بخشی از مقاله

چکیده

نگاه و طرز تفکر در رابطه با سیستمهای نگهداری تعمیرات در اغلب صنایع عموماً نگرشی منفی و تنها در جهت کاهش هزینههای تعمیراتی و نه بهینه نمودن آن و همچنین رویکردی انفعالی میباشد.
دراین مقاله سعی نمودهام با بهکارگیری تجربیات چندساله اخیر خود در زمینه ارزیابی تایید صلاحیت پروژههای توسعه محصول و فرایندهای ساخت و ارزیابی سیستمهای پشتیبانی تولید مانند سیستمهای نت، ضمن تغییر در این نگرش، رویکرد و تصیم گیری استراتژیک در بحث سیستمهای نت با محوریت بهبود قابلیت اطمینان تجهیزات و طی نمودن مراحل تدریجی این طرز تفکر استراتژیک را به کمک مدلهای رایج نشان داده و استفاده از سیستمهای نت را به عنوان یک مزیت رقابتی در صنایع رقابتی در سطح جهانی بیان نمایم.

مقدمه

رویکردهای سنتی در بحث بهبود قابلیت اطمینان عموما طولانی بوده، هزینههای مالی زیادی را به شرکتها تحمیل کرده و به راحتی پس از مدت زمان کوتاهی توسط سازمان به فراموشی سپرده میشود. این نوع تفکر سنتی به جای ایجاد یک رویکرد چند تخصصی - Cross-functional - در سازمان تنها بر فعالیتها و وظایف نگهداری متمرکز میشود و صرفا یک نگاه وظیفهای را دنبال مینماید. این در حالی است که می باید تمرکز بر فرآیندها بوده و به نحوی این امر صورت پذیرد که ضایعات رفع شده و خط کاراتر گردد.

طرز تفکر سنتی اغلب در به کارگیری افراد کف کارگاه عاجز است این در حالی است که در رویکردهای جدید سعی میشود عملکرد مورد انتظار از سیستم، توسط درگیر نمودن اکثریت افراد سازمان صورت گرفته و به رفع ایرادات کوچک پیش از آنکه تبدیل به مشکلات بزرگ گردد، اقدام شود. در این ارتباط می باید علاوه بر تشکیل تیمهای کاری که در ادامه توضیح داده خواهد شد، میباید یک شاخص مناسب برای پایش نیز انتخاب گردد.

به نظر می رسد کلیه سیستمهای نگهداری تعمیرات از یک کمبود در ادراک رنج میبرند، این کمبود که در بسیاری از سیستمهای نگهداری تعمیرات در ایران به شدت رایج میباشد، این است که عوام و حتی مدیران فکر میکنند که نقش اصلی سیستمهای نگهداری تعمیرات، درست کردن چیزها در زمانی است که خراب میشوند. بعضی از مدیران در صنایع، پا را از این هم فراتر گذاشته و میگویند وقتی یک سیستم یا تجهیزی دچار شکست شد، مقصر واحد تعمیرات است.

نگهداری تعمیرات یک شغل است که نمی گذارد یک تجهیز هیچگاه دچار شکست شود. مشکلات مزمن در اغلب سایتهای کارخانجات عمومی و مشترک است.این مشکلات از قبیل مدت زمان خرابی تجهیز، ضایعات، تاخیر در تولید در کارخانجات بسیار شایع است. ظرفیت موثر تجهیز از بین رفته - افزایش خواب سرمایه - ، هزینهها افزایش مییابد - زیان در مقایسه با رقبا - ، سود کاهش مییابد - زیان در بقاء در بازار - . یک کارخانه تولیدی معمولی، تعداد صدها و یا حتی هزارها جزء قطعه دارد که میتواند موجب ایجاد بیشمار مشکل از طرق مختلف در سیستم یا تجهیز گردند.

مدیران کارخانهها اغلب درک نمیکنند که علت اصلی این چنین مشکلات مزمن چیست و لذا یکی از بزرگترین فرصتهای استراتژیک در دسترس را برای بهبود در ظرفیت، توان عمیاتی و سود از دست میدهند. چالش بر سر این موضوع، ایجاد درک صحیح در تمامی سطوح سازمانی و واحدها می باشد که نگهداری تعمیرات یک ابزار استراتژیک مانند JIT و 6Sigma، تولید ناب یا هر نوع متد یا تکنیک در کلاس جهانی میباشد که به منظور بهبود مزیتهای رقابتی یک شرکت وجود دارد. نگهداری تعمیرات میتواند یک نقش کلیدی در کاهش ضایعات، افزایش ظرفیت تولید و توان عملیاتی و بهبود نرخ بهرهوری کل کارخانه ایجاد نماید.

اما برای نگهداری تعمیرات برای ایجاد یک سهم از این بهبود، می باید این نکته درک شود که واحد نگهداری به عنوان یک بخش داخلی از کل استراتژی تولید کارخانه قلمداد شود. این سیستم یک جزء از کل برنامهای است که به وسیله آن کارخانه، تولیدی با سطح کیفی و قیمت مورد انتظار مشتری ارایه میدهد. فشار برای پاسخگویی به اهداف تولید باعث میشود تا مدیران تولید اقدام به تصمیم گیریهای کوتاه مدت نمایند که اغلب خود میتواند تاثیرات مغایر و ناسازگار با سیاست استفاده بهینه از تجهیزات، کیفیت تولیدات، هزینه طول عمر محصول و کارایی تولید در بلند مدت داشته باشد.

اگر این وضعیت به همین منوال ادامه یابد موجبات ایجاد هزینههایی تحمیلی به شرکت به دلیل عدم انجام به موقع فعالیتهای نگهداری تعمیرات شده و باعث میشود تا در اجرای سیاستهای طولانی مدت در غالب برنامههای عملیاتی در واحدهای تعمیراتی، خدشه وارد میشود. البته نباید از ذکر این نکته غافل بود که تنها پول از دست نمیرود بلکه کیفیت محصول به دلیل افزایش دوباره کاری و ضایعات لطمه وارد شده و از سوی دیگر نیز نرخ بهرهوری کارخانه به علت کاهش در زمان ارزش افزوده کم شده و وقت افراد صرف برطرف نمودن مشکلات تجهیز ات و خط - سیستم واکنشی - میشود و در نتیجه محصول با تاخیر بدست مشتری میرسد.

در اینجا باید توجه داشت که زمان تبدیل به یک فاکتور رقابتی می شود. مزایای مرتبط با بهبود مدیریت نگهداری برای سالها میتواند مستند شده و از این طریق شناسایی شود. سایر مزیتها نظیر کاهش مصرف قطعات یدکی کهنه، کاهش زمان نگهداری اضافه و پیش از وقت معین و بهبود کیفیت، برگشت سرمایه خالص نیز ناشی از بهبود عملکرد این سیستم است. فرایند توسعه و استقرار استراتژیها را میتوان در این 3 فاز لحاظ نمود:

-1 فاز ارزیابی شامل

الگوبرداری شاخصهای و سنجههای کلیدی عملکرد.

تعیین هزینههای عدم اطمینان برای هر واحد.

ارزیابی تغییرات مورد نیاز در واحدها و سطح سازمان.

ارزیابی مهارتهای مورد نیاز برای ایجاد تغییرات.

-2 تعیین چشم انداز و نقشه راه

درگیر نمودن تیم رهبری کارخانه در درک فاصلههای بهبود تا هدف و نقاط بالقوه بهبود. توسعه چشم انداز کارخانه برای اینکه پرسنل بدانند که شرکت به کدامین سوی میخواهد جهت گیری نماید.
تهیه نقشه یا متدلوژی برای آنکه نشان دهیم که چگونه میتوانیم به هدف برسیم.

-3 سازماندهی تیم پروژه شامل

تعیین رهبری عملیاتی قوی برای تیم.

تخصیص وقت برای تیمها - واحد/ ساعت یا نفر/ساعت - .

تعیین مسئولین تیمها به صورت.

-4اولویت بندی کارها و اجرای برنامه

    انتخاب اولین محل بر اساس ارزیابی واحد به واحد.

    تهیه یک برنامه زمان بندی برای کلیه نواحی کاری.

    توافق با واحد در مورد برنامه اجرایی به همراه جزئیات شامل : زمان در دسترس، منابع و بودجه مورد نیاز.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید