بخشی از مقاله

مقدمه

مطالعات میان رشته ای از جمله مباحث نوینی می باشد که محافل علمی پیشرو را به خود مشغول داشته است. تجربه تخصصی شدن بیش از اندازه علوم در سده های اخیر، به بهانه بهره مندی از دانش دقیق در نهایت باعث ایجاد نوعی بیگانگی میان علوم مختلف و حتی بروز برخی دشمنی ها و رقابت های آشکار و پنهان میان آنها گشت که دانش را هدف اصلی خویش که همانا تبیین و یا فهم پدیده های طبیعی و اجتماعی بود، دور ساخت و فهم ما از پدیده ها را نیز دچار انحراف و خدشه ساخت.

در این میان مطالعات میان رشتهای چاره ای است که برای رهایی از این انحراف اندیشیده شده اهمیت پیدا میکند. چالش های مختلف اجتماعی و اکولوژیک عصر حاضر، نیازمند راه حل هایی است که از عهده یک رشته به تنهایی بر نمیآید.در واقع، این گونه چالش ها با ماهیت چند بعدی و پیچیده نیازمند شناخت و برنامه ریزی هستند که با همکاری متخصصان رشته های مختلف امکانپذیر می شود. از این رو، مفاهیم میان رشته ای1 ، فرا رشته ای 2 و چند رشته ای3 به ضرورتی اجتناب ناپذیر در فلسفه علم بدل می شوند.

 تمامی این رویکردها در راستای رسیدن به نقاط مشترک فهم از پدیدهها و همچنین فراهم نمودن امکان بهره - مندی از چشم اندازهای دیگری غیر از چشمانداز مالوف رشتهای برای نگریستن به پدیده ها را شامل میشود.

امروزه مفهوم میان رشتگی کاربردهای گوناگونی یافته و با دیدگاهی کلان نگر به پدیده ها مانند مارکسیسم و فمنیسم و با قلمروهایی همچون مطالعات فرهنگی و فلسفه، پیوند خور ده است این رقابت دانش را از هدف اصلی آن در مسیری انحرافی قرار داد. از پیامدهای زیان بار این تخصصی شدن، از بین رفتن فرصت نوآوری در محققانی بود که خود را محصور مرزهای غیرمنعطف رشته ای نموده بودند . راه حل این معضل البته در رهایی از آن تخصصی شدن بیش از اندازه، پرداختن به رویکرد جدیدی بود که از اواخر دهه 1950 به این سو و در قالب عنوان »میان رشتگی« خود را به محافل علمی شناساند.

از این تاریخ به بعد و به خصوص از دهه 1980، متخصصانی از حوزه های مختلف علمی با یکدیگر بر اساس موضوع جمع می شدند و کارهای خود را به صورت پژوهش های فردی یا جمعی با محوریت آن موضوع انجام می دادند. این روندی است که به باور بسیاری، آینده نظام های علمی را می سازد. بر این اساس ارزش رویکرد میان رشته ای در این است که بر کنار نهادن مرزهای رشتهای، ساختارها، رسوم گذشته و همچنین بر اهمیت بی تعصبی در امر پژوهش تاکید دارد که ایده ای جدید و مستلزم همکاری با دیگر افراد به شکل جدید در مورد مسائل جدید است. با تلاش برای رسیدن به آن سوی مرزهای هر رشته، مصالحه، جای مبارزه را میگیرد.

گونه شناسی مطالعات میان رشتهای

اگر فراتر از رشته به مسائل آموزشی و پژوهشی بنگریم، میبینیم که سطوح مختلفی از آن وجود دارد که این موارد به شرح زیر خواهد بود: الف - میان رشتهای: به این معناست که در رویدادی خاص، اراده کنیم تحت شرایط و زمان معین، نه تنها از یک بلکه از رشتههای گوناگون کمک بگیریم.ب - چند رشتهای: عبارت است از ارتباط محدود و مختصر رشته ها برای حل یک مسئله و یا فهم یک پدیده. در این رویکرد هر رشته نقش و موقعیتی مستقل دارد و همواره هویت های معرفتی و روشی خود را بر مرز علوم حفظ میکند.ج - بین رشتهای یا تقاطع رشتهای: چفت شدن و متقاطع شدن یک رشته با رشته دیگر برای مطالعه و بررسی موضوعی خارج از میدان علمی خودش بدون همکاری با رشتههای دیگر در میدان علمی که به آن حوزه اختصاص دارد مثلا فیزیک موسیقی.

حرکت به سوی رویکرد میان رشتهای در پژوهش

با افزایش گستردگی مسائل اجتماعی، به طور روز افزونی از پژوهشها انتظار میرود که به حل مسائل گسترده همت گمارند. از طرف دیگر مسائل واقعی صرف ا در خلا و ساحت ذهن پژوهشگران یک رشته رخ نمی نمایند و حل خود را به دانستههای دانشمندان یک رشته واحد مشروط نمیکند. پس هرچه جهان نظری دانشمندان، از طریق ادغام دانش حاصل از رشتههای متعدد، فراختر شود، احتمال نیل به پاسخ مناسب نیز افزایش مییابد بنابراین مطالعات میان رشته ای در راستای تحقق این هدف گام بر میدارد که حداکثر ظرفیتهای رشتههای مختلف برای نیل به مسائل واقعی حیات انسانی و کسب پیشرفتهای اجتماعی مورد استفاده قرار دهد.

در سالهای اخیر، فرضهای اساسی حوزه جغرافیا نیز با مداخله رشته های دیگر به چالش کشیده شده است. نیروی محرک عمده این چالش، علاقه به مفاهیم میان رشتهای فضا بوده است. که آن را نه به مثابه مقوله ای بی طرف، بلکه به عنوان چیزی در نظر میگیرد که به طریقی فرهنگی تولید میشود، موجودیت میپذیرد و به شیوههای گوناگون نمود مییابد که بیش از آنکه ناشی از منطق درونی کند و کاوهای فکری باشد، متاثر از نیازهای واقعیت بیرونی میباشد. به سخن دیگر چون فضا هرگز بی طرف یا خنثی نیست، منتظر نمیماند تا جغرافیدانی کشفش کند، به واسطه مجموعه - ای از عوامل و طرز عملهای گوناگون تولید میشود و نیاز دارد که از سوی بینشهای رشته های دیگر درک شده و مورد بحث قرار گیرد.

در این بین، برنامه ریزی توسعه روستایی با توجه به تحولات اخیر در مبانی و اصول خود، بیشتر رنگ و بوی میان رشته ای به خود گرفته است. از سوی دیگر، برنامه ریزی روستایی نیز از حرفه ای بیشتر به قابلیت و مدیریت و هماهنگی در پژوهش و برنامه ریزی روستایی میان علوم مختلف مانند جغرافیا، اقتصاد و جامعه شناسی بدل شده است که هر یک جنبه ای از ویژگی ها و مسائل روستا را مطالعه و تحلیل می کنند. در واقع از این نظر نقش برنامه ریزی روستایی بیشتر مدیریت تلفیق و تحلیل و استنتاج جهت بهره گیری در برنامه ریزی و ارائه راهکارهای حل مسئله است.
 
ضرورت پرداختن به مطالعات میان رشتهای

رویکرد مطالعات میان رشته ای به معنای گروهبندی موضوعات نزدیک به یکدیگر و یا تلفیق کامل آنهاست و متضمن نادیده گرفتن نظامهای رشتهای نیست. میان رشته ای در واقع شامل سازماندهی آموزش است که فرصتهایی را برای فراگیران فراهم میسازد تا با اصول کلی علوم، قلمرو و تنوعات آنها آشنا شوند.

به منظور روشتنتر شدن اهمیت مطالعات میان رشتهای با استناد به نیسانی و گاس کشورهای عضو سازمان همکار و توسعه اقتصادی مدتها از میان رشتهگرایی به دلایل زیر حمایت کردهاند:- دانش میان رشتهای غالبا خلاقیت را طلب میکند.- ترکیب رشتهها زمینه ایجاد قلمروهای جدید علمی را فراهم میآورد._ آشنایی با چند رشته علمی موجب شناخت و واکاوی خطاهای طرفداران رشتههای علمی دیگر میشود.- دانش و پژوهش میان رشتهای زمینه تحقق آرمان وحدت شناخت را فراهم میآورد.- مطالعات میان رشتهای موجب زدودن شکافهای ارتباطی بین رشتههای تخصصی می شود و محققان را در بسیج منابع عظیم فکری در خدمت عقلانیت و عدالت اجتماعی وسیعتر یاری میرساند.

خورشیدی و پیشگاهی بنابراین پژوهشهای میان رشتهای ضمن رفع کاستیهای جزء نگری رشتههای تخصصی و تنگ نظریهای مترتب بر آنها، فرصت و امکانات پژوهشی جدیدی را برای صاحب نظران رشتههای مختلف ایجاد میکند. یعنی مرزهای بسته و مصنوعی رشتهها را به روی یکدیگر باز میکند و امکان دستیابی به افزایش ظرفیت علمی رشتههای مختلف و دستیابی به قانونی فراگیر و نگاهی چند ساحتی به انسان و جامعه را افزایش میدهد. زیرا جزء نگری موجب شده است انسان واقعی که چند بعدی و چند ساحتی است به موجودی تک ساحتی تنزل یابد.

موانع همگرایی بین رشتههای علمی

رشته علمی در واقع لنزهای مفهومی و روش شناختی است که اجتماعات پژوهشگران مربوط به مسئله یا پدیدهای خاص از آن استفاده میکنند. بر این اساس نیاز به همگرایی بین علوم بیش از هر زمان دیگری احساس میشود و در این مسیر موانعی وجود دارد که به شرح آنها میپردازیم:-1 موضوع: هر رشته ای با توجه به ماهیت خود، دارای موضوعات خاص است. یعنی هر رشته حول یک موضوع خاص شکل گرفته است.-2 مفاهیم: مفاهیم مقوله ها یا انواع رفتار افراد، نهادها، کردارها، اعتقا دات، تصورات و وقایع هستند. بنابراین هر علمی مفهوم خاص خود را دارد، که بر مبنای آن مجموعهای از نظریات و فرضیهها تشکیل میشود.

نظریه: رویکردهای نظری تشکیل شده از مفاهیم، که توانایی تبیین و پیش بینی پدیدهها را دارند را نظریه می-گویند. طبیعی است که هرکدام از علوم، نظریه خاص به خود را با توجه به مفاهیم تولید میکنند.-4 روش: یعنی فرایندی که با فنون و ابزارهایی سروکار دارد که در روند تحقیق و بررسی، آزمایش و ارزشیابی نظریه به کار میروند.-5 جزء نگری: تمام این موارد باعث تکه تکه شدن علوم و تخصصی شدن آنها میشود و مانع دستیابی به دانش معتبر و استفاده از علوم دیگر جهت تبیین درست مسائل میشود.

ماهیت میان رشتهای جغرافیا

پیش تر گفتیم، پیشرفت دانش بشری موجب شده است که مرزهای حوزههای گوناگون علمی با یکدیگر ادغام شوند. به طوری که بسیاری از علوم، با تکیه بر علوم دیگر به حرکت خود ادامه میدهند. این روند درباره علم جغرافیا نیز به شکل متفاوتتری دیده میشود. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید