بخشی از مقاله
چکیده
مشارکت و درگیر نمودن کارکنان به عنوان یک اصل مهم در مدیریت نیز از فرهنگ سازمان تاثیر می پذیرد، وجود فرهنگ صحیح باعث می شود که افراد در امور سازمان مشارکت نمایند و مسائل و مشکلات سازمانی به خوبی توسط اعضای سازمان حل شود. تحقیق حاضر به بررسی تاثیر فرهنگ سازمانی بر استقرار مدیریت مشارکتی می پردازد. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کارکنان یکی از سازمان های دولتی استان مازندران به تعداد می باشد.
با توجه به اینکه تعداد کارکنان، 352 نفر می باشد، جهت نمونه گیری از بین افراد جامعه آماری با توجه به فرمول کوکران، تعداد 183 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های استاندارد فرهنگ سازمانی و و مدیریت مشارکتی استفاده شده است. ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 0,92 و 0,91 بدست آمده است.
برای تجزیه و تحلیل داده ها از دو روش آمار توصیفی - متغیرهای جنسیت و سابقه کار - و آمار استنباطی - ضریب همبستگی، آنالیز واریانس و آزمون فریدمن - با نرم افزار SPSS استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که فرهنگ سازمانی بر استقرار مدیریت مشارکتی تاثیرگذار است. همچنین اولویت بندی از نظر آزمون فریدمن نشان می دهد که بعد فرهنگ مشارکتی با ضریب 3,80 در اولویت اول و بعد فرهنگ انطباق پذیری با ضریب 2,99 در اولویت آخر قرار دارد.
.1 مقدمه
در سال های اخیر اکثرکارشناسان در پی شناخت دلایل موفقیت و شکست منسجم ترین شکل اجتماعات بشری، یعنی سازمان ها هستند و در اینجا تاثیر فرهنگ سازمانی بر روی نقش های مدیریتی ، ازجمله نقش تصمیم گیری و مشارکت دادن کارکنان قابل توجه است. از آن جا که محیط در حال تغییر و تحول دائمی است ، سازمان نیز برای ادامه حیات می باید به طور مداوم خود را منطبق و هماهنگ با تغییرات محیطی نماید .
بنابراین سازمان درگیر تلاشی مستمر است که هر چه بیشتر و بهتر خود را با محیط و شرایط هماهنگ نماید و این امر نیاز به مشارکت و درگیر کردن کارکنان دارد و مشارکت موثر نیز از پیامدهای یک فرهنگ قوی و مثبت است امروزه مدیریت مشارکتی یکی از شیوه های انگیزشی در اداره موثر سازمان های تولیدی و خدماتی در بخش های خصوصی و عمومی است . مدیریت مشارکتی بر این منطق استوار است که افراد در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری هایی که بر سرنوشت آنان اثر می گذارند مشارکت کنند، در کارهای خود از آزادی عمل بیشتری برخوردار باشند و بر زندگی کاری خود کنترل هایی اعمال نمایند.
نتایج تحقیقات مرتبط به علم مدیریت مؤید این است که سرمایه های اصلی سازمان را منابع انسانی تشکیل می دهند که استفاده مؤثر و بهینه از این نیروهای بالقوه و انسانی، موفقیت و اثربخشی سازمان را تضمین می کند و لازمه تحقق این هدف، اتخاذ سبک مدیریتی مناسب است
بنابراین با توجه به اینکه امروزه مهم ترین ویژگی جهان رقابت، تغییر است، سازمان ها و شرکت ها ناچار هستند با تکیه بر افراد سازمان بعنوان مهم ترین سرمایه سازمان آن ها را به درک، فهم و ارائه دانسته ها و ایده های جدید و استفاده عملی از آن ایده ها در پیشبرد مقاصد سازمان تشویق کنند و این فعالیت نیازمند این است که فرهنگ سازمانی بعنوان تشکیل دهنده شخصیت سازمان ها که رفتارکارکنان متأثر از آن می باشد.
تاثیر فرهنگ سازمانی بر شخصیت و رشد نیروی انسانی ، رفتارهای فردی و اجتماعی ، عقاید ، ارزش ها و هنجارهای سازمانی باعث شده که مطالعه فرهنگ در حوزه رفتار سازمان گسترش قابل ملاحظه ای داشته باشد و از طرفی بقای یک سازمان مستلزم درگیر شدن و مشارکت کارکنان در فرایند تصمیم گیری و اجرا می باشد و مشارکت صحیح و مناسب فرهنگ سازمانی قوی را می طلبد .
وجود فرهنگ صحیح باعث می شود که افراد در امور سازمان مشارکت نمایند و مسائل و مشکلات سازمانی به خوبی توسط اعضای سازمان حل شود. هدف اصلی پژوهش گامی است در جهت یافتن راه حل های مناسب در این راستا تحت عنوان بررسی تاثیر فرهنگ سازمانی بر مدیریت مشارکتی در بین کارکنان این سازمان دولتی می باشد.
.2 مروری بر ادبیات تحقیق
-2-1 فرهنگ سازمانی
فرهنگ سازمانی موضوعی بسیار جالب در میان افراد مختلف و همین طور در ادبیات مدیریت است و محققان زیادی کوشیده اند تا تعاریفی از فرهنگ سازمانی ارائه دهند. وجه مشترک بیش تر آن ها تلاش در تشریح عواملی است که بر ساختار، عملکرد و بهره وری سازمان تاثیر می گذارد. این مجموعه عوامل شامل عقاید و انتظارهای است که در بین اعضای سازمان مشترک است و هنجارهایی را ایجاد کرده است که به رفتار سازمانی شکل می دهد. این رفتارهای سازمانی در برگیرنده فرهنگ سازمانی هستند.
در واقع، فرهنگ سازمانی در سیستم اعتقادی سازمان آشکار شده و به طور متناوب از طریق زبان، نمادها، آداب و رسوم که منعکس کننده رفتار ناشی از سیستم اعتقادی است، بیان می گردد. فرهنگ سازمان از یک سو پیوند دهنده اجزای داخل سازمان و از سوی دیگر، عامل تفکیک کننده سازمان هاست
در مورد فرهنگ سازمانی تعاریف متعددی ارایه شده است که به رایج ترین آنها اشاره می شود: استیفن رابینزمی گوید: افراد از نظر شخصیت دارای نوعی ثبات رویه هستند که می توان براساس آن نوع نگرش و رفتار آنها را پیشبینی کرد، سازمان هم مانند انسان دارای ویژگیهایی است که این ویژگیها میتوانند بصورت صمیمی، خلاق، نوآور یا محافظه کار باشند. براساس همین ویژگیها میتوان نگرشها و رفتارهای کسانی را که درون این سازمانها هستند، پیشبینی نمود. مقصود این است در سازمان یک متغیر سیستمی وجود دارد و آن پدیده را نمیتوان به راحتی تعریف نمود ولی بطور حتم وجود دارد و افراد برای معرفی سازمان از اصطلاحات، عبارات و کلمههای مشابه استفاده میکنند، ما این متغیر را فرهنگ سازمانی مینامیم.
همانگونه که در فرهنگهای قبیلهای با بیان عبارتها یا اصطلاحات خاص، نوع کنش یا واکنش اعضای قبیله نسبت به یکدیگر و به خارجیان مشخص میشود. سازمانها هم فرهنگهایی دارند که بر نوع رفتار اعضاء اثر میگذارد یا نوع رفتار آنان را تعیین مینماید.
رابینز در یک تعریف دیگر، فرهنگ سازمانی را نظام معانی مشترکی میداند که بوسیله اعضای سازمان حفظ و به تمایز سازمان از سازمانهای دیگر منجر میشود. جرج گردن نیز فرهنگ سازمانی را نظام فرضیات و ارزش های مشترکی میخواند که بطور گسترده رعایت میشود و به الگوی رفتار خاصی منجر میشود - ریحانیان، - 1378 استانلی دیویس فرهنگ سازمانی را الگویی از ارزشها و باورهای مشترکی میشمارد که به اعضای یک نهاد معنی و مفهوم میبخشد
پروفسوردنیسون فرهنگ سازمانی را شامل چهار ویژگی اصلی می داند که هر ویژگی خود به چند عامل تقسیم می شود، که عبارتند از :
-1 درگیرشدن درکار - مشارکت - :که شامل اختیاردادن به کارمندان - توانمندسازی - ، کارتیمیکردن وتوسعه قابلیت های کارمندان است .
-2 همانندی - سازگاری یا یکپارچگی - : که شامل ارزش های محوری، موافقت کارکنان و هماهنگی و یکپارچگی می باشد.
-3 انطباق پذیری: که شامل ایجاد تغییر، مشتری مداری و یادگیری سازمانی است .
-4 رسالت یا ماموریت: که شامل رهبری راهبردی - جهت گیری استراتژیک - ، اهداف، مقاصد و دیدگاه - چشم انداز - می باشد
شکل: 1 مدل فرهنگ سازمانی دنیسون - - DOCS
-2-2 مدیریت مشارکتی
مشارکت و مدیریت مشارکتی یعنی درگیر شدن کارکنان در فرایند تصمیم گیری، دعوت از همه افراد به تفکر استراتژیک و قبول مسئولیت فردی برای کیفیت کار و تولیداتشان، حمایت و پاداش رفتار کارکنان که از دید آنها لحظه به لحظه ارباب رجوع را ارضا و عملکرد سازمان را بهبود می بخشد. در هر حالت، مدل مشارکتی، نظارت اصلی بر سازماندهی تربیت و راهنمایی کارکنان، همچنین خودکنترلی را مستثنی نمی کند.
عناصر اولیه پایهای جهت مدیریت مشارکتی عبارتند از: تسهیم اطلاعات مربوط به مسائل کسب وکار و نتایج آن، جبران خدمت برای آن نتایج، دانشی که به افراد اجازه درک و سهیم شدن در آن نتایج را می دهد و داشتن قدرتی که آن ها را در تصمیم سازی یاری رساند.
اسپراتیزر عنصر پنجمی را به این چهار عنصر اضافه می کند و این نکته را به اثبات می رساند که موقعیت برای کسی که در آن کار می کند معنی دار است. سازمان هایی که سعی در اجرای مدیریت مشارکتی دارند تحت تاثیر مجموعه ای از عوامل جانبی هستند که بر این سبک مدیریت ونتایج آن موثر است.
هرنل1 می گوید توسعه مدیریت مشارکتی می تواند بسته به دو نوع عوامل ساختاری هم به آرامی و تحت کنترل یا سریع و با استقبال بالا، صورت گیرد. اولین گروه مربوط است به محیط سازمان. دسته دوم عوامل، که اثرگذار است خصوصیات داخلی هستند، به ویژه ارتباط میان استراتژی، ساختار، فرهنگ و رفتارها، ساشکین2 عوامل داخلی معینی جون ارزش ها، نگرش ها، طرح کار و فرهنگ سازمان را برمی شمرد.
مشارکت از لحاظ لغوی به معنای شرکت دادن، با هم شریک شدن، سهیم کردن و سهیم شدن است، انجام کار گروهی و نیز بهرهبرداری گروهی است. مشارکت یک درگیری ذهنی، عاطفی اشخاص در موقعیت های گروهی است که آنان را برمیانگیزد تا برای دستیابی به هدفهای گروهی یکدیگر را یاری کنند و در مسئولیت کار شریک شوند
سایمون در تعریف مشارکت می گوید:" مشارکت در مدیریت یعنی کلیه اقداماتی که میزان نفوذ و مسئولیت کارکنان را در فرآیند تصمیم گیری از طریق نمایندگی مناسب در سطوح متفاوت سازمان افزایش می دهد و از این راه تحقق دموکراسی را تسهیل می کند". با توجه به تعاریف فوق از مشارکت می توان گفت:
مشارکت عبارت است از یک درگیری ذهنی و عاطفی داوطلبانه یک شخص در موقعیت های گروهی مربوط به خود و سازمان خود که باعث ایجاد انگیزه در فرد جهت دستیابی به هدف های گروهی شده و باعث می شود که فرد در مسئولیت کار شریک شود.
مدیریت مشارکتی، فلسفه نوینی است که با تأکید بر مشارکت کارکنان در اداره امور سازمانها و اعتقاد به تعهد و شأن و منزلت منابع انسانی، دستیابی به کیفیت برتر زندگی کاری را هدف خود قرار داده است
مشارکت برکنش متقابل اجنماعی که در آن افراد یا گروه ها، کار و فعالیت خود را به صورتی کم و بیش سازمان یافته و با کمک متقابل به هم می آمیزند تا هدفی مشترک تحقق پذیرد گویند.
مشارکت، حرکتی آگاهانه، فعال، آزاد و با مسئولیت است که برای ثبات و امنیت جامعه ضروری است. این حرکت به گونه ای است که شهروندان احساس می کنند تعلق به جامعه داشته، و در واقع گردانندگان اصلی خودشان هستند.