بخشی از مقاله

چکیده

دین اسلام بیش از سایر ادیان آسمانی باآموزه های اقتصادی ، اجتماعی æ  سیاسی ممزوج شده است و از آنجائیکه این آموزه ها در بسیاری موارد با آموزه های متناظر در غرب مغایرت دارد ؛ این مسئله سبب گردیده که تعارض بین این دو تمدن در این زمینه ها مشهود باشد . از سوی دیگر روابط دو تمدن اسلام و غرب علاوه بر دارا بودن تعارضات نظری و ایدئولوژیک از حیث ژئوپلیتیک نیز دچار تعارضاتی می باشد.

این مسئله بیشتر به جهت موقعیت ممتمایز ژئوپلیتیک جهان اسلام در جغرافیای سیاسی جهان می باشد ؛ زیرا در درجه نخست بخش زیادی از منابع انرژی زیرزمینی در چارچوب مرزهای جغرافیایی جهان اسلام واقع گردیده و جهان غرب در کوتاه مدت و میان مدت به این منابع نیاز مبرم دارد. درثانی بخش مهمی از تعارضات ظهور یافته نسبت به منافع قدرتهای غربی در طول دوران پس از جنگ سرد از درون حوزه جغرافیایی جهان اسلام بروز یافته است. از این رو جغرافیای سیاسی جهان اسلام هم از حیث منابع ، مواهب و امتیازات و هم از حیث تعارضات و تهدیدات برای غرب دارای اهمیت زیادی می باشد که این مسائل در چارچوب مطالعات ژئوپلیتیک قابل بررسی می باشد.

بنابراین همواره این پرسش در ذهن اندیشمندان مطرح بوده که شاخص های ژئوپلیتیک تأثیرگذار بر روابط اسلام و غرب کدام موارد می باشد؟ یافته های تحقیق نمایانگر آن است که پس از جنگ سرد دسترسی و کنترل منابع فسیلی این حوزه و همچنین تعارضاتی که در غالب مواردی همچون جنبشهای اسلامی ، تروریسم و ... در جهان اسلام ظهوریافته شکل دهنده ابعاد ژئوپلیتیک تعارضات موجود بین دو تمدن اسلام و غرب بوده است. به عبارت بهتر حوزه های جغرافیایی ظهور این فرصتها æ  یا تهدیدات شکل دهنده رفتار سیاسی و سیاست خارجی حکومتهای غربی نسبت به جهان اسلام بوده است.

کلمات کلیدی : جهان اسلام – غرب – ژئوپلیتیک – چالش

مقدمه

پس از پایان جنگ سرد این فرضیه بر سر زبانهاافتاد که احتمالاً تقابل ایدئولوژیکی بعدی در جهان بین اسلام و غرب خواهد بود. فرضیه مذبور بر این باور استوار است که ناگزیر باید مکتب ایدئولوژیکی دیگری وجود داشته باشد که جوامع غربی را به چالش بکشد. البته به نظر می رسد.که این موضوع چندان هم دور از ذهن نباشد. چرا که سبک قدرت واقعی و نمادینی که غرب و بویژه آمریکا در صحنه بین الملل از خود بروز می دهند؛ می تواند به نوعی واکنش بر انگیز باشد و پس از جنگ سرد بیشترین پتانسیل برای به چالش طلبیدن این قدرت در جهان اسلام نهفته است. به نظر می رسد که اسلام بیش از سایر ادیان به طور بنیادین با جامعه و حکومت در هم آمیخته است.

این در هم تنیدگی دین و حکومت، توان مقابله مضاعفی را برای اسلام به عنوان یک نیروی فرهنگی متفاوت از غرب فراهم می کند و این دو تمدن را بعنوان رقیب یکدیگر پس از جنگ سرد مطرح می سازد. از سوی دیگر فارغ از تعارضات نظری مابین آموزه های اسلام و غرب ؛ در فضای جغرافیایی جهان اسلام ، پس از جنگ سرد مواهب و یا تهدیداتی برجسته گردیده که سبب شده که این حوزه جغرافیایی به مثابه فضای پر اهمیت برای قدرتهای غربی مطرح گردد.

به بیان دیگر در فضای جغرافیایی جهان ، هر مکان یا فضای که مولد مواهب یا تهدیدات بالقوه برای قدرتهای برتر و بطورمشخص برای منافع و مضار آنها باشد ؛ از حیث ژئوپلیتیک از سایر مکانها و مناطق در نزد آنها متمایز خواهد شد و ابعاد طبیعی و انسانی آن فضای جغرافیایی، شاخص های ارزش آفرین آن فضا را تشکیل خواهند داد. بر این مبنا در این مقاله این پرسش مطرح گردیده که شاخص های ژئوپلیتیک اهمیت آفرین و یا تهدیدزا در حوزه جغرافیایی جهان اسلام نسبت به منافع قدرتهای غربی کدام می باشد؟

روش تحقیق

روش جمع آوری اطلاعات در این پژوهش اسنادی و کتابخانه ای است و شیوه تحلیل اطلاعات نیز توصیفی – تحلیلی می باشد. در این راستا کوشش گردیده با استفاده از ادبیات و منابع نظری سرچشمه های ژئوپلیتیک ظهور تعارض مابین دو تمدن اسلام و غرب شناسایی گردیده و کنشها و رفتارهای سیاسی تبعی این تعارضات تحلیل گردد.

مبانی نظری مفهوم ژئوپلیتیک محیط جغرافیا در طول تاریخ همواره تولیدکننده فرصتها و محدودیتها برای زندگی انسانها بوده است. در این محیط انسانها و گروههای انسانی همواره سعی می کنند فرصتها را در جهت پیشرفت خود مورد استفاده قرار دهند و بر محدودیتهای محیط غلبه نمایند.

بدیهی است اینبُعد سیاسی وجود انسان تضمین کننده منافع و بقای حیات او در برابر دیگران می باشد در این راستا بخشی از علل ظهور بُعد سیاسی وجود انسان و گروههای متشکل انسانی ناشی از تمایز در اهمیت و پراکنش نامتناسب مواهب و امتیازات موجود در محیط های جغرافیایی می باشد که سبب شکل گیری خصلت سیاسی انسان در شکل تقلا برای زیستن و دفع تهدیدات با اتکا به محیط گردیده است.

بدیهی است این مسأله علاوه بر ایجاد رفتار سیاسی در انسان و جوامع متشکل انسانی سبب تمایز اهمیت و ارزش مکانها و فضاهای جغرافیایی خواهد شد. به عبارت بهتر فضاها و مکانهای جغرافیایی بر حسب دارا بودن منابع ارزشمند و یا تهدیدزا، دچار تفاوت و تمایز ارزش نسبت به دیگر فضاها و مکان ها خواهد شد بنابراین به صورت ذاتی تمایز در اهمیت ژئوپلیتیک مکانها و مناطق مختلف جغرافیایی جزء خصوصیات ذاتی کالبد جغرافیایی جهان می باشد و برای پیش بینی رفتار سیاسی انسانها و گروههای متشکل انسانی در درجه اول می بایست درجه اهمیت مکانها و مناطق مختلف جغرافیایی را مشخص نمود.

در این راستا توجه به نظریات بسیاری از اندیشمندان ژئوپلیتیک نیز نشان می دهد که شناسایی مناطق مهم و استراتژیک جهان همواره یکی از دغدغه های آنان بوده است و جزء مهمی از تئوریهای آنان به شناخت مکانها و مناطق جغرافیایی کلیدی جهان اختصاص داشته است. به عنوان نمونه زیربنای اصلی تئوریهای ژئوپلیتسین های همچون مکیندر ، اسپایکمن ، سِورسکی ، ماهان و... به معرفی و شاخص یابی مناطق کلیدی جهان معطوف شده بود و هرکدام از آنها با توجه به یکسری از شاخص ها حکم به متمایز بودن یک منطقه از جهان می دادند.

مفهوم جغرافیایی اسلام و غرب

اسلام و غرب مفاهیمی است انتزاعی که استفاده فراوانی از آنها می شود، اما در اصل این دو مفهوم از معانی متفاوتی برای افراد مختلف، در مقاطع زمانی گوناگون برخوردار است. این دو واژه مفهومی کلی است که شامل جزئیاتی متفاوت می گردد. در مورد مفهوم تمدن اسلامی در جهان اسلام و غرب سؤالات متعددی در مورد تعریف و ماهیت این تمدن مطرح است ؛ از جمله اینکه آیا برداشت مسلمانان از اسلام یکسان است؟ آیا از کشورهای اسلامی می توان به عنوان یک سیستم منسجم تمدنی نام برد؟ آیا همه مسلمانان در زمینه مفاهیم بنیادی نظیر حکومت، حاکمیت، نظام اقتصادی، حقوق زنان، عدالت و ... یکسان می اندیشند؟ در پاسخ به این سؤالات، تمدن اسلامی را می توان از ابعاد مختلف مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد.

همانگونه که از سئوال فوق بر می آید جهان اسلام از بُعد اندیشه های سیاسی و حاکمیتی دارای کلیتی منسجم نیست æ طیف وسیعی از کنشهای فرهنگی و سیاسی را در برمیگیرد.  اما نکته حائز اهمیت اینستا که از بٌعد جغرافیایی میتوان یک مرز مشخص را برای جهان اسلام در نظر گرفتاز. این بُعد جهان اسلام شامل مجموعه افرادی است که به اسلام اعتقاد داشته و بدان عمل می کنند و یا کسانی که به لحاظ فرهنگی خود را مسلمان می دانند æ جزئی از یک جامعه مسلمان هستند، خواه به احکام اسلام پایبند باشند و یا نباشند.

جهان اسلام با این تعریف گستره وسیعی را در جهان شامل می گیرد که از شمال آفریقا تا شرق آسیا را دربرمی گیرد . پر واضح است که از نقطه نظر جغرافیایی نقطه کانونی جهان اسلام بر منطقه خاورمیانه منطبق است . جایی که نقطه شروع گسترش اسلام بوده است و در زمان حاضر نیز به نوعی در مرکز جغرافیایی جهان اسلام واقع می باشد از طرف دیگر همچنانکه توصیف اسلام از بعد اندیشه های سیاسی مشکل است، توصیف  غرب نیز مشکل است. از نظر برخی از اندیشمندان ، غرب از نظر مسلمانان به معنای دنیای صنعتی است، یعنی کشورهایی که بر اقتصاد جهانی تسلط دارند و بر آن اعمال نفوذ می کنند، نظیر کشورهای صنعتی اروپای غربی و آمریکا. در موارد دیگر نیز غرب به معنای کشورهای استعمارگر سابق و به تعبیری برخی از کشورهای اروپایی است که بخش اعظمی از جهان اسلام را در برهه ای از تاریخ به مستعمره خود تبدیل نموده بودند.

در مواردی نیز منظور از »غرب« در واقع آمریکا است که قدرت شاخص جهان غرب و بازیگر اصلی صحنه سیاسی و فرهنگی و اقتصادی در جهان اسلام محسوب می شود. از طرف دیگر تمدن غربی با رویکرد مذهبی هم قابل بررسی نیست ؛ چرا که در جهان مسیحیت امروز اغلب افراد حتی اگر مذهبی هم باشند به واقع خود را به عنوان فردی مسیحی نمی نگرنند ودر اغلب این جوامع ایدئولوژی مسیحیت از حوزه فعالیت عمومی به حوزه مسائل شخصی محدود شده است.

با این حال میتوان اذعان داشت که تمدن غرب نیز همانند اسلام دارای مرزهای جغرافیایی قابل ترسیم می باشد. از این منظر تمدن، غرب از بُعد جغرافیایی قسمتهایی از جهان از جمله اروپا ، آمریکای شمالی ، اقیانوسیه و ژاپن را شامل میگردد که فرهنگ سیاسی حاکم بر آن با مفاهیمی همانند سکولاریسم ، رقابت احزاب و بطور کلی با اندیشه های لیبرال سرمایه داری منطبق است و این مکتب به صورت خالص در این مناطق ساری و جاری می باشد . در این میان ، آنچه که از منظر ژئوپلیتیک مهم می باشد این است که چه منافع و یا مضاری در حوزه جغرافیایی جهان اسلام وجود دارد که سرمنشاء رفتار سیاسی قدرتهای غربی نسبت به این حوزه می گردد؟

یافته های تحقیق ابعاد ژئوپلیتیکی تعارض بین اسلام و غرب

تعارضات ژئواکونومیک بین اسلام و غرب امروزه دسترسی به منابع فسیلی بویژه نفت یکی از ملزومات اصلی اقتصاد جهانی است و به بخش جدایی ناپذیر تمدن صنعتی تبدیل شده به گونه ای که هیچ یک از تمدنهای صنعتی قادر نیستند بدون دسترسی به نفت به حیات خود ادامه دهند. از این رو می توان اذعان نمود که رسوخ منابع فسیلی در تمام زوایای زندگی بشر ، آن را به صورت یک کالای حیاتی درآورده است و هرگونه اختلال در عرضه این ماده اقتصاد جهانی را با مشکل روبرو می سازد. بنابراین با توجه به اهمیت فزاینده که این منابع در زندگی بشر دارند در دورنمای آینده تحولات استراتژیک یکی از عوامل تعیین کننده تصمیمات و برنامه ریزیها حکومتها به شمار می روند.

بعنوان نمونه طبق گزارش وزارت انرژی آمریکا انتظار میرود که میزان مصرف جهانی نفت از روزانه 77 میلیون بشکه در روز در سال 2000 به 110 میلیون بشکه در سال 2020 و 118 میلیون بشکه در 2025 و سالانه 2 درصد به مصرف انرژی جهان افزوده می شود و این مسأله سبب افزایش وابستگی کشورهای صنعتی به مناطق نفت خیز خواهد شد. بنابراین امروزه قدرتهای بزرگ دسترسی و کنترل حوزه های بزرگ تولید انرژی فسیلی و مسیرهای انتقال آن را جزء اهداف ملی خود قرار داده اند. این مسائل نشانگر اهمیت روزافزون این مکانها و فضاهای حاوی انرژی فسیلی می باشد و بدیهی است هراندازه مقدار ذخایر و پتانسیل پاسخگویی این حوزه ها به نیاز روزافزون مراکز مصرف بیشتر باشد ؛ اهمیت آنها دوچندان خواهد شد.

در این راستا با نگاهی به نقشه منابع انرژی در می یابیم که بیش از هفتاد درصد ذخایر انرژی جهان در منطقه کوچکی از حوزه خلیج فارس تا آسیای مرکزی نهفته است که منطبق بر بخش بزرگی از حوزه جغرافیایی جهان اسلام می باشد.

به همین دلیل این منطقه راهبردی به عنوان تکیه گاه قلمروهای استراتژیک در جهان امروز انتخاب گردید. زیرا کشورهای صاحب انژی فسیلی در خارج از خلیج فارس به مقدار کمی قادر می باشند که به افزایش میزان مصرف روز افزون در جهان پاسخ گویند و تنها منطقه خلیج فارس خواهد بود که قادر است در بلندمدت نیاز به افزایش مصرف را تأمین نماید.بنابراین جهان در سالهای آتی به شدت به نفت و منابع فسیلی این منطقه وابسته خواهد بود - کمپ و هارکاوی، از این رو ایالات متحده و دیگر کشورهای صنعتی ، دارای منافع ضروری و الزام آور در این منطقه می باشند.

بسیاری از کشورهای اسلامی بخصوص در خاورمیانه به لحاظ در اختیار داشتن ذخایر عظیم نفت و انرژی همواره مورد توجه کشورهای غربی قرار داشته اند. این باور همواره در طول سده اخیر بین افکار عمومی کشورهای اسلامی و بخصوص خاورمیانه وجود داشته که غرب به لحاظ سیاسی تلاش می کند تا امور سیاسی این منطقه را طوری تنظیم کند تا کنترل منابع فسیلی را همیشه در دست داشته باشد. از این منظر بخش مهمی از رفتارها و حوادث سیاسی بوجود آمده ناشی از وجود این موهبت های طبیعی در جهان اسلام بوده و همواره نوعی بدبینی نسبت به سیاستهای قدرتهای غربی در این منطقه به جهت سابقه منفی در گذشته، وجود داشته است. در این میان حضور دائمی کشورهای غربی و بخصوص آمریکا در منطقه و حمله این کشور در سال 2003 به عراق تا اندازه ای توجیه گر این نوع تفکر آنها می باشد.

جنبشهای اسلامی در جهان اسلام

در حوزه جغرافیایی جهان اسلام قدرتهای غربی با احزاب و بازیگران فروملی روبرو هستند که با توجه به ایدئولوژی خود با دولتهای مستقر طرفدار و مجری سیاستهای غرب در جهان اسلام مخالفت می نمایند - فوکس و ساندلر ،و کاستیهای موجود جهان اسلام را متوجه دولتمردانی می دانند که با غرب همکاری می کنند بدیهی است قطعاً حوزه های استقرار این احزاب و گروهها از اهمیت ویژه ای در نزد سیاستمداران و حکومتهای غربی برخودار می باشد و آینده ژئوپلیتیک این مناطق در نزد آنها از اهمیت بسیار زیادی برخودار می باشد.

در طول دهه های اخیر جنبش های نوین اسلامی در جهان اسلام به سازو کارهای مدرن تبلیغات توده ها مجهز بوده اند و با داشتن یک دستور کار سیاسی که غالباً فراتر از اهداف مذهبی صِرف است به دنبال اصلاح کشور و جامعه هستند. این جنبشها از منافع طبقات پائین و متوسط در طی تغییرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حمایت می کند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید