بخشی از مقاله

چکیده
شعر هنری است که در زبان شکل میگیرد. با تمام تفاوتهایی که زبان شعر با زبان معمول دارد، قوانین کلی که بر زبان معمول حاکم است در زبان هنری نیز جاری است و با اتکا به قوانین زبانی می توان مسائل زبان هنری را تبیین کرد.

در پژوهش حاضر برخی از دادههای هنری زبان را ارائه میکنیم که درباره نوع تصویر آنها پرسش و تردید وجود دارد. واژه های مرکبی چون پریروی، پیلپیکر و یا ترکیبهای نحوی نظیر لب لعل، سوار شیر، چرخ آبگون به کدام یک از تصاویر شعری تشبیه یا استعاره متعلق است؟ سعی ما بر این بوده است تا بر اساس ملاک های زبانشناختی در چهار سطح آوایی، صرفی، نحوی و معنایی و نیز ادبی نشان دهیم این واژگان مرکب و ترکیبهای نحوی تک مصداقی بوده و نمیتوانند تشبیه باشند و استعاره هم نخواهند بود، چراکه این صفتها حاصل پیوند هنری و تخیلانه دو چیز با یکدیگر هستند اما در استعاره واژه، یکسانی و اتحاد دو چیز را ادعا میکند.

هرچند این صفتها در عین اینکه مستقلا تصویری هنری هستند میتوانند پایه تصویر دیگری چون تشبیه یا استعاره باشند. ما چنین صفتهایی را وصف هنری نامیدیم که لازم است در بلاغت فارسی بدان توجه شود.با نمونه ها و استدلالهای علمی ثابت کرده ایم که وصف هنری میتواند نوعی ویژه از تصاویر شعری باشد. علاوه بر این در ترکیبهایی چون سوار شیر نشان داده ایم، شیر اسمی است که به صفت تبدیل شده است. همچنین درباره هسته زبانی صفتهای مرکب که بخشی از وصف هنری هستند بحث کردهایم.

.1 مقدمه

هر مخاطب زبانآگاهی که با متن در ارتباط است، همواره در پی کشف روابط، پیچیدگیها، رموز و سایر مسائل زبانی و معنایی متن است . زبانشناسان و دستورنویسان از یکسو به ساختار و قواعد زبان و از سوی دیگر به معنای متن توجه نشان میدهند، اهل بلاغت آفرینشهای تصویری و موسیقایی و هنرهای زبانی و معنایی متن را بررسی میکنند. از زمانی که شعر به وجود آمده که گویی همزمان با به سخن درآمدن آدمی است، همواره زبان در حال تحول و تکامل بوده است. یکی از ریشهدارترین مسائل مورد توجه در شعر، بلاغت آن بوده است که نظریهپردازان عربی و ایرانی همواره بدان توجه کردهاند. کتب متعددی چون المعجم، اسرار البلاغه، ترجمان البلاغه و آثار بسیار دیگر که همگی نشان از اهمیت بلاغت در این سرزمینها داشته است.

یکی از اصلی ترین پرسشهای این پژوهش بررسی نوع تصویر دادههایی از جمله ماهروی، پریچهر، خنجر آبگون، سالار شیر و غیره بوده است. در این کار سعی کردهایم تا مشخص کنیم ماهروی یا سالار شیر تشبیه یا استعاره و یا تصویر دیگری است؟ برای پاسخ به این پرسش از شواهد زبانشناختی استفاده کردیم، تا ابتدا نشان دهیم ماهروی و واژههایی نظیر آن صفت با یک مصداق هستند یعنی به یک مصداق بیرونی در جهان خارج اشاره میکنند که حتما با تشبیه که بیش از یک واژه و یک مصداق دارد متفاوت است، مانند ترکیب نحویگلِ روی که روی به گل تشبیه شده است و شاهد دو مصداق کاملاً مجزا هستیم .

همچنین در ترکیب نحوی سالار شیر ، شیر اسمی است که تغییر مقوله داده و به صفت تبدیل شده است؛ بنابراین شاید در ظاهر، ترکیبی اضافی باشد اما طبق ملاکهایی که در ادامه ارائه خواهیم کرد، این قبیل دادهها، ترکیب وصفی هستند. با یافتن نمونههای فراوانی از اشعار فارسی نشان دادهایم که طبق استدلالهای علمی میتوان برای دستهای از تصاویر که در آنها صفت نقش کلیدی دارد تصویر ادبی ویژهای با نام وصف هنری قائل شد. در کنار این پرسشهای اصلی، پرسشهای دیگری در ضمن پژوهش مطرح شد نظیر هسته نحوی صفتهای مرکبی چون پیلپیکر چیست؟ و یا آیا در زبان فارسی تغییر مقوله اسم به صفت روی می-دهد یا نه؟

پیش از این پژوهش درباره وصف هنری در ایران، در دو اثر صور خیال در شعر فارسی - شفیعی کدکنی - 1366 و موسیقی شعر - شفیعی کدکنی - 1389 و درباره وصف، در دستور زبان فارسیخیامپور - 1375 - بحث شده است که در بخشهای بعدی تعریفهای ارائه شده در این آثار را خواهیم آورد.

این پژوهش با احتساب مقدمه به عنوان بخش اول، پنج بخش دارد که در بخش دوم مرز اصطلاحات بلاغی تشبیه، استعاره و وصف را مشخص میکنیم تا به لحاظ اصطلاحشناسی منظور نویسندگان در خصوص این مفاهیم مشخص شود . در بخش سوم با استفاده از شواهد زبانی، مرزبندی مذکور در بخش دوم را با استدلالهای رایج علمی نشان داده و این مفاهیم را از یکدیگر متمایز میکنیم.

بخش چهارم به وصف هنری اختصاص دارد که موضوع اصلی پژوهش حاضر است و در آن با نقد آراء پیشینیان، جایگاه وصف هنری را در بلاغت فارسی مشخص میکنیم. بخش پنجم نتیجهگیری مباحث بخشهای پیشین است که در آن گفتهایم در تحلیلهای بلاغی لازم است بر خلاف سنت رایج به موضوع وصف هنری در کنار تشبیه و استعاره توجه کرد و نشان دادهایم که با استفاده از ملاکهای علمی زبانشناختی میتوان مرز بین تصاویری چون وصف هنری و تشبیه و استعاره را مشخص کرد که پیش از این چنین مرزبندی بهصورت علمی و استدلالی رایج نبود.

.2 تمایز اصطلاحشناختی تشبیه، استعاره، وصف هنری

تشبیه در سادهترین تعریف، عبارت است از مانندکردن چیزی به چیز دیگر از جهتی، که یافتن شباهت میان این دو چیز از راه نیروی تخیّل شاعر ممکن میشود. تشبیه دو پایه اصلی مشبّهدارد: و مشبّهٌبه، که همواره باید در کلام مذکور باشند. استعاره را در تعریف سنتیاش باقیمانده یکی از این پایههای تشبیه در کلام میدانند که در حقیقت پایه محذوف را اراده میکند. استعاره مجازی زبانی با قرینه شباهت است. در تعریف مدرن آن نیز آوردهاند: »مقصود از این واژه دسته خاصی از فرایندهای زبانی است که در آنها جنبههایی از یک شیء به شیء دیگر »فرابرده« می-شوند، به نحوی که از شیء دوم به گونهای سخن میرود که گویی شیء اول است

یک از این تصاویر، زبان ویژگیهای خاصی مییابد که به همراه خود معنا و تصویر ویژهای را میآفریند. در تشبیه ابتدا همانندی دو چیز را ادعا میکنند که در عالم واقع هیچ پیوند منطقی با هم ندارند. استعاره در مرحلهای فراتر از این ادعا شباهت را به ادعای یکسانی میرساند. برای نمونه شاعر روی زیبای یار را به ماه تشبیه میکند:
مرا پیشتر قیرگون بود موی //  چو سرو سهی قد و چون ماه روی

بر اساس نظریه کولریج »وهم« شاعر در این تصویر دو مقوله جدای از هم را به یکدیگر نزدیک میکند: روی چون ماه است. در تصویری دیگر:

کنون با تو آیم به درگاه او  // درخشان کنم تیرهگون ماه او

ماه در بیت پیشین استعاره از چهره و روی کسی است. در اغلب موارد هر جا که ماه استعاره میشود، مستعارٌله آن را فرد خاصی میدانند نظیر رودابه، شیرین، لیلی، یار، معشوق و غیره در حقیقت اطلاق آن به یک فرد از باب مجاز جزء و کل است و روی زیبای کسی به تمام وجود زیبایش اطلاق میشود. در این دو نمونه مشخص میشود که در تشبیه از دو مصداق صحبت میشود که برای هر دوی آنها واژههای مستقلی وجود دارد و استعاره - طبق نظریه بیان سنتی - در یک مصداق مشخص روی میدهد که در عین یکی بودن، همزمان از چیز دیگری سخن میگوید یا بهقول ترنس هاوکس به شیء دیگری »فرابرده« میشود. علاوه بر این دو حالت، گاه در تصاویر شعری با حالت سومی مواجه میشویم که قابل توجه است، به عنوان مثال در نمونه زیر:

بدین مسیحا بد این ماهروی //  ز دیدار او شهر پرگفتوگوی

 واژه ماهروی در بیت پیشین به تشبیه تعلق دارد یا استعاره؟ همچنین کلمات مرکب و تصویری چون: پریروی، خورشیدچهر، لعلرخساره، لالهرخ، پیلتن، کوهپیکر و غیره. در ادامه نشان داده خواهد شد این دسته از دادهها به هیچیک از دو تصویر تشبیه و استعاره تعلق ندارند؛ بلکه با توجه به ویژگیها و رفتارهای زبانی که در این طبقه از دادهها شاهد هستیم لازم است آنها را در دسته مجزایی قرار دهیم که در اینجا از آن باعنوان وصف هنری یاد میکنیم. در ادامه به معرفی گروههای متفاوت از دادههای پژوهش حاضر میپردازیم:

الف - صفتهای مرکب
در نمونههای زیر دادههای آبگونچرخ، اژدهاپیکر، بادپایان، بتروی، سمنپیکر، سروبالا، گیسوفش، مشکدم، پری- پوی، آهوتک و گورسم ساختار صرفی دارند یعنی صفتهای مرکبی هستند که حاصل قوّه تخیّل بوده و جلوهای هنری و تصویری یافتهاند که با توجه به ویژگیها و رفتارهای خاص خود نمیتوانند تشبیه یا استعاره باشند. به نمونههای زیر دقت شود:
ببستند بر پیل صندوق و کوس   //   ز گرد آبگونچرخ گشت آبنوس

شنودند کانجا یکی مهترست    //  پر از هول شاه اژدهاپیکر است

بر آن بادپایان با آفرین   //   به آب اندرون غرقه کردند زین

سه بتروی با او به یکجا بدند  //    سمنپیکر و سروبالا بدند

سیه چشم و گیسوفش و مشکدم    //  پریپوی و آهوتک و گورسم

ب - ترکیبهای وصفی
ترکیبهای وصفی آب خونین، آهن لعلگون ، پیراهن مشکرنگ، تن پیلوار و نرگسک خردبرگکه در ابیات زیر میآید، دسته دیگری از دادههای مطالعه شده در این پژوهش است که با دلایلی نشان داده شده است چنین ترکیب-های مخیّلی به وصف هنری تعلق دارند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید