بخشی از مقاله

چکیده:

عبرت آموزی از تاریخ یکی از تاثیرگذارترین روشهای تربیتی است. حکایات زیادی از قرآن نشان بهرهگیری از شیوههای عبرت آموزی است. بسیاری از کتابهای تاریخی به منظور عبرت گرفتن از تاریخ به رشته تحریر در آمدهاند . سنگ مزار کوروش و تابوت جنازه داریوش سوم و اسکندر مقدونی و خسرو پرویز نه فقط مایه عبرت بلکه مایه الهام مورخ نیز هست . اگر دفتر تاریخ را ورق بزنیم و درباره شاهان بزرگی چون خشایارشا، اسکندر، خسرو پرویز، تیمور و نادر به اندیشه بپردازیم در می-یابیم که هیچ چیز مثل استبداد بنای قدرتها را متزلزل نمیکند. بازیگران عمده تاریخ آخرین کسانی هستند که این پیام خاموش تاریخ را - عبرت آموزی - میشنوند و آنگاه که هم میشنوند خیلی دیر است. تاریخ به فرمانروایان خودکامه خاطر نشان میکند که پایان راه، را از من بپرس که برای من هیچ راه ناشناخته شدهای نیست، همه راهها به من ختم میشود.

مقدمه:

جهان سر به سر عبرت و حکمتست    چرا زو همه بهر من غفلت است

فردوسی

یکی از تاثیرگذارترین روشهای تربیت، راه بیان عبرت یا همان عبرت آموزی است. نگرش عمیق به سیر حادثهها و تحلیل رویدادهای تاریخی نوعی پل ارتباطی میان نسلهای بشری است که دستیابی به تجربهها و اندوختههای گذشتگان را برای ما امکان پذیر میسازد. دادههای تاریخی میراث ارزشمندی از درسهای زندگی است که به قیمت نابودی جامعههای گوناگون بشری به دست آمده است. تاریخ عمری به درازی عمر بشریت به انسان می دهد و آئینهای است که در آن میتوان پیدایش و مرگ تمدنها و جامعههای مختلف را مشاهده کرد. انسان امروز فرزند انسان دیروز است و همین حقیقت است که دستیابی به تجربههای تاریخی و استفاده از آنها را امکانپذیر میسازد. یکی از موثرترین شیوههای تربیتی روش ارائه الگوهاست که نمونههای عینی آن را تاریخ نشان داده است. عبرت آموزی از تاریخ میوهای جز مصونیت از خطاها و لغزشها ندارد. انبیاء به تاریخ به عنوان یک عینیت مینگریستند چون خود و یارانشان از تاریخ، تاریخ ساختند و به تمام انسانهای بعد از خود گفتند "ما تاریخیم".قصص قرآن ناس را محور و معیار و ملاک همه چیز گرفته تا هر گونه ارزش تصنعی و اعتباری را از طبقه و تخمه و شخصیت نفی نماید، در حالی که در تاریخنگاری رایجمعمولاً تاریخ سازان همیشه سلاطین و بزرگان بوده-اند و اثری از فعل تودهها و خلقها در تاریخ وجود ندارد. در این مقاله عبرتآموزی در تاریخ که همان شیوه قرآنی است مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

عبرتگیری در قرآن و نهج البلاغه

قرآن حکایات زیادی را ذکر نموده که نشان بهرهگیری از شیوه عبرتآموزی است. خداوند متعال سرگذشت پیشینیان را آئینه عبرت آیندگان قرار داده و با اهرم تبشیر و تنذیر به خواب غفلت رفتگان را به بیداری و هشیاری فرا می خواند .عبرت از ریشه "عبر"، عبور کردن و گذشتن است. از تاریخ برای تاریخ سود جستن، از تاریخ به عنوان وسیله و مرکب و پل برای تحقق غایات استفاده کردن است. بنابراین علم تاریخ رسالت تاریخ نیست بلکه وسیله و راهنمای عبور است، عبور از گذشته برای روشن ساختن مبهمات و چراغی به سوی نور از ظلمات. عبرت حالتی است که در اثر برخورد با امور ظاهری و مشهود برای انسان پدید میآید و به معرفت باطنی و غیر مشهود منتهی میشود. لازمه عبرتآموزی، تفکر و تجزیه و تحلیل رخدادهایی است که در یک سرگذشت معرفی میشود. حضرت علی - ع - میفرماید: کسی که عبرت آموزد، آگاهی یابد و کسی که آگاهی یابد، میفهمد و آنکه بفهمد دانش آموخته است. - - 1 قرآن فرمان عمومی "سیروا فی الارض - 2 - "را صادر کرده است که پیوسته همگان را به دیدن، شنیدن، تفکر و تعقل دعوت می کند. قرآن مسئولیت رهبری مردم پس از انبیاء و رسل را به نذیران محول کرده است."ان من امه الا خلا فیها نذیر" - - 3امتی نیست که خالی از نذیر باشد. "و ما اهلکنا من قریه الا لها منذرون". - - 4 "کذبت ثمود بالنذر" - - 5 قوم عاد که از سنگ خاره، خانه ساختندی و تراشیده چنانچه خدای تعالی میفرماید: "و تنحتون من الجبالبیوتاً" - - 5 سپس باد عذاب ایشان را هلاک کرد. آن کوهها بدان عظیمی بگردانید"ما تذر من شیءاَتت علیه الا جعلته کرمیم" . - 7 - که بر هیچ چیز نمیگذشت مگر اینکه آن را همچون استخوانها پوسیده میساخت. حضرت علی - ع - با اشاره به عبرتگیری از تاریخ فرموده است:"این العمالقه واَبناء العمالقه،این الفراعنه واَبناء الفراعنه، این اصحاب مدائن والرّس الذین قتلوا النبیین... این الذین ساروا بالجیوش و هزموا بالالوف و عسکروا العساکر ومدّنوا المدائن" - 8 - کجایند عمالقه؟ و کجایند فرزندان آنها؟ کجا هستند فرعونها و فرزندانشان؟

اصحاب شهرهای"رس" همان ها که پیامبران را کشتند، کجایند آنهایی که با لشکرهای گران به راه افتادند و هزاران نفر را هزیمت دادند، سپاهیان فراوان گرد آوردند و شهرها بنا نمودند؟ خداوند قوم عاد را با باد، قوم نوح را با آب، قارون را توسط زمین، قوم ابرهه را با ابابیل، نمرود را با پشه و قوم لوط را با سنگ از بین برد. سنت-های خدا همه را فرا میگیرد، به قول جبران خلیل جبران" راستکاران از خطای گناهکاران بری نیستند - علی مردانی، : 1389 - 221 وقتی سرگردانی بر بنی اسرائیل در نتیجه ستمگریشان نصیب گردید، این مجازات ویژه ستمگران نبود، بلکه شامل موسی - ع - که با ظلم و ستم مبارزه میکرد نیز شد. در سوره انفال آمده: از انقلابی بترسید که بلای آن مخصوص کافران نباشد و  بدانید عذاب خدا شدید است "واتقوا فتنه لاتصیبّن الذین ظلموا منکم خاصه واعلمواَن االله شدید العقاب - 9 - بلی، مجازات اخروی همیشهمستقیماً متوجه شخص مجرم است."ولاتزرُوازرهً وزراُخری" - - 10ولی مجازات دنیوی از این گستردهتر است و تر و خشک را با هم میسوزاند. ناقه صالح نبی را تنها یک نفر پی کرد،امّا خداوند عذاب خود را به همه نازل نمود، زیرا همه آنها از پی کردن آن ناقه راضی بودند،"فعقروها فاصبحوا نادمین" - - 11 آنها ناقه را پی کردند و آنگاه پشیمان شدند. سرزمین آنها مانند آهن گداختهای که در زمین نرم افتاده باشد صدایی کرد و فرو کش نمود. این یک سنت حاکم بر تاریخ است که وقتی عوامل سقوط یک جامعه ظاهر شد و ملتی در اثر طغیان و عصیان خود را در مسیر سقوط قرار داد، آن گروه از مردم که خود مرتکب عمل ناشایستی نشدهاند ولی با سکوت و رضایتشان بر طغیانگریهای دیگران صحه گذاردهاند نیز جان سالم به در نمیبرند و در سرنوشت با دیگران شریکند. تاریخ ابزاری در جهت شناخت سنتهای الهی است، سنتهایی که بر کل تاریخ بشری حاکمیت دارد .

در طرح تاریخ به روش قرآن باید با گذر از حوادث، آن سوی حوادث را تحلیل کرد و مسائل را هوشمندانه با نگاهی جامع واکاوی کرده و فقط در حادثه فرو نرفت چون تاریخ تذکری برای امروز و فردای بشر است. نگرش قرآن به تاریخ غیر از نگرش مورخین اسلامی به تاریخ است. مورخین تلاش میکردند تا با مشاهده عینیات تاریخ را آن چنانکه بوده ببینند و در صحنه بنویسند. در حقیقت مورخین آنچه را بنام تاریخ نگاشتند مواد تاریخی بود نه خود تاریخ. ماتقریباً در هیچ مقوله تاریخی در قرآن نمییابیم که قرآن به گذشته عنایت داشته باشد یا اینکه در یک زمان بخصوص محدود و محصور شده باشد، بلکه دینامیسم تاریخی همواره پرش و جهش خود را به سوی آینده میزان کرده است.بُرد تاریخ ازبُرد زمان بلندتر و طولانیتر ست. کشش تاریخ به پیش است و تاریخ هرگز دست خالی از گذشته باز نمیگردد و همواره طراوت خویش را با نوآوریهای جدید حفظ نموده و تاریخی جاودان ساخته است.

تاریخ آئینه عبرت

تاریخ به منزله آئینه است، هر چند قدرت آن را ندارد که همه حوادث گذشته را به یاد آورد، ولی در آن میتوان چهره نیمه روشن گذشته را از دور مشاهده کرد . مورخ بر بام جهان ایستاده و از آنجا سیر قافله بشری را در طول زمان تماشا می-کند. تاریخ گنج شایگان تجربیات انسانی است که قرآن از آن به عنوان منبع مهمی برای کشف قوانین حاکم بر جامعه بشری و "عبرت گرفتن" استفاده کرده است. واژه "عبرت" در لغت عربی به معنای سنجش و به دست آوردن وزن و اندازه یک چیز و نیز به معنای تفکر و تدبر است. متفکران و صاحبان عقل و اندیشه باید وقایع تاریخی را اندازهگیری کنند و با دقت و تدبر و سنجشهای لازم، ضوابط و معیارهای کلی از بطن تاریخ بیرون بکشند. خردمندان تاریخ را نه برای سرگرمی، بلکه برای تفکر و عبرت آموزی میخوانند ." فاقصص القصصلعلّهم یتفکرون " - 12 - " لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الباب" - 13 - انسان امروز در فطرت وطبیعت خود همانند انسان دیروز است و انسانی که در یک جامعه ابتدایی زندگی میکند طبیعتی همسان با انسان متمدن دارد. ابناثیر در مقدمه الکامل چنین آورده : " آدم دانا و متفکر چون تقلبات دنیا و نکبات آن را ببیند عبرت گیرد و تفکر کند و چون بزرگ و کوچک و حقیر و شریف را در معرض زوال بیند ناچار به فکر آخرت افتد و توشهای برای آن دنیا ذخیره کند." - ابن اثیر ، - 8 : 1385 ابنخلدون کتاب تاریخ خود را"العبر" نامید، یعنی تاریخ چیزی نیست جز عبرتها ". ابوعلی مسکویه رازی کتاب " تجارب الامم" را تنها به قصد عبرت از کارهای گذشتگان نوشت. ابوالفضل بیهقی نیز تاریخش پر از عبرتهای تاریخی است."ما اکثرالعِبَرَ واقلّ الاعتبار - 14 - ". چه بسیار است عبرتها و چه اندک است عبرت گرفتنها. اگر کسی تاریخ را به نفع یا ضرر این و آن مسخ و مثله کند نمیتوان آن را به حساب"تاریخ " گذاشت، بلکه این مورخان و نویسندگان مغرض هستند که چنین برداشتهایی کردهاند و اظهار نظر آنها نمیتواند واقعیتهای تاریخ را عوض کند. با گذشت زمان پردهها از چهرهها کنار می رود و دیوار تزویر فرو میریزد و بسیاری از وقایع تاریخی آن چنان که هست، رخ می-نماید. تاریخ همچون بازیگر قهار و مقتدری است که هیچ کس را یارای مقابله با آن نیست و ارزیابیها را محکوم میکند.مثلاً شخصیت نادر، ایرانی را در دو راهی عجیبی قرار داده است، جانبازیهای اوایل دوران او، او را یک سردار بزرگ و بی نظیر ساخته است، اما تبهکاریها و ناهنجاریهای شش ساله آخر، این محاسن را میکوبد، و به تعبیر باستانی پاریزی، گویی سزاوار آن است که مجسمه این پسر شمشیر را ابتدا از طلا بسازند و سپس آتش بزنند. - باستانی پاریزی، - 542 : 1371 از مطالعه

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید