بخشی از مقاله

چکیده
فرآیند جهانی شدن، پیشرفتهای سریع تکنولوژی و فناوری اطلاعات، افزایش تغییرات سریع در الگوهای مصرف و تقاضا، کمبود منابع و هزینه های بالای آنها، چالشهایی هستند که سازمانها و بنگاه های مختلف در عرصه جهانی و فعالیتهای خود با آن روبرو هستند و ادامه حیات آنها، منوط به تصمیمگیری درست و به موقع در برابر این تغییرات است. در این میان، فرآیند جهانی شدن و گسترش بازارهای مصرف و نیز افزایش تعداد رقبا و شدت رقابت، باعث اهمیت بخشیدن به مفاهیمی مانند رقابت پذیری - رقابت بر سر رسیدن به اهداف - شده است. این امر سبب گردیده است تا موسسات و بنگاهها در جهت ارتقای رقابت پذیری خود به شناسایی عوامل موثر بر رقابت پذیری و تقویت آنها تلاش نمایند. با عنایت بر اینکه مدیریت استراتژیک، رویکردی سیستماتیک برای مشخص کردن و ایجاد تغییرات لازم و اندازه گیری عملکرد سازمانها است که منجر به حرکت سازمان برای دستیابی به اهداف و چشم انداز مورد نظر خود میشود، میتوان مدیریت استراتژیک را در برگیرنده مجموعهای از الزامات، تصمیمات و فعالیتهایی دانست که به منظور ایجاد یک مزیت رقابتی طراحی و ایجاد شدهاند و منجر به بهبود عملکرد سازمان در مقایسه با فعالیتهای پیشین میگردد. پژوهش حاضر بر آن است تا پس از تبیین مفهوم مدیریت استراتژیک و مزیت رقابتی سازمانها، تاثیر مدیریت استراتژیک را بر ایجاد مزیت رقابتی در سازمان ها و بنگاه ها بررسی نماید.

مقدمه
امروزه منابع محدود داخلی از یک سو و گسترش رقابت در محیط متلاطم خارجی از سوی دیگر، سازما نها را ملزم به استفاده بهینه از منابع درونی و تلاش فراوان برای بقا در محیط بیرونی میکند و تفکر استراتژیک مفهومی است که توجه سازمان را به هر دو جنبه معطوف میدارد. از آنجا که سازما نها با به کارگیری استراتژی تلاش میکنند هر دو جنبه داخلی و خارجی سازمان را در برنامهریزی خود لحاظ کنند، استراتژی هر سازمان در وهله اول باید بر اساس اصولی تدوین گردد که موجب شود سازمان بهتر از رقبای استراتژیک خود ظاهر شده و بر پایه ظرفیتها و منابع سازمان، به مزیت رقابتی دسترسی یابد - هریسون و کارون، . - 1382 مزیت رقابتی برای هر سازمان عبارت است از توانمندی آن سازمان نسبت به سایر رقبایش در ایجاد ارزش بیشتر برای مشتریان و دستیابی به موقعیتی بهتر از موقعیت رقبا می-باشد یکی از حوزه های اصلی و محوری در تفکر استراتژیک، مدیریت استراتژیک است. با بهره گیری از مدیریت استراتژیک، سازمانها در بازار متلاطم و رقابتی امروز نه تنها میتوانند به بقای خود امیدوار باشند بلکه خواهند توانست با استفاده مناسب از مزیت رقابتی خود، به پیشتازی در فضای کسب و کار و محیط متلاطم بازار امروز دست یابند - صفری کهره و همکاران، . - 1388 هدف اصلی این پژوهش ارائه دیدگاه روشنتری در خصوص تاثیر مدیریت استراتژیک بر مزیت رقابتی سازمانها و ارائه یک چارچوب مفهومی برای تبیین این مساله می باشد. در واقع پرسش اصلی تحقیق حاضر عبارتست از؛ مدیریت استراتژیک چه تاثیری بر مزیت رقابتی سازمانها دارد و چگونه میتوان با استفاده از مدیریت استراتژیک به ارتقاء مزیت رقابتی سازمانها کمک نمود؟

.1مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک و سیر تحولات تاریخی آن را میبایست از فرایند تحولات مدیریت در مفهوم عام و کلی آن و به خصوص از هنگام مطرح شدن مدیریت علمی و مباحث مربوط به مکاتب مدیریتی آغاز کرد. با وجود این که برخی صاحبنظران معتقدند که مدیریت با انسان متولد شده و رشد یافته است، لیکن فرایند علمی مدیریت را میبایست حاصل تلاش اندیشمندانی چون »ماکس وبر«، »فردریک تیلور« و »هنری فایول« دانست که در دهههای اول قرن گذشته، با هدف کاهش هزینههای تولید با استانداردسازی و تقسیمکار، تعیین شرح وظایف، ایجاد سلسله مراتب و ابداع نظام پاداش، چارچوب مکتب کلاسیک مدیریت را بنا نهادند. در این مکتب تاکید و رویکرد مدیریت توجه به داخل سازمان و کارایی هر چه بیشتر فرد در فرایند تولید و ارایه خدمات به گونهای بود که به کارکنان به چشم ابزار تولید نگاه میشد. مهمترین دست آوردهای این مکتب را میتوان سازماندهی و تشکیل ساختارهای سازمانی دانست. سپس با کوشش اندیشمندان دیگری که به روابط انسانی در سازمانها توجه بیشتری داشتند مکتب نئوکلاسیک در مدیریت ابداع شد. »آلتون مایو« از بنیانگذاران و نظریه پردازان اصلی این مکتب است. در این مکتب علاوه بر توجه به داخل سازمان، رویکرد و تاکید مدیریت بر سازمانهای غیر رسمی و همبستگی اجتماعی کارکنان بود - معاونت تربیت و آموزش سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران، . - 1395

تحولاتی که پس از جنگ جهانی دوم در فرایندهای مدیریتی رخ داد، اعضای هیات مدیره و مدیران عالی شرکتها و مؤسسات صنعتی و بازرگانی را که روز به روز بر تعداد آنها افزوده میشد و مرتباً بزرگ و بزرگتر شده و حوزه جغرافیایی فعالیتشان گسترش مییافت، با پیچیدگی و چالشهای جدیدی مواجه کرد. این تحولات حتی مدیریت در سازمان های دولتی و ارتشهای اغلب کشورهای جهان را نیز تحت تأثیر قرار داد. رقابتهای اقتصادی و دخالت دولتها در این امر مخصوصاً رشد جهانی تجارت و رقابت اقتصادی و تسلیحاتی در سطح جهان که در این دوران ماهیت و ابزار اصلی جنگ سرد بین دو ابر قدرت شرق و غرب قرار گرفته بود، مفهوم استراتژی را که از صدها سال قبل از میلاد مسیح تنها در امور نظامی مطرح بود و به معنای هنر فرماندهان نظامی در جنگ به کار برده می شد، متحول کرد و به حوزه اقتصاد و کسب و کار وارد نمود. سیر تحولات در ادامه راه خود در دهه1970، به بودجهبندی بر مبنای صفر که عمدتاً به برنامههای کوتاه مدت و میان مدت تأکید داشت، استمرار یافت و سپس به علت بروز چند بحران نفتی که تآثیر مهمی بر اقتصاد جهانی و فعالیت شرکتها گذاشت، و با تشکیل بلوکهای اقتصادی سیاسی جدید و ظهور رقبای تجاری به ویژه ژاپن، نگرش متعارف تجاری تغییر کرد و رقابتهای اقتصادی چالش اصلی مدیریت وکسب امتیاز رقابتی درمحیط دائماً در حال تغییر، شرط بقای مؤسسات و رسیدن به جایگاه برتر شد. این تغییرات تکنولوژیکی و جنگ بر سر تامین منابع و بازارهای عرضه کالا، لزوم برنامه ریزی جامع، بلند مدت و انعطافپذیر را در عرصه مدیریت نشان داد و تشخیص عوامل مهم برون سازمانی اثرگذار بر فعالیتهای سازمانها به عنوان یک ضرورت در بسیاری از سازمانها مورد توجه قرار گرفت و بدین ترتیب فرایند تحولات مدیریت به برنامه ریزی استراتژیک و سپس به مدیریت استراتژیک تکامل یافت. هدف

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید