بخشی از مقاله
چکیده
از آنجایی که مهمترین و تاثیر گذارترین دوران زندگی انسان، دوران کودکی اوست. توجه هرچه بیشتر به این مقطع ضروری می باشد. کودکان را نباید با معیارهای بزرگسالان سنجید، کودک یک بزرگسال ناقص نیست، او دنیا را به شیوه خود می بیند .کودک، شهروند نابالغی است که دوران رشد خود را می گذراند و استمرار بخش حیات بشر محسوب می شود. رنگها باعث ایجاد خلاقیت شده و کودکان را تشویق میکنند تا ایدههای جدیدی ارائه دهند و همچنین با قدرت تاثیر گذاری بر روحیات و تاثیر بر ضمیر ناخود آگاه میتواند نقش موثری در افزایش هوش ،تمرکز،آرامش و حتی اشتهای کودک داشته باشد.
موضوع اصلی این پزوهش بررسی تاثیرات محیطی رنگها در فضاهای معماری شهری و شناخت جایگاه مناسب رنگ درطراحی های معماری است. در این پژوهش در راستای دستیابی به اهداف پژوهش ابتدا به تعاریفی از کودک و نیازهای روانشناختی او از محیط در راستای آموزش و رشد خلاقیت در وی اشاره شده و سپس به شناخت و تاثیرات مستقیم رنگ درفضاها بر روی کودک پرداخته شده است که در نهایت منجر به ارائه راه حل های بصری در رابطه با رنگ فضاهای معماری در جهت رشد خلاقیت در کودکان شده است.
-1 مقدمه
کودکان، حساس ترین و تاثیر پذیرترین گروه سنی جامعه را تشکیل میدهند و نیاز دارند تا در مهمترین سالهای زندگیشان که پایه های رشد ذهنی جسمی شخصیتی اجتماعی آنها شکل می گیرد تا زمانی که وارد شهر شوند، زندگی اجتماعی را در مقیاس خود تجربه کنند.
درک کودک از محیط پیرامون همان است که خود تصور می کند .انگیزه های حسی که کودک از محیط پیرامونش دریافت می کند برای پیشرفت او اهمیت حیاتی دارد و این به عهده معماران است که در فرایند طراحی این دیدگاه ها را با نیازهای کودکان تلفیق کنند تا محیط های خاص کودکان بدون توجه به نیازهای واقعی آنها و صرفا براساس سلایق و تجربیات شخصی طراحان و حداکثر با توجه به خصوصیاتی چون ایجاد تنوع رنگ و شکل ساخته نشده و فضاهایی منطبق با نیازهای کودکان شکل گیرد.
مطالعات نشان میدهد که محیطهای یکنواخت القا کننده اضطراب و نگرانی بوده و در نهایت به کاهش تمرکز فرد منتهی میشود. از این رو استفاده بهینه از رنگ در مدارس، زمینه را برای تبدیل یک محیط استرس زا و کسل کننده به محیط آکنده از احساسات مثبت، خوشایند و محرک مهیا میسازد .در این رابطه طراحی رنگ موضوعی بس حائز اهمیت در محیطهای آموزشی است. زیرا این مؤلفه علاوه بر تغییر نگرش فرد نسبت به برنامه های آموزشی، دیدگاه زیبایی شناسی را نیز به دنبال دارد. از عوامل مؤثر فضایی در انتقال پیام، رنگ فضا است .رنگ به عنوان عنصر تفکیک ناپذیر در طبیعت معماری تأثیر فراوانی بر کاربران فضا به خصوص کودکان دارد.
پیاژه روان کودک را به گیاهی تشبیه می کند که از یک سو تحت تاثیر محیط خارجی است و از سوی دیگر از درون و متناسب با نیروهای داخلی به رشد خود ادامه می دهد. او با طرح چنین دیدگاهی به فعال بودن روان کودک و تاثیر پذیری از محیط خارجی تاکید می کند. به چنین تاثیرگذاری و تاثیرپذیری، الگوی تاثیر متقابل زیستی گفته میشود. امروزه که با سلطه ی رسانه ها مرز بین کودکی و بزرگسالی در حال فرو ریختن است.
کریستوفر الکساندر در کتااب راز جااودانگی بر این قضیه تاکید می کند که، هر اثر معماری، تنها یک داعیه دارد و آن درک و ارتقای کیفیت زندگی انسان است، هر تصمیمی اعم از انتخاب اندازه ها، رنگ، حضور نور وسایه ، نسبت بین فضاها ، صورت ظاهری ساختمان و حتی مفهومی که اثر منتقل میکند ، همه و همه وقتی موضوعیت می یابد که هدف خود را بهره مندی بیشتر مخاطب قرار داده باشد .
آغاز پرورش بسیاری از توانایی های انسان در دوران کودکی است، آغاز پرورش قدرت تخیل و خلاقیت نیز در دوره کودکی شکل می گیرد . از نظر فرو ید، منبع خلاقیت را باید در تجربیات دوره کودکی فرد یافت. طراحی فضاهای در ارتباط با کودکان از آن جهت اهمیت دارد که در سنین 4 تا 7 سالگی تخیل کودک جنبه عملی پیدا می کند. از سوی دیگر شرایط اجتماعی جهان معاصر دیگر تلقی فردی از خلاقیت را نمی پذیرد، در رویکرد جامعه شناسی خلاقیت، که رهیافتی انتقادی به رویکردهای روانشناختی که خلاقیت را در فرد و رفتارهای او جستجو می کند، دارد.
خلاقیت بیشتر یک بر ساخته اجتماعی«Social Construct» است تا امری فردی و روانشناختی. از دیدگاه اجتماعی فرهنگی خلاقیت به آ نچه که بستر خوانده می شود نیز نیاز دارد .پذیرش این نکته که فضا دیگر موجودیت قابل مصرفی توسط مخاطب نیست، بلکه چیزی است که او هم می تواند در آن نقشی داشته باشد؛ فضا را از عنصری منفعل به عنصری پویا بدل می سازد.
فضایی که در آن گویی همه چیز برای اولین بار تجربه می شود و قابلیت گسترش هرگونه ادراکی را داراست تا بتواند مخاطب را با محیط درگیر سازد، این نقش پویا به مخاطب فضا احساس احترام به خود می دهد و فرصتی در اختیارش می گذارد تا از تمام قابلیت هایش استفاده کنند . در این تحقیق فرض برآنست که، با شناخت عمیق تری نسبت به کودکان از لحاظ روانشناختی و شخصیتی می توان با ایجاد کیفیتی ویژه موجب رشد فکری و اجتماعی در آنها شد تا از حداکثر ظرفیت و توانایی های خود بهره ببرند . همچنین عواملی چون ، رنگ ها و تناسبات و فرمهای معماری در فضاها ،کودک نیز می توانند در کیفیت فضاها تاثیرگذار بوده و موجب رشد خلاقیت در کودکان شوند.
-2 روش تحقیق
روش تحقیق در این پژوهش به صورت علمی کاربردی می باشد که راهبرد تحقیق در آن به صورت کیفی است .روش گرد آوری به صورت کتابخانه ای" توصیفی- تحلیلی"می باشد.
-3 ادبیات تحقیق
کریستوفر الکساندر در کتاب راز جاودانگی بر این قضیه تاکید می کند که، هر اثر معماری، تنها یک داعیه دارد و آن درک و ارتقای کیفیت زندگی انسان است، هر تصمیمی اعم از انتخاب اندازه ها، رنگ، حضور نور وسایه ، نسبت بین فضاها ، صورت ظاهری ساختمان و حتی مفهومی که اثر منتقل میکند ، همه و همه وقتی موضوعیت می یابد که هدف خود را بهره مندی بیشتر مخاطب قرار داده باشد .برای رشد طبیعی خلاقیت در کودک نه تنها داشتن محیط مناسب ضروری است، بلکه برای رشد هریک از استعدادها و توانایی های فردی، موقع و زمان یادگیری نقش مهمی را ایفا می کند.
این نمونه ها نشان می دهد که نداشتن محیط مناسب در زمان طفولیت تاثیر شگرفی در محدود کردن رشد توانایی ها و استعداد ها باقی می گذارد که با سالها آموزش و تمرین با توجه به بهبود و پیشرفت نسبی در آنها هرگز قابل جبران نیست ، بدین ترتیب هرجه سن کودک کمتر بوده، مدت اقامت او در محیط نامساعد بیشتر باشد ، نا بهنجاری هوشی و رفتاری او بیشتر خواهد بود و آموزش او سخت تر وکندتر انجام خواهد گرفت.
پژوهش ها در باره ی مغز، به چگونگی تأثیر یادگیری بر مغز و مهم تر اینکه چه نوع یادگیری، مغز را تغییر می دهد ، پرداخته اند . تجارب جدید بر رشد دارینه ها - دندریتها - تأثیر می گذارند .ریشه ی دارینه ها یا دندریتها در پاسخ به تعاملات که یادگیرنده با آن مواجه میشود، رشد میکند و شکل خود را تغییر میدهد .تعامل با محیط ممکن است موجب جوانه زدن شاخه های دندریتی جدید در سراسر مغز شوند. مغز به شیوه های مختلفی بر اساس نوع تحریک محیطی تغییر و رشد می یابد .اگر با محرکهای متعددی به چالش کشیده شود در آزمایشهای بالینی نشان داده شده است که نمرات هوش به هر فرد تا بیست نمره افزایش نشان می دهد.
با توجه به پژوهش های بسیار زیادی که درباره کودکان پیش دبستانی انجام شده ، نشان داده آنها نیازمند امکانات ، محیط و رفتار ویژه در خانه ، مدرسه و محیط های اجتماعی می باشند .از این رو آنچه در این پژوهش دارای اهمیت بالایی است، شناخت کامل روی کودکان و نیاز های روانشناختی آنهاست و ارائه راهکار معماری برای محیطهای معماری و جایگاه و تاثیر رنگ در فضاها است تا بستر استفاده از حداکثر ظرفیت های آنها فراهم شود.
-4 مبانی نظری روانشناسی محیطی
کلید هر تعریفی از محیط، در این نکته نهفته است که، محیط دارای ویژگی »احاطه کنندگی« است. این ویژگی منجر به ایجاد مشکلات مفهومی و اصطلاح شناختی در فهم معانی ای می شود که هنگام استفاده از واژه محیط بدان داده می شود. ادبیات محیط و رفتار در تعاریف گسترده از محیط، بین واژه های متنوع، - 1 محیط کالبدی - 2 محیط اجتماعی - 3 محی روانشناختی و - 4 محی رفتاری تمایز قائل میشود.
نکته اصلی این طبقه بندیها و دیگر دسته بندیهایی مثل اینها، تمایز بین جهان واقعی، حقیقی یا عینی اطراف انسان و جهان پدیدارشناختی است که خودآگاه یا ناخودآگاه، الگوهای رفتاری یا واکنشهای روحی مردم را تحت تأثیر قرار میدهد. تلاش پژوهشگران همواره طبقه بندی انواع مختلفی از مؤلفه های بین محیط جغرافیایی و » کافکا … محیطی بوده است. یکی از تلاشهای اولیه آنها به روانشناسی گشتالت بر میگردد؛ زمانی که محیط رفتاری تمایز قائل شد. او محیط جغرافیایی را به عنوان محیط واقعی، چیزی تعریف می کند که به واقع فرد را در بر میگیرد؛ در حالی که محیط رفتاری، تصویرشناختی محیط عینی است که اساس رفتار را شکل می دهد.
-5 کودک
در ابتدا برای شناخت صحیح موضوع، لازم است به تعریف کودک بپردازیم تا موضوع از وضوح بیشتری برخوردار باشد.
طبق تعریف فرهنگ فارسی معین، کودک به معنای کوچک، صغیر و فرزندی که به حد بلوغ نرسیده - دختر یا پسر - می باشد. در فرهنگ میراث آمریکایی نیز از کودک به عنوان شخصی که بین تولد تا دوران بلوغ قرار دارد، یاد شده است.از طرف دیگر طبق تعاریف حقوقی در جمهوری اسلامی ایران، کودک به فردی اطلاق می شود که به سن بلوغ شرعی نرسیده باشد .با توجه به تعاریفی که عنوان شد، این نتیجه حاصل می شود که منظور از کودک کسی است که به سن بلوغ نرسیده باشد و با توجه به اینکه بلوغمعمولاً در بین پسرها بین 13 تا 16 سالگی و در دخترها بین 11 تا 14 سالگی اتفاق می افتد، انتخاب معیار کمتر از 12 سال کامل برای تعریف کودک مبنای مناسبی را به دست می دهد.
-6 کاربرد روانشناسی محیط در طراحی محیطهای کودکان
حوزه های عمومی مرتبط با دانش علوم رفتاری در مقوله های مرتبط با معماری فضاهای کودکان، علاقمندند تا اساس مطالعات خود را بر مبنای نظریه های رشد و یادگیری کودکان بنا نهند از این حیث مطالعات بسیاری وجود دارد که در پی شکل دادن فضاهای مورد نیاز کودکان بر اساس نیازهای مختلف روانی آنهاست . بررسی ادبیات موضوع نشان می دهد که ریشه بسیاری از مطالعات موجود به قرن18 میلادی و با اثر معروف ژان ژاک روسو به نام امیل باز می گردد. امیل مانیفست بسیاری از مطالعات بعدی در این بخش است که در سالهای بعد با نظریه های یادگیری تلفیق و تکمیل می شود ؛ نظریه های افرادی ماننددیویی و یا ماریا مانتسوری که تاثیر بسیاری در نگاه به موضوع کودک و تاثیر ویژگیهای فضاهایی به موضوع فرا رشد آنها داشت.
اهمیت این نظریه ها زمانی آشکار گردید که نمونه های کالبدی محیط های مورد نظر توانستند پاسخهای قابل قبولی را به دست آورند. از سویی دیگر در حوزه معماری نیز افرادی مانند هانس شارون،هرمان هرتزبرگر،لویی کان، آلدو روسی و ...به ساخت مدارس و مراکزی برای کودکان همت گماردند که ریشه گرفته در نظریات مذکور داشت .از سالهای 1881 میلادی به بعد، تلفیق نظریه های روانشناسی معماری با نظریه های یادگیری در خلق فضاهای مربوط به کودکان بیشتر مورد توجه قرار گرفت و محققان و طراحان با برقراری پیوند میان ایندو به شاخصه هایی در حوزه های فضایی، روانی، فیزیکی و رفتاری دست پیدا نمودند .
یکی از مهمترین دستاوردهای این مطالعات، تغییر الگوهای سنتی فضایی برای آموزش های مورد نیاز کودکان از الگوهای بسته به سوی الگوهای باز بود. از اینرو توجه به موضوع درسه به مثابه خانه به عنوان سمبل رهایی از ساختارهای بسته فضایی برای کودکان به سوی فراهم آوردن محیط هایی آشنا گردید