بخشی از مقاله

خلاصه
ميتوان گفت که جامعه اسلامي نياز به نوعي از مديريت دارد که با ارزشهاي انساني و ديني و مباني اخلاقي آن پيوستگي داشته و آرمانهاي اسلامي را مورد توجه و عنايت قرار دهد. ميتوان عنوان کرد که مديريت اسلامي بر مبناي ارزشهاي الهي اسلام ، زمينه هاي تعالي انسان را فراهم مي آورد هدف اصلي اين تحقيق ، تبيين الگوهاي مديريت استراتژيک مبتني بر ارزش هاي اسلامي در بنياد مستضعفان بوده است . تجزيه و تحليل داده هاي اين تحقيق به وسيله برخي تکنيک هاي آماري همچون آزمون رگرسيون انجام شده است . جامعه آماري مورد مطالعه در اين تحقيق ، شامل کارشناسان و مديران مياني سازمان مرکزي بنياد مستضعفان انقلاب اسلامي بوده که با استفاده از فرمول کوکران براي جامعه نمونه محدود با ٩٥% اطمينان به ميزان ١٨٠ نفر تعيين شد. و نتايج نشان داد که مديريت استراتژيک بر اساس رويکرد انقلاب اسلامي داراي نقاط قوت با اهميتي است که مورد توجه قرار نمي گيرد . در اين پژوهش به بخش توصيفي نتايج پرداخته شده است .
کلمات کليدي: مديريت استراتژيک ، انقلاب اسلامي ، آرمان هاي اسلامي
١. مقدمه
امروزه پيشرفت جوامع در گرو توسعه خدمات آن است و اين امر بدون برنامه ريزي استراتژيک در سطح خرد و کلان ميسر نمي شود. کشورهايي مانند مالزي، اندونزي، سنگاپور و چين با توجه با اين مساله در سال هاي اخير توانسته اند گام هاي اصلي و مهمي در جهت توسعه و پيشرفت خود بردارند. کشور ما نيز، نيازمند تلاش بيشتر در اين زمينه مي باشد. پيشرفت جوامع در گرو توسعه محصولات و خدمات آن است و اين امر بدون برنامه ريزي استراتژيک در سطح خرد و کلان ميسر نمي شود.
ميتوان گفت که جامعـه اسـلامي نيـاز بـه نـوعي از مـديريت دارد کـه بـا ارزشـهاي انسـاني و دينـي و مبـاني اخلاقـي آن پيوستگي داشته و آرمانهـاي اسـلامي را مـورد توجـه و عنايـت قـرار دهـد. رويکـرد مـديريت در جامعـه اسـلامي بـا اخـلاق ، رفتـار و ارزشـهاي اسـلامي آميختـه بـوده و ايـن ارزشـها، مـديريت اسـلامي را تحـت تـأثير قـرار مـي دهـد (علـي احمـدي، ١٣٨٣، ٢٣). بنــابراين اگــر ارزش هــا شــناخته نشــوند و يــا شــناخت درســتي از ارزشــها نداشــته باشــيم ، نميتــوانيم يــک برنامه ريزي درسـت داشـته باشـيم . در ديـدگاه صـاحب نظـران غربـي در مـديريت ، انجـام دادن کـار و نيـل بـه هـدف مـدير به وسيله انسانها و سازمان مطرح است و در ايـن راسـتا هنـر و توانـايي مـدير در بـه کـار گـرفتن همـه قابليـت هـاي پيـروان و کارکنـان و چگـونگي افـزايش ايـن توانـايي در بـه کـارگيري ايـن قابليـت هـا اهميـت دارد. در حـالي کـه از نظـر اسـلام ، چگـونگي بـه کـارگيري قابليـت هـاي پيـروان و نيـل بـه هـدف ، نحـوه اعـتلاء و رشـد معنـوي کارکنـان و ضـرورت آنهـا بـه سوي خداوند نيز از اقلام تعيين کننده و مهـم اسـت کـه مقـدم بـر رسـيدن بـه هـدف اسـت . فرهنـگ جامعـه ايرانـي متـاثر از عامـل هـاي مختلفـي اسـت کـه در مجمـوع ايـن عامـل هـا بـر ارزش هـاي فـردي و فرهنگـي مردمـان اثـر مـي گذارنـد (فروزنــده ، ١٣٨٨، ٢٥). واژه اســتراتژي از ريشــه يونــاني اســتراتگما بــه معنــاي فرمانـده ارتـش ، مرکــب از اســتراتوس بــه معنــي ارتــش و اگــو بــه معنــاي رهبــر گرفتــه شــده اســت . در فرهنــگ لغــت فارسـي اســتراتژي بــه معنــي ســوق دادن ، فرستادن و بردن مطـرح اسـت . برخـي معتقدنـد اسـتراتژي يـک کلمـه اصـيل فارسـي اسـت کـه ريشـه آن در زبـان فارسـي از اســتربان گرفتــه شــده اســت . اســتربانها کســاني بودنــد کــه در جلــوي قشــون حرکــت مــي کردنــد و اطلاعــات لازم از تواناييهاي دشمن را شناسـايي و آن را در اختيـار فرمانـدهان خـود قـرار مـي دادنـد تـا براسـاس ايـن اطلاعـات جمـع آوري شـده ، برنامـه ريـزي عمليـات صـورت گيـرد. برخـي نيـز آن را برگرفتـه از هنـر ژنـرال هـا در طراحـي جنـگ توصـيف مـي کننـد کـه از واژه اسـتراتوگوس کـه نـام يـک ژنـرال ارتـش و کـارش طراحـي برنامـه هـاي بلنـد مـدت و جـامع در آرايـش لشکر بود و به مفهـوم کسـي کـه قـادر بـه ادره يـک هنـگ و يـا يـک مجموعـه مـي باشـد، اخـذ گرديـد. کـه بـه معنـي راه ، مسير و بستر رودخانه است (آرمسترانگ ، ترجمه منوريان ، ١٣٩٢).
٢. مديريت استراتژيک
بيشـترين تفـاوتي کـه در سـير انديشـه هـاي مـديريت توجـه مـا را جلـب مـي کنـد؛ تفـاوت در تعريـف واژه اسـتراتژي اســت . بــراي پيگيــري ايــن موضــوع ، پــاره اي از تعــاريف را معرفــي مــي کنــيم . مفهــوم اســتراتژي ابتــدا بــه معنــاي فــن ، هدايت ، تطبيق و هماهنگ سـازي نيروهـا جهـت نيـل بـه اهـداف جنـگ در علـوم نظـامي بکـار گرفتـه شـد. در جـاي ديگـر اســتراژي بــدين شــکل تعريــف مــيشــود: "اســتراتژي مجموعــه اي از اهــداف اصــلي و سياســتها و برنامــه هــاي کلــي بــه منظور نيل به اين اهـداف اسـت بـه گونـه اي کـه قـادر بـه تبيـين ايـن موضـوعات باشـد کـه در چـه کسـب و کـاري و چـه نوع سازماني فعاليت مي کنيم و يـا مـي خـواهيم فعاليـت نمـاييم . متعريـف ديگـري هـم از اسـتراتژي مـي تـوان ارائـه کـرد: اســتراتژي يــک برنامــه واحــد ، همــه جانبــه و تلفيقــي اســت کــه محاســن يــا نقــاط قــوت اصــلي ســازمان را بــا عوامــل و تغييرات محيط مربوط مـي سـازد و بـه نحـوي طراحـي مـي شـود کـه بـا اجـراي صـحيح آن از دسـتيابي بـه اهـداف اصـلي ســازمان اطمينــان حاصــل شــود . نظريــه پــردازن علــم مــديريت ، اســتراتژي را چگــونگي تخصــيص مطلــوب منــابع کمياب ، جهت رسيدن به اهداف اقتصادي تعريف کرده اند (آرمسترانگ ، ترجمه منوريان ، ١٣٩٢).
اسـتراتژي تعيـين کننـده زمينـه هـاي فعاليـت در محيطـي پيچيـده و پويـا و ابـزاري اسـت کـه بـه عنصـر انسـاني در يـک نظام سازماني حيات بخشيده و افـراد را بـه حرکـت وا مـيدارد. آنسـوف بـه عنـوان اولـين دانشـمندي کـه اسـتراتژي را بـه شــکل جــامع و معنــادار توضــيح داد، معتقــد اســت کــه هــر قــدر بــين اهــداف و فعاليــت هــاي فعلــي ســازمان ســازگاري بيشتري وجود داشته باشد، نرخ رشد و توسعه بزرگتر و منظم تر خواهد بود (پيتر و ديگران ، ١٩٨٤، ١٢٤).
مـديريت اسـتراتژيک عبـارت اسـت از فراينـد تضـمين دسـتيابي سـازمان بـه فوايـد ناشـي از بـه کـارگيري اسـتراتژيهـاي مناسـب . طبـق ايـن بيـان ، يـک اسـتراتژي مناسـب مطـابق بـا نيازمنـديهـاي يـک سـازمان در زمـان مشـخص مـي شـود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید