآرامش وامنیت او ایفا می کند.پس لزوم توجه به بعد روحی علاوه بر بعد فیزیکی آن را می طلبد.واین امر مستلزم توجه به اصول فرهنگی , اعتقادی مردم می باشد.

از این رو معماری گذشته و سنتی را می توان سرشار از مفاهیمی دانست که براساس فرهنگ، عقاید و اندیشه اسلامی – ایرانی معنا می یابد. از طرفی معماری هر سرزمین ریشه در ادب و فرهنگ آن سرزمین دارد وبدون شناخت گستره ی ادب و فرهنگ مردمانی که در پهنه ی آن سرزمین زیسته اند،نمی توان به چونی ها و چندی ها پی برد.

در این مقاله سعی بر آن است تا با روش تحلیلی توصیفی و استفاده از منابع کتابخانه ای به بررسی تاثیر فرهنگ بر معماری -بومی مسکن در اقلیم شهر یزد جهت استفاده از معماری متاثر از فرهنگ بومی در شرایط امروز بپردازیم .

مقدمه

معماری و فرهنگ دو واژه آشنا ,معماری نوعی هنر ظریف و فرهنگ بیانگر هویت جامعه می باشد و این دو همواره دارای رابطه ای نزدیک و مستمر بوده اند . نمی توان به معماری به عنوان علمی جدا از مقوله های فرهنگ ، جامعه شناسی ، سیاست ، اقتصاد ، روانشناسی ، ... نگریست زیرا این هنر متعالی که همواره در طول تاریخ ، به ید توانای معماران برجسته و فرهیخته ، دست به دست و سینه به سینه به ما رسیده است زیباترین تجلی و انعکاس فرهنگ و سنت در هر دوره تاریخی بوده است از طرفی با استناد به تحقیقات انجام شده ,در رابطه با عوامل تأثیر گذار بر شکل خانه، فرهنگ در دسته عوامل اولیه و تعیین کننده در شکل کلی مسکن قرار میگیرد از آنجا که ساختن یک خانه، پدیده فرهنگی است، شکل خانه - فرم کالبدی و سازمان فضایی آن - ،شدیدا از محیط فرهنگی که خانه به آن تعلق دارد، تأثیرمی پذیرد .

اما متاسفانه در سال های اخیر شاهد ساخت و سازهایی از هم گسیخته در شهرهای مختلف کشورمن جمله شهر یزد هستیم.خانه هایی که جدای از بی هویتی، کمتر نشانی از معماری بومی وفرهنگ اصیل ایرانی، در آن ها به چشم می خورد,حتی مصالحی که در ساخت خانه ها بکار می رود بی توجه به اقلیم انتخاب می شوند .فقدان هویت در عرصه معماری ایران در درازمدت ، تهدیدی برای فرهنگ و هنر باشکوه ایران به شمار می آید زیرا معماری امروز ایران،شکوه و عظمت گذشته را ندارد.

بی تردید معماری نماد هویت، فرهنگ و تمدن هر کشوری است بنابراین لازم است تحولی جدی و تجدید نظر کلی درطراحی معماری ساختمان های کشور، متناسب با معماری بومی و ویژگی های فرهنگی ایران صورت گیرد. اما با توجه به گستردگی مقوله فرهنگ، برای درک ارتباط میان آن ها و اینکه فرهنگ چگونه شکل خانه را تحت تأثیر قرار می دهد، نیازمند محدودتر کردن این مقوله به وجوه یا ابعادیست که ارتباط مستقیم و نزدیکتری با مقوله طراحی برقرار میکند.

از این رودر این مقاله سعی بر آن داریم که به معرفی فرهنگ و معماری و همچنین تاثیری که معماری خانه های یزدی از فرهنگ می گرفتند با ذکر نمونه موردی بپردازیم.

روش تحقیق

در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی -توصیفی و استفاده از منابع کتابخانه ای ,اطلاعات میدانی، اسناد به بررسی وتحقیق پرداخته شده است.

فرهنگ

ریشه واژه فرهنگ در زبان فارسی:

صورت باستانی فرهنگ در متن بازمانده از اوستا و نوشته های فارسی باستان یافت نشده است. صورت پهلوی آن »فرهنگfra- - « - hang است که از پیشوند »فر,«به معنی پیش و ریشه باستانی ثنگ - - thang به معنی کشیدن می باشد. هنگ در واژه های فارسی به معنی قصد و آهنگ است و آهختن وآهیختن به معنای کشیدن و برآوردن از همین ریشه است که با افزودن فر به آن فرهیختن یا فرهختن به معنی تربیت کردن و ادب آموختن می باشد.

با توجه به گستردگی موضوع فرهنگ در رابطه با طراحی ، بهتر است قبل از ورود به بحث و بررسی در زمینه چگونگی تأثیرفرهنگ برطراحی خانه، ابتدا با مقوله فرهنگ آشنا شد تا بتوان با محدود کردن و نزدیک کردن آن به موضوع طراحی، شناخت دقیق تری ازارتباط بین آنها پیدا کرد .با توجه به ابعاد گسترده مقوله فرهنگ که سبب شده بسیاری از امورانسانی و پدیده های اجتماعی توسط آن توصیف، تشریح و تبیین شود، تعاریف و ویژگی های مختلفی از این مفهوم ارائه شده است.

تعریف فرهنگ

از نظر مالینوفسکی، فرهنگ مجموعه ای متشکل ازدست ساخته ها، کالاها، فرآیندهای فنی، اندیشه ها، عادات و ارزش های موروثی و واقعیتی منحصر به فرد است . درنگاه تیلور، فرهنگ به مفهوم وسیع کلمه در قوم شناسی ،مجموع های پیچیده است که شناخت ، باورها ، هنرها ، اخلاق، حقوق، آداب و رسوم و دیگر قابلیتها یا عاداتی را در بر میگیرد که انسان بهعنوان عضو جامعه کسب میکند. اینگلهارت فرهنگ را اینگونه تعریف می کند :نظامی از نگرش ها، ارزش ها و دانشی که به طرزی گسترده در میان مردم مشترک است و از نسلی به نسلی دیگر منتقل میشود. بنا بر قول کلودلوی استراس، فرهنگ نظام های معنا و درک مشترک است

از نگاه شاین , فرهنگ الگویی از مفروضات اساسی و باورهایی است که یک گروه اجتماعی - گروه، سازمان، جامعه - برای حل دو مسئله بنیادین تطابق با محیط بیرونی - شیوه ادامه بقا - و ایجاد انسجام درونی - شیوه در کنار هم ماندن - خلق، کشف، یا ایجاد کرده است . این الگو در مسیر حرکت این گروه اعتبار یافته و ثابت کرده که سودمند و کارساز است. در نتیجه به عنوان شیوه درست ادراک، تفکر، احساس و رفتار به نسل بعد انتقال می یابد .

به نظر هولتون، فرهنگ جعبه ابزاری است حاوی اعمال و عادتهایی که ما را یاری می کنند تا جهان را درک کرده - مانند علم و دین - و بر روی آن عمل کنیم - مانند فنآوری - و نیز یک منبع نهادهای احساسی - مانند هویت ملی - وارزشها - مانند آزادی و عدالت - که به واسطه آنها هویت کسب میکنیم و به اعمال خود جهت میدهیم و آنها را توجیه میکنیم .

مکیونیس فرهنگ را طرز فکر، احساس و عمل افراد که در کنار هم شیوه زندگی آنها را شکل میدهد،معرفی میکند.
مطابق تعریف راپاپورت » فرهنگ مجموعه ای از ارزشها و عقاید در بردارنده ایده آل های گروهی از مردم است که در فرآیند فرهنگ آموزی ،میان اعضای آن گروه منتقل می شود و منظور او از فرهنگ آموزی، انتقال ارزشها و عقاید از نسلی به نسل دیگر در میان اعضای یک فرهنگ مشابه است.

متفکران اسلامی نیز به مقوله فرهنگ پرداخته اند, شهید مطهری، فرهنگ را مجموعه اندوخته های معنوی، فکری، روحی، عقلی، اخلاقی و اجتماعی یک قوم میداند.شریعتی فرهنگ را به معنای مجموع های از اندوخته ها و دستاوردهای معنوی جامعه بشری دانسته و یافته ها و دستاوردهای مادی جامعه بشری را تمدن معرفی می کند.

همچنین تعریف فرهنگ از نظر علامه جعفری عبارت است از شیوه انتخاب شده برای کیفیت زندگی، که باگذشت زمان و مساعدت عوامل محیط طبیعی وپدیده های روانی و رویدادهای نافذ در حیات یک جامعه به وجود می آید

تعاریف ارائه شده را میتوان به دو گرایش جزءنگرو کلنگر تقسیم کرد. تعاریف جزءنگر به ارائه مصادیقی پرداخته اند که می توانند نمود عینی فرهنگ باشند که به دلیل گستردگی حوزه مصادیق، ارائه تعریف جامع از این مقوله با مشکل مواجه میشود. علاوه بر این، اطلاعاتی در رابطه با ریشه های شکل گیری مصادیق مذکور نیز به دست نمی دهند .

در مقابل، گرایش کل نگر، این مصادیق را در ظرف فرهنگ قرار داده و صحبت از شرایط و عوامل پنهانی به میانوردهآ که عموماً به مشترکات بین جوامع مختلف تبدیل شده و در قالب آنها مقوله فرهنگ نمود عینی پیدا میکند. فرهنگ به عنوان نظامی نگریسته شده که می توان آن را در دو رده کلی سطح بندی کرد: سطح اول یا سطح بیرونی مربوط به مظاهر فرهنگ هستند که در عرصه های مختلف زندگی - اخلاق، رفتار و الگوهای فعالیت،الگوهای خانواده، مصنوعات و ... - نمود عینی پیدا می کنند و سطح دوم مربوط به مشترکات اشاره شده است که میتوان از آنها به عنوان عناصر محتوایی یا لایه های درونی فرهنگ یاد کرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید