بخشی از مقاله

چکیده

توسعه و پیشرفت روزافزون شهرها در دهه های اخیر هرچند عامل جهشی بزرگ در زندگی بشر و تکنولوژی ساخت - مکانهای مصنوع و فضاهای شهری بودهاست، اما مشکلات متعددی را نیز باخود به همراه داشتهاست. از جمله مهمترین این مشکلات از دست رفتن هویت و کیفیت فضاهای شهری و آسیب به محیط زیست میباشد. طوریکه بحران معنا و کیفیت مکانها و در نتیجه بحران هویت، در کنار بحران تخریب محیطزیست طبیعی- که به زعم بسیاری نتیجه اندیشه مدرنیسم و صنعتی شدن است - به یکی از مهمترین چالشهای قرن اخیر تبدیل شده است.

تشکیل سازمانهای متعدد حامی محیط زیست مانند جنبش سبز و نظریههایی متعدد پیرامون کیفیت فضا و مکان انسانساخت که علاوه بر بعد کالبدی و فیزیکی مکانها به ابعاد روحی و روانی کاربران نیز توجه دارند، گواه این مدعا میباشند.

بر این اساس و با توجه به اهمیتی که مکانهای انسان ساخت و ارتباط با طبیعت در بهبود کیفیت زندگی انسان، بهبود حالات روحی او و نیز هویتمندی مکانها دارند، پژوهش حاضر با روش تحلیلی-توصیفی به بررسی حسمکان و توسعه پایدار زیست محیطی که دو مفهوم اساسی مطرح در نظریههای مکان و توسعه پایدار می-باشند، میپردازد و تلاش میکند به این سؤال پاسخ دهد که چه ارتباطی بین این دو مفهوم در ارتقاء کیفیت مکانهای انسان-ساخت وجود دارد

بدین ترتیب هدف این مقاله تبیین ارتباط حسمکان و توسعه پایدار زیست محیطی در بهبود کیفیت مکانهای انسان ساخت است. فرضیات حاکی از این است که عوامل بوجودآورنده این دو مفهوم از اصول مشترکی تأثیر میپذیرند و نتایج پژوهش نشان میدهد که حسمکان و توسعه پایدار زیستمحیطی با تأثیرپذیری از لایههای اجتماعی، فرهنگی و طبیعی دارای بنمایههای مشترکی برای ارتقاء هویت و کیفیت مکانها میباشند.

مقدمه

پژوهش حاضر به بررسی مفاهیم حس مکان1 و توسعه پایدار2 با هدف تبیین ارتباط بین حس مکان و توسعه پایدار زیست محیطی3 میپردازد. گسترش روزافزون و بیرویه شهرها که نتیجه افزایش جمعیت و رشد صنعت و تکنولوژی است، مشکلات متعددی را در پی داشتهاست.

مشکلات زیست محیطی یکی از اساسیترین مسائل شهر امروزی و حاصل تعارض و تقابل آنها با محیط طبیعی است. چرا که توسعه شهری ضرورتا با تسلط ساختمان ها، صنایع و حمل و نقل و فعالیت های اقتصادی بر فضاهای طبیعی همراه است و این تسلط به مرور زمان به شکل چیرگی شهر بر طبیعت تغییر یافته و زمینه ساز آلودگیهای گسترده شهری، کاهش سطح فضاهای سبز و بکر و در نتیجه دوری مردم از محیطهای طبیعی بهویژه در کشورهای در حال توسعه شدهاست.

نتیجه این روند عدم تعادل و ناسازگاری میان انسان و طبیعت و به هم خوردن روابط اکوسیستم خواهد بود. با گسترش شهرها، مظاهر و ارزشهای محیط طبیعی در معرض نابودی و فرسایش بیشتر قرارگرفته است و شهرنشینان از جاذبه های طبیعی محروم شده اند و مشکلات روانی و اجتماعی نمود یافتهاست 

به همین علت توجه به مسئله طبیعت و محیطزیست به همراه مسائل اجتماعی، اقتصادی و انسانی مهمترین اصول توسعه پایدار را تشکیل میدهند. مفهوم توسعه پایدار یک تغییر مهم در فهم رابطه انسان و طبیعت و انسان ها با یکدیگر میباشد. این مسأله با دیدگاه دو قرن گذشته انسان که بر پایه جدایی موضوعات محیطی و اجتماعی و اقتصادی شکل گرفته بود در تضاد است.

این دیدگاه - صنعتی و مدرن - که بر غلبه انسان بر طبیعت باور دارد حاصل سرمایهداری صنعتی و علم مدرن است. همانگونه که بیکن بر این اعتقاد است: " جهان برای انسان خلق شدهاست نه انسان برای جهان" .[2] توسعه پایدار با شرح نحوه ارتباط انسان با طبیعت موجب تغییر نگرش مدرن و صنعتی گردیده و سعی در هماهنگی بیشتر انسان با طبیعت پیرامونش دارد. هماهنگی که متضمن افزایش کیفیت زندگی انسان در حال و آینده میباشد.

از آنجا که بحران کاهش کیفیت زندگی شهری و معنا یکی از بحرانهای اساسی در عصر حاضر بهویژه در کشورهای در حال پیشرفت است. هماهنگ با مسئله توسعه پایدار و توجه دوباره به ارتباط انسان و طبیعت، طراحان، شهرسازان و معماران به دنبال بازگردان دوباره معنای از دسترفته به مکان زندگی انسان میباشند.

این امر با بازنگری مفهوم فضا و مکان و توجه به کیفیتهایی چون هویتمکان، حسمکان، تعلق به مکان و وابستگی به مکان صورت گرفتهاست. مکانها در دوران امروز برای افراد فاقد معنا بوده و در حکم لامکانی هستند که نه برای بودن، سکونت کردن و آرامش داشتن انسانها ساخته میشوند بلکه تنها کالبدی برای حضور موقتی افراد هستند.

همچنان که هایدگر میگوید امروزه "سکونت کردن به ساختن تنزل یافتهاست" و آن ویژگی متمایز که باعث هویتمندی مکانها و معنادار شدن آنها میگردد، کمرنگ شدهاست. هویتمکانی نوعی شناخت شناسی انسانی از الگوهای پیرامونی محیطزیست است که مکان را برای سکونتگاه خود و آرامش گرفتن در آن در طی تاریخ طولانی و با تکامل تجربههای خود اختیار نمودهاست.

به نظر پروشانسکی هویتمکانی بخشی از زیرساختهای هویت فردی و حاصل شناختهای انسان از محیط فیزیکی است که در زندگی روزمره خود با آن روبهروست. در اینهمانی هویت انسان با هویت مکان احساس تعلقی به مکان حاصل میشود که موجب پیوند عمیق انسان و مکان میشود. بدینترتیب نوعی رابطه روانی بین انسان و محیط حاصل میشود و معنایی را ایجاد مینماید که اساس بودن انسان در جهان است .

حس مکان نظامی ساختاری و شناختی است که فرد با آن، یک مکان و متعلقات آن را احساس میکند و به معنای عاطفهای است که بعد از شناخت حاصل میشود که بسته به شخصیت فرد و تجارب گذشته افراد متفاوت خواهد بود .نظریات هایدگر و فلسفه او تأثیر بسیاری در بهوجود آمدن نظریههای مکان داشت که با توجه به ابعاد فراکالبدی مکانهای به باز تعریف کیفیت مکان و فضای مصنوع میپردازند.

باتوجه به مسائل مطرح شده میتوان چنین نتیجه گرفت که ارتباط مکانهای انسانساخت با محیط پیرامون - زیستمحیط - و نیز حسمکان مفاهیمی هستند که در ارتقاء فضای معماری و بهبود کیفیت مکانهای انسان ساخت تأثیر گذارند. توجه به چنین این مفاهیم در ساخت مکانها علاوه بر حفظ شرایط زیستمحیطی موجب بهبود ویژگی-های فرا کالبدی مکانها همسو با اهداف پایداری میگردد.

این مسئله در تعاریف امروزی مکان مورد کمتوجهی و گاهی غفلت قرار گرفتهاست. براین اساس سؤال اصلی پژوهش این است که چه ارتباطی بین شاخصهای تعریف کننده حس مکان و توسعه پایدار زیست محیطی - زیستمحیط شهری - در بهبود کیفیت مکانهای انسانساخت وجود دارد؟ بر اساس تحقیقات صورت گرفته فرض بر این است که رابطه معناداری و نزدیکی بین حس مکان و توسعه پایدار زیست-محیطی وجود دارد و عوامل بوجودآورنده این دو مفهوم از اصول مشترکی تأثیر میپذیرند.

روش تحقیق

این مقاله با استفاده از روش تحقیق تحلیلی-توصیفی به پژوهش درباره حسمکان و توسعهپایدار میپردازد. اطلاعات پژوهش با استفاده از مطالعات دقیق کتابخانهای گردآوری شدهاست. بدینترتیب برای رسیدن به پاسخ پرسش مطرح شده، ابتدا به تعریف مفهوم حسمکان و توسعه پایدار و مفاهیم مرتبط با آنها پرداخته و سپس توسعه پایدار زیست محیطی شرح دادهمیشود.

همچنین ابعاد مختلف و عوامل تأثیرگذار در شکلگیری این مفاهیم بررسی و بر اساس نظریات صاحبنظران ردهبندی میگردند. برای آشکار نمودن لایههای مختلف تشکیل دهنده حسمکان، عناصر مؤثر بر آن به دو لایه کلی خرد و کلان تقسیم شده و سپس این لایهها با توجه به معیارهای بافت و زمینه، معیارهای کالبدی، فردی و گروهی به مؤلفههای کوچکتری که دربرگیرنده تفکرات مختلف صاحب نظران است تقسیم میگردند.

طبق همین روال توسعه پایدار نیز با توجه به شاخصههای تعریف کننده آن، بر اساس مؤلفههای مؤثر بر آنها به مؤلفههای خرد و کلان تقسیم میگردد که عوامل فردی و گروهی در تحقق عناصر تشکیلدهنده شاخصههای آنها دخیلاند. با توجه به این عناصر، محتوای لایههای مختلف تعیین میگردند به گونهای که محتوای هریک آشکار کننده مهمترین ابعاد تأثیرگذار بر آن لایه و یا به عبارت دیگر بنمایههای آن، طبق تعاریف ذکر شده در منابع متعدد است. در نهایت با مشخص شدن لایههای اصلی حسمکان و توسعه پایدار زیستمحیطی به مقایسه محتوای لایههای تبیین شده پرداخته میشود تا ریشههای مشترک دو مفهوم، بررسی و نحوه ارتباط آنها در افزایش کیفیت مکان مصنوع آشکارگردد.

مبانی و مفاهیم نظری

مفهوم حسمکان و عوامل تعریف کننده آن

به طورکلی حس مکان به معنای ادراک ذهنی مردم از محیط و احساسات کم و بیش آگاهانه آنها از محیط خود است که شخص را در ارتباطی درونی با محیط قرار میدهد بهطوری که فهم و احساس فرد با زمینه معنایی محیط پیوند خورده و یکپارچه میشود.

هویت مکان در خلق حس مکان یا بیمکانی نقش اساسی دارد. حسمکان علاوه بر اینکه موجب احساس راحتی از یک محیط میشود، از مفاهیم فرهنگی مورد نظر مردم و روابط اجتماعی در یک مکان مشخص حمایت کرده و باعث یادآوری تجارب گذشته و دستیابی به هویت برای افراد میگردد این با رویکرد کهن افلاطونی مبنی بر تجدید خاطره هم راستاست. تجدید خاطره دسترسی به یادبودهای فراشخصی را ارتقاء داده و متضمن یک چرخش باطنی است. نوعی بازپس گرفتن تعلقات جهان بیرونی و نوعی گردآوری یا نیل به حضورخود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید