بخشی از مقاله
چکیده
پرورش مسائل انتقادی یکی از اهداف مهم تعلیم و تربیت است و پیش نیاز این امر داشتن افرادی فکور و دارای مهارت انتقادی است. ژیرو به عنوان یکی از نظریه پردازان معاصر پست مدرنیسم، با طرح نظریه انتقادی در صدد ارائه نوعی از تعلیم و تربیت است که در آن مسئله سیاست، اخلاق و فرهنگ از اهمیت خاصی برخوردار است. ژیرو دیدگاه های خاصی در زمینه تعلیم و تربیت انتقادی دارد که تبیین آن ها می تواند دلالت های خاصی را برای تعلیم و تربیت به ارمغان آورد.
این مطالعه، با هدف تبیین نظریه انتقادی هنری ژیرو و دلالت های تربیتی آن در زمینه اهداف تربیتی، مبانی تعلیم و تربیت انتقادی، الگوهای چهار گانه تفکرات انتقادی ژیرو، دلالتهای تربیتی تعلیم و تربیت انتقادی، نقد بر دلالتهای تربیتی رویکرد تعلیم و تربیت انتقادی می پردازد که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است.
مقدمه
شاخص ترین پایه شخصیت فرد، میل به اندیشیدن و توانایی فکر به صورت انتقادی است. تفکر انتقادی به افراد در حل مسائل، تصمیم گیری در موقعیتهای زندگی و شکل گیری هویت و عادتی با ثبات در شخص کمک می کند. جامعه هر چقدر پویاتر باشد، نیاز به اندیشمندان انتقادی بیشتر احساس می شود. جامعه همواره نیازمند متفکرانی است که از قضاوت خوب درباره مسائل جامعه خویش برخوردارند و می دانند که چه زمانی و چگونه مهارتهای تفکر را در جامعه خویش بکار گیرند، برخورداری از تفکر انتقادی در جامعه به افراد یاری می رساند تا شهروندانی آگاه و مطلع باشند و آزادی حقیقی را تجربه کنند، بنابراین، تفکر انتقادی به عنوان مهارتهای فرد در تعبیر و تفسیر، تجزیه و تحلیل، ارزیابی و نیز شناسایی پدیده های اجتماعی، منبعی نیرومند در زندگی مدنی و سیاسی محسوب می شود.
با توجه به نقش اساسی تفکر انتقادی در زندگی، هدف اصلی آموزش و پرورش می بایست فراتر از کسب آسان دانش، تربیت متفکران انتقادی باشد. زندگی در جامعه پیچیده امروزی نیازمند افرادی است که قادر هستند با تکیه بر تفکر و اندیشه خود بر مسائل پیرامون خویش فائق آیند و در چارچوب و چشم انداز روشنی، اطلاعات لازم را در مورد زندگی خویش جمع آوری و ترکیب کنند و با یک داوری خوب، آنها را ارزیابی نمایند و از کارهای ناممکن بپرهیزند. در حقیقت، افراد برای مواجهه با مسائل زندگی و اتخاذ تصمیم های اساسی نیازمند مهارتها و صلاحیت های تفکر انتقادی هستند. برای اینکه فرد بتواند تصمیم مهمی در زندگی بگیرد، می بایست قدرت تجزیه و تحلیل، ارزیابی و قضاوت نسبت به شرایط زندگی خود را داشته باشد.
پست مدرنیسم، یکی از مهم ترین شاخه های تفکر معاصر است که با پیدایی متفکرانی چون ژیرو1، رورتی2، مک کارتی3، لیوتار 4 و فوکو5 توانسته است با طرح اندیشه های نو در اغلب زمینه ها به ویژه در زمینه تعلیم و تربیت، آن را وارد عرصه جدیدی کند که در آن بر تحول تغییر، نوآوری و خلاقیت بیش از پذیرش و القا تأکید می شود. نمونه ای از این نظریه ها که در نوشتار حاضر به آن پرداخته می شود نظریه انتقادی هنری ژیرو است. مقاله حاضر، ابتدا به تبیین نظریه انتقادی هنری ژیرو و دلالت های تربیتی آن پرداخته و سپس تبیین تفکر انتقادی ژیرو و دلالت های تربیتی آن را در زمینه اهداف تربیتی، مبانی تعلیم و تربیت انتقادی، الگوهای چهار گانه تفکرات انتقادی زیرو، دلالتهای تربیتی تعلیم و تربیت انتقادی، نقد بر دلالتهای تربیتی رویکرد تعلیم و تربیت انتقادی مورد بررسی تحلیل قرار خواهد داد.
تاریخچه نظریه ی انتقادی با تاکید بر نظریه انتقادی ژیرو
ریشههای فکری تفکر انتقادی را میتوان به دوران سقراط6، یعنی 2500 سال قبل مربوط دانست. سقراط نشان داد که انسان نمیتواند به کسانی که دارای اقتدار هستند، به عنوان تنها منبع شناخت متقن اتکا کند. وی به اهمیت پرسیدن سوالات عمیق پیش از پذیرفتن افکار و نیز به اهمیت جستجوی شواهد و بررسی استدلالها و تجزیه و تحلیل مفاهیم اساسی و ردیابی پیامدهای یک قول یا عمل اشاره کرد. کار سقراط توسط افلاطون7، ارسطو8 و شکاکان یونانی دنبال شد.
در قرون وسطا، سنت تفکر انتقادی سیتماتیک در آثار و تعالیم متفکرانی همچون آکویناس9 متبلور شد. در دوره رنسانس نیز خیل عظیمی از دانشمندان در اروپا با رویکرد انتقادی به مذهب، هنر، جامعه، ماهیت انسان، حقوق و آزادی پرداختند. بیکن10 در انگلستان پایههای علم مدرن را از طریق تاکید بر فرایند جمع آوری اطلاعات پی ریزی کرد. 50 سال بعد در فرانسه، دکارت اظهار داشت که هر بخش از تفکر باید مورد سوال، تردید و آزمون واقع شود. تفکر انتقادی این دانشمندان عصر رنسانس و دوره بعد از آن، راه را برای پیدایش علم و شکل گیری دموکراسی، حقوق بشر و آزادی اندیشه هموار کرد
تعلیم و تربیت انتقادی نظریهنسبتاً جدیدی است که بر اساس دیدگاه نظریهپردازان، فلاسفه و جامعه شناسان عضو مکتب فرانکفورت، به ویژه مارکوزه11 توسعه یافت. این مکتب فکری با تجدید نظر در اصول و آموزههای مارکسیسم سنتی که بیشتر بر اقتصاد و طبقه تاکید داشت، بیشترین تلاش خود را از تحلیل سلطه اقتصادی بر بررسی و نقد سلطه فرهنگی متمرکز کرد و بر نقش خرد و آگاهی تاکید زیادی دارد. سابقه »نظریه انتقادی« به تأسیس مؤسسه تحقیقات اجتماعی در شهر فرانکفورت آلمان در سال 1924، باز میگردد. گروهی از محققین که به تدریج در این مؤسسه گرد هم آمده بودند در اواخر دهه 1920، تشکلی به وجود می آورند که بعدها نظریه انتقادی را پی ریزی می کند
صاحب نظرانی مانند هابرماس - 1929 - ، فریره - 1937 - 1، ژیرو - 1942 - 2، هورکهایمر - 1973 - 3 و مارکوزه - 1979 - علی رغم تفاوت اندکی که در اندیشه هایشان وجود داشت، از این نظریه جانبداری کرده اند. چهره برجسته و با نفوذ این گروه هورکهایمر است. او در مقاله ای که در فصلنامه تحقیقات اجتماعی به چاپ رسانده از سنت عقل گرایی و تسلط تکنیکی و ابزاری بر طبیعت، نظام سرمایه داری متأخر، حاکمیت سیاسی توتالیتر و نابود شدن فردیّت انتقاد کرده و با تحلیل های موشکافانه به بررسی امکان ایجاد تغییرات در مناسبات اجتماعی می پردازد
نظریه انتقادی، علی رغم جذابیت های چشمگیری که برای نظریه پردازان سال های اخیر داشته، انتقادهایی نیز به دنبال داشته است. »نظریه انتقادی جامعه، خواه در شکل اولیه آن، خواه در شکل هابرماس اش، تازه واردترین نسبی در نظریه تربیتی است که حمایت چشمگیری را جلب نموده و گروه خاصی از مربیان را به سوی خود کشیده است. ورود این نظریه به پژوهش تربیتی با استقبال گرم مواجه شد. نویسندگانی مانند فینبرگ4 که معتقد بودند نظریه انتقادی قادر است از فاصله بین مکتب اثبات گرایی و حریف آن الگوی تفسیرگرا فراتر رود، زیرا هر دو مکاتب پژوهش تربیتی مورد هجوم انتقادی فراوان واقع شده اند
ابعاد نظریه انتقادی ژیرو
ژیرو یکی از چهرههای شناخته شده سنت آموزش انتقادی، معتقد است تمام فعالیتهایی که در مدرسه صورت میگیرد باید تحت تاثیر فلسفه عمومی باشد و به این سوال پاسخ گوید که چه نوع شرایط ایدئولوژیکی و نهادی را فراهم آوریم تا طی آن، تجربه حیاتی توانمند سازی برای اکثریت قریب به اتفاق دانش آموزان تحقق یابد. از بررسی دیدگاه پداگوژی انتقادی ژیرو می توان به دو مفهوم کلیدی از تبیین نظریه انتقادی ژیرو که ارتباط مستقیمی با تعلیم و تربیت دارد، دست یافت.
یکی از این مفاهیم، »انتقاد« است. ژیرو در انتقاد از نظریه مقاومت، عنوان می کند که این نظریه با نادیده گرفتن نقش دولت و سیاست در بازتولید از طرفی، و ایجاد شرایط تقویت کننده پذیرش منطقه سلطه از طرف دیگر، با بازسازی طبقاتی و تربیت طبقه کارگر سلطه پذیر، منتهی می شود
بنابراین، تلاش او در تحلیل نظریه مقاومت، ارزیابی نقادانه این نظریه است. به علاوه تأکید بر انتقاد در دیدگاه ژیرو را به وضوح می توان در نقد کارکرد دانشگاه ها و کیفیت آموزشی آنها مشاهده نمود. ژیرو ادعا می کند هدف دانشگاه ها و مراکز آموزشی عالی نباید در حرفه آموزی خلاصه شود. بلکه دانشگاه باید مکانی برای تمرین جریان انتقادی باشد تا بتواند جوانانی با اخلاق شهروندی دموکراتیک، تربیت کند
در هر حال، مسئله »انتقاد« یکی از مؤلفه های اساسی جامعه دموکراتیک به شمار می آید. بدین معنی که فرد بتواند بر اساس منطق مشخص، مفروضات اساسی و بنیادین یک مسئله را از مفروضات غیر اساسی آن تشخیص دهد و برای تبیین نظریه خود شواهد و مدارک منطقی ارائه دهد. همان طور که ریچارد پاول اشاره می کند: مسئله اساسی در زندگی امروزی فقدان منطق، فقدان عقلانیت و زندگی آزمایش نشده است. او معتقد است که لازم است مردم روش سخن گفتن و انتقاد صحیح از مفروضات گزاره های روزمره زندگی خود را بیاموزند. پاول معتقد است: توانایی تحلیل و بررسی مفروضات و داشتن منطق، پایه های اصلی زندگی آزمایش شده هستند
بنابراین، نظریه انتقادی و تعلیم و تربیت انتقادی امروزه در همه زمینه های تربیت تأثیر داشته است. این ایده که سابقه آن به کارهای مارکسیستم جدید در نظریه انتقادی برمی گردد
نظریه پردازانی را به خود جلب کرده و رفته رفته از علوم اجتماعی به حیطه علوم تربیتی نیز رسوخ یافته است. نظریه انتقادی از جانب متفکرانی همچون ماس با طرح مبانی فکری »تعلیم و تربیت رهایی بخش« وارد عرصه تعلیم و تربیت می شود.