بخشی از مقاله
چکیده:
پایبندی به اصول و اموزههای مدیریت در کنار تلاش برای ارتقاء کمی و کیفی سطوح سازمانی، میتواند موجبات رشد و تعالی افراد سازمان و جامعه را فراهم نماید. در میان اصول حاکم بر مدیریت، که در تعالیم و آموزههای دینی از جمله سیره مدیریتی و حکومتی امیرالمؤمنان علی - علیهالسلام - نیز قابل رؤیت بوده، موضوع قدرت و نحوه بهرهمندی از منابع قدرتی که در اختیار مدیر یا صاحبمنصبان قرار دارد به نوبه خود قابل تأمل است. شناخت قدرت و منابع قدرت در ساختار سازمانی، بالأخص از نگاه اسلام که خواستگاه تحولات عظیم انسانی، سازمانی و اجتماعی است میتواند به درک صحیحی از کاربردهای آن منجر شود. بنابراین این مطالعه با نگاهی توصیفی- تحلیلی و به روش کتابخانهای، درکنار بهرهگیری از منابع دینی از جمله قرآن کریم و نهجالبلاغه به بررسی موضوع پرداخته است. از نتایج مهم این پژوهش میتوان گفت، منابع قدرت ابزاری هستند که مدیران در راستای بهبود عملکرد فردی کارکنان و انطباقپذیری هر چه بیشتر افراد با آنان، مورد استفاده قرار میدهند. در تعالیم اسلامی منابع قدرت ابزاری در راستای همراه کردن افراد و سازمان با اهداف متعالی جامعه اسلامی است و استفاده شخصی و سلیقهای موجب سوءاستفاده از این منابع میشود. از دیگر نتایج این مطالعه میتوان به استخراج نمودار مفهومی 3 اشاره نمود.
.1 مقدمه
مدیریت از جمله ارکان مهم ملّتها و دولتهاست که برای اداره صحیح و کارآمد جامعه بسیار ضروری به نظر میرسد. از همین روی مدیریت و کیفیت اداره جوامع بشری یک مبحث عام و آزادی است که متفکران و اندیشمندان مذاهب و مکاتب و اقوام و ملل گوناگون جهان به آن پرداختهاند. با مروری بر آثار نظریهپردازانی همچون فایول، ماکسوبر و ... میتوان شاهد اصول و قواعدی بود که برای بهبود و ارتقاء سطح عملکرد مدیر و سازمان مطرح شدهاند، تا از این طریق بتوان به تحقق اهداف ترسیم شده برای آینده سازمان رسید. در تعالیم و آموزههای دینی نیز میتوان شاهد اصول و بایدها و نبایدهایی بود که در زمینه مدیریت مطرح شدهاند. در این میان دین مبین اسلام و مکتب تشیع به عنوان مکتبی پذیرفته شده، بر اصول و ارزشهایی تأکید دارد که متضمن بقاء جامعه اسلامی است، تا در نهایت سعادت و کمال بشری حاصل آید. بدون شک بحث قدرت، منشآت و نحوه استفاده از آن در زمره مفاهیمی است که در محافل علمی و آکادمیک، همچنین آثار دینی و مذهبی همواره به آن اشاره شده است. ابزار قدرت در مدیریت شامل مؤلفه هایی است که در صورت استفاده صحیح از آنها می توان به یک سازمانی متعادل و کارا و اثربخش در مسیر اهداف مادی و معنوی، رسید. در مقابل، در اثر عدم استفاده صحیح از آن، به عبارتی سوء استفاده از قدرت، موجبات شقاوت صاحبان قدرت - مدیر، رهبر و سایر صاحب منصبان - و انحرافات سازمانی - از لحاظ اخلاقی و رفتاری، کارکردی و وظیفهای - را به تدریج فراهم میآورد. بنابراین این سؤال که »این قدرت از کجا نشأت میگیرد؟« خود بحثی مجزا و اینکه در چه مواردی مورد استفاده واقع میشود، خود مبحثی دیگر است؛ که این مقاله با تکیه بر روش کتابخانهای و در قالب پژوهش توصیفی - تحلیلی به آنها پرداخته است. امید است تا با نگارش این پژوهش در کنار سایر آثار گامی اساسی در جهت بهبود سطح عملکرد مدیریت در جوامع برداشته و موجبات رشد و تعالی کارکنان، مدیران، سازمان و جامعه فراهم شود. اهم سؤالات پژوهش که نویسندگان درصدد پاسخ به آنها هستند، به شرح زیر میباشند:
- مفهوم قدرت در سازمان چیست؟
- سطوح قدرت سازمانی کدامند؟
- منابع قدرت در تعالیم دین مبین اسلام چگونه است؟
.2 مبانی نظری
-1-2 ادبیات پژوهش با نظر به اینکه پژوهش حاضر، اصول وابزارهای قدرت را در حیطه سازمان مورد بررسی قرار میدهد، بنابراین لازم است برای درک بهتر مطالب توضیح مختصری از مفاهیم سازمان، مدیریت و قدرت به عملآید. -1-1-2 سازمان1 ایجاد و گسترش سازمانها در جوامع مرکب از اجزای متفاوت و متمایز، سازوکار انجام امور و نیل به اهدافی است که فرد به تنهایی قادر به دستیابی و انجام آنها نیست و انجام آنها از سوی سازمان موجب بهینهسازی2 و بیشینهسازی3 نسبی و اثربخشی بیشتر آنها میشود - - Parsons, 1956: 225 سازمان محیطی است که در آن افراد به دنبال تحقق اهداف مشترک و معین گرد یکدیگر جمع آمده و به تشریک مساعی میپردازند و در این مسیر از منابع و امکاناتی استفاده میکنند. سازمان با محیط خود در ارتباط است و عمده ورودیهای خود را از محیط دریافت میکند. مانند؛ نیروی انسانی اطلاعات، منابع و تجهیزات و ... . شرمرهورن و همکاران نیز در تعریف سازمان میگویند: " سازمان عبارت است از مجموعهای از افراد که برای تحقق اهدافی معین همکاری میکنند. در همه سازمانها از انسانها استفاده میشود و همه آنها هدفمند بوده، از »تقسیم کار« بهره میگیرند. یک تقسیم کار خوب، با درنظر گرفتن زنجیرههایی از اهداف، هدفهای عملکردی هر سطح را به مثابه ابزاری برای دستیابی به هدفهای عملکردی سطح بالاتر - غایتها - به کار میگیرند. سازمانهای موفق محصولات یا خدمت با ارزشی را به محیط خارجی خود ارائه میکنند و در ازای آن سعی میکنند با دریافت منابع اولیه مورد نیاز، عملیات خود را استمرار بخشند - Shermerhorn, et.al, 1994 - -2-1-2 مفهوم مدیریت4 تعاریف متعددی از مدیریت به عمل آمده است. در سادهترین بیان میتوان به تعریف خانم مری پارکر5 فالت اشاره کرد؛
"مدیریت هنر انجام کار به وسیله دیگران است " 1992 - ، - Astnr, et.al حال میتوان بمنظور پیروی دیگران و ایجاد تسلط و نفوذ بر آنها از ابزاری تحت عنوان ابزار قدرت نیز بهره جست، که در ادامه بیشتر به این موضوع پرداخته میشود. برخی از از اندیشمندان علوم اداری و رفتاری مدیریت را " مجموعه ای از فعالیت ها - شامل برنامه ریزی، تصمیمگیری، سازماندهی، رهبری و کنترل - بر روی منابع سازمان - انسانی، مالی، فیزیکی و اطلاعات - با هدف نیل به مقاصد سازمان، به صورت کارآ و اثربخش دانستهاند" Griffin - ، - 1996 رضائیان - 1392 - در کتاب »مبانی سازمان و مدیریت« خود، مدیریت را فراگرد به کارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی و انسانی بر مبنای یک نظام ارزشی پذیرفته شده تعریف نوده است. وی معتقد است که این فراگرد از طریق برنامهریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل عملیات برای دستیابی به اهداف تعیین شده، صورت میگیرد. در نهایت مفاهیم اساسی در زمینه مدیریت را میتوان در موارد زیر خلاصه نمود: -1 مدیریت یک فراگرد6 است؛ -2 مدیریت بر هدایت تشکیلات انسانی دلالت دارد؛
-3 مدیریت مؤثر مبتنی بر تصمیمگیری مناسب و دستیابی به نتایج مطلوب است. -4 مدیریت کارآ، متضمن تخصیص و مصرف مدبرانه منابع است.
-5 مدیریت بر فعالیتهای هدفدار، تمرکز دارد؛ - Carlisle, 1976 - -3-1-2 تعریف قدرت1
قدرت را میتوان توانایی مدیر در نفوذ بر افراد سازمان به منظور پیروی از خواستههای وی دانست. تعاریف متعددی از سوی صاحبنظران و اندیشمندان حوزه سازمان و مدیریت برای قدرت - از بعد سازمانی - به عمل آمده است. کیت دیویس2، قدرت را اینگونه تعریف میکند: » قدرت توانایی نفوذ بر دیگران و بر رویدادهاست. « ریچارد دفت3 نیز درباره قدرت مینویسد: »قدرت توانایی یک نفر یا دایرهای از سازمان در اعمال قدرت در دیگران برای رسیدن به نتیجه موردنظر است.« و در نهایت رابرت آلن 4 و لایمن پرتر5 و جفری ففر6 این تعریف را برای قدرت پبشنهاد کردهاند: »قدرت عبارت است از توانایی اینکه یک نفر کارها و امور را به همان طریقی که او میخواهد انجام دهد.« سازمان، افراد و مدیر سازمان سه رأس یک مثلث را تشکیل میدهند - شکل - 1 که بزرگترین وجه اشتراک آنها اهداف سازمانی و چشمانداز ترسیم شده برای سازمان است. حال با در نظر گرفتن مقوله قدرت، این سوال مطرح میشود که؛ قدرت چگونه در این میان ایفای نقش میکنند؟؟ فرد مدیر از طریق نیروها و ابزار بازدارنده و یا محرکههایی که در اختیار دارد ابتدا به رفتار فرد جهت میدهد و در نهایت از طریق جهتگیری رفتاری افراد، رفتار سازمان تغییر مییابد، چراکه این اعتقاد وجود دارد که تغییر از فرد شروع میشود و به تدریج به کل افراد تسری داده میشود. در ادامه پژوهش به تببین مفهوم قدرت و منابع آن بطور کامل پرداخته میشود.