بخشی از مقاله
×چکیده
این مقاله پژوهشی در »چگونگی تأثیر مفهوم استعاره در هنر ایرانی « است. هنر ایرانی متأثر از مبانی فکری ایرانی، هنری مفهومی است. اشتراک در مبانی فکری و تلاش برای حفظ و انتقال اصول و معیارهای هویت ایرانی به زبان و بیان هر دوره موجب پیوستگی هویتی در آثار دوران گذشته شده است. اما در دوران معاصر به دلیل نقصان در توجه به جهانبینی جامعه در ایجاد زبان و بیان معاصر موجب گسستهایی در این مسیر کمالگرا شده است. بنابراین هدف اصلی تحقیق حاضر تبیین چارچوب فکری برآمده از جهانبینی جامعه با بررسی توصیفی- تحلیلی است. چنین بستر فکری امکان باز احیای کهن الگوها در توسعه بهینه مسیر پیشرو تمدن ایرانی را فراهم میآورد.
واژه های کلیدی: استعاره ، هنرمعنوی ایران ، هویت مکانی فضا ، هنرمعناگر
*این مقاله برگرفته از پایان نامه کارشناسی ارشد معماری مهدی زالی با عنوان"طراحی مجموعه فرهنگی در شیراز با مطالعه وتحقیق در عناصر هویت دهنده معماری ایرانی با رویکرد هویتی ارزشی"با راهنمایی دکتر حسین فلاح داردر دانشکده معماری، دانشگاه آزاداسلامی،واحد چالوس،چالوس،ایران می باشد.
مقدمه:
استعاره بسط یافتگی در معناست که در طی تاریخ بشر، به عنوان ابزار پیام رسانی به آن فرا بالیده و دستخوش تغییر و تحولاتی از لحاظ شکل و محتوا شده است. ذهن هنرمند، با استفاده از این ابزار در کنار ابزارها و مصالح دیگر، موفق می شود رویه جدیدی از جهان اطراف خود تصور کند. درحقیقت، مخاطب، با رمز گشایی مضمون استعاره در کل زندگی و فرهنگ جریان دارد و خود از مدلی بر می خیزد و مدل فرهنگی دیگری در ذهن مخاطب ایجاد می کند و سمت گیری ذهن ها را به هم نزدیک می سازد. بنابراین استعاره را باید به عنوان ابزار شناختی تلقی کرد که در هر ذهنی متناسب با با چارچوب علمی، صنعتی، فرهنگی هر جامعه، هر قشر و هر فردی از افراد جامعه، می تواند امکان عملکرد داشته باشد .
در واقع فرایندی است خلاق که به شناخت ما از جهان کمک می کند. از طرفی مقوله های استعاری اموری اند که از میانکنش انسان با محیط و تجارب زیستی حاصل شده اند. در نتیجه، ارتباط نزدیکی با فرهنگ و باورهای جامعه دارند. و چون روندی دیالیتیکی با انسان را طی می کنند، بر این اساس اموری کیفی اند که در هر عصری بازآفرینی می گردند و چون روح آن عصر را به خود می گیرند نه تنها از کهنگی به دورند بلکه قادرند به عاملی محرک و بارور تبدیل گشته و به تفکر و تخیل انسان عمق و غنا بخشند. از آنجاییکه استعاره در مفاهیمی چون زیبایی شناسی جایگاهی در خور توجه داراست، فصل پیش رو بر آن است که با درک مفهوم استعاره و در نظر گرفتن جایگاه آب در فرهنگ و تمدن ایران، ابعاد زیبایی شناسانه آب را در قالب استعاره در آورده و آن را به گونه رمز جلوه گر نماید. - پورنامداریان، تقی. .1367 ص - 130
روش تحقیق
برای بررسی جایگاه »مفهوم استعاره « در تفکر ایرانی و تبیین اصول و معیارهای متأثر از آن به بررسی توصیفی - تحلیلی مستندات فکری جامعه و نمونهها و مصادیق پرداخته شده است. بر این اساس با مطالعه مفهومی » استعاره « و بررسی اسنادی در مبانی فکری جامعه و بررسی جایگاه »مفهوم استعاره « به مطالعه در نمونههای موجود و شواهد تاریخی در هنرایران پرداخته شده است. » منابع در دو دسته اصلی منابع اولیه و بنیادین - مشتمل بر اصول اعتقادی - و منابع ثانویه - شامل تجارب جوامع بشری و شرایط محیطی - قابل طبقه بندی هستند.
مفهوم استعاره:
در ریشه لغوی استعارهmetaphor، از واژه یونانی metaphora گرفته شده است. که خود مشتق از دو کلمه است: meta به معنای فرا و phereine به معنای بردن و انتقال. مقصود از این واژه دسته خاصی از این فرایندهای زبانی است که در آنها جنبه هایی از یک شیء یه شیی دیگر فراتر برده یا منتقل می شوند، به نحوی که از گونه دوم به نحوی سخن می رود که گویی شیء اول است. در کتب پیشینیان تعاریف بسیاری از استعاره آمده است . قدیمی ترین موردی که نشان از استعاره به مفهوم رایج آن شده است تعبیر جاجظ است که می گوید: استعاره نامیدن چیزی است به نامی غیر از اصلیش، در هنگامی که جای آن چیز را گرفته باشد.
در واقع استعاره کسوفی است که موضوع مورد نظر را از دیده نهان می دارد و در عین حال، اگر از تلسکوپ مناسبی نگریسته شود، برخی از برجسته ترین و جالب ترین مشخصات آن موضوع را آشکار می نماید. استعاره را همواره اصلی ترین شکل زبان مجازی دانسته اند. زبان مجازی زبانی است که مقصودش همان که می گوید نیست. زبانی که مقصودش همان باشد یا می خواهد همان باشد که می گوید، زبان تصرف می کند؛ زیرا بر این فرض متکی است که عبارت هرگاه در معنای حقیقی با یک شیء در ارتباط باشند به شیی دیگر نیز می توان منتقلشان کرد. این تصرف به صورت انتقال یا فرا بری در می آید و هدفش دست یافتن به معنای جدیدتر، وسیعتر،خاص یا دقیقتر است. بی شک زبان مجازی معمولاً توصیفی است و انتقالهایی که در آن صورت می گیرد به چیزی می انجامد که عکس یا تصویر می نماید.
ماه و خورشید نمایش ز پس پرده زلف آفتابی ست که در پیش سحابی دارد مولانا این تصویرپردازی مبین دو نکته اساسی است: نباید خیال کرد که ابزار اساسی استعاره صرفاً زبان گفتاری است. استعاره تنها با حس بینایی سر و کار ندارد. و دامنه آن سایر حواس و در کل، تجربیات زیستی و انسان را شامل می شود در نمونه بالا ما با عنصری چون ماه، گیسو و ابرو روبرو هستیم. در فرایند انتقال می توان سیاهه گسترده ای گرد آورد که ابهام و ایهام نیز از آن جمله اند. ابهام بهره بردن از فضای مه آلود یک موضوع است که به بارورتر شدن استعاره کمک می رساند. در استعاره فرض می شود که انتقال امکان پذیر است یا اصلاً انجام گرفته، اما تشبیه انتقال را پیشنهاد می کند و با استفاده از ادواتی چون "همچون" یا "گویی" آن را توضیح می دهد. به طور کلی استعاره زمانی موجودیت می یابد که عملاً در زبان، جامعه و زمان رخ دهد.
چون هیچ یک از عناصر زبان، زمان و جامعه، عامل همیشگی و پایدار نیستند. استعاره شکل و جایگاه ابدی ندارد. کسانی که بیان را به دو بخش فرم و محتوا تقسیم کرده اند، زمانی تجلی گاه استعاره را در فرم، زمانی درمحتوا و زمانی در هر دو دانسته اند. استعاره بخشی از فرایند یادگیری است و از منظر روان شناختی از آنجا که با مضامینی مانند آراستگی، تخیل، فرافکنی و پویایی در ارتباط است انسان را نه تنها به خود جلب می نماید بلکه با وی در می آمیزد. بنابراین برای درک استعاره باید از سطح معنای ظاهری کلمات پای فراتر نهاد و وارد حیطه معنای درونی و شناختی – عاطفی – انگیزشی استعاره شد.
استعاره و راز وارگی:
در مطالب فوق آمد که استعاره بخشی از فرایند یادگیری است و از منظر روان شناختی، از آنجا که با مضامینی مانند آراستگی، تخیل و پویایی در ارتباط است، انسان را نه تنها به خود جلب می نماید، بلکه با وی در می آمیزد . ادبیات عرفانی ایران مبین این مضمون است که الفاظ، گنجایش معانی بلند را ندارند. الفاظ گذشته از آنکه نمود و ماهیتی مادی دارند، برای بیان مفاهیمی وضع شده اند که در زندگی مادی و دنیوی بشر کاربرد دارند؛ لذا انتقال معانی بلند، متعلق به حیات معنوی در قالب آنها نمی گنجد، به همین منظور واژه ها در این زبان صورت رمز و راز و استعاره پیدا می کنند. شاید بتوان موارد زیر را هم به علل کاربرد استعاره افزود:
-1 در فرهنگ کهن ایران در بسیاری از مواقع نام بردن از یک قضیه را درست نمی دانند و باید از آن دوری جست. -2 انسان و پیچیدگی؛ پیچیدگی یعنی سر راست نبودن، نه رو راست نبودن. صرف در آغوش شدن مادر و نوزاد دو انسان مبین این ادعاست که صمیمت، ساختمانی پیچیده دارد. و تمایل انسان به پیچیدگی رویکردی عاطفی است و ریشه در عشق به درک حضور دیگری دارد.
-3 جاذبه نجیب بودن و معصومیتی که در زیر لایه های پوشیدگی نهفته است.
سر کلام یا افسون واژه ها از علل کاربرد استعاره در زبان است. آنکه نهانی پویا و متحرک دارد، با آنکه درونی ایستا و آرام دارد، شعرشان یکسان نیست. شاید زبان حقیقی به سبب سهل الحصول بودن آنقدر به ریا آغشته گشته که انسانها از شنیدن آن عاجز شده اند. در این ارتباط شاید بتوان گفت استعاره علاوه بر قابلیت راز نگهداری خویش، خاصیت تحریک ذهن آدمی و کشف راز را هم داراست و از این رهگذر توانسته نظر بشر را به خود وا دارد. اما مهمتر از اینها به مثابه سر نهفته در کلام، به تمایل بشر برای گرفتن خبری از همان راز ازلی ربط پیدا می کند و ارج خود را مدیون آن است. - شایگان، داریوش. ..1382ص - 12