بخشی از مقاله
چکیده
هدف از پژوهش حاضر تبیین نقش آموزش و پرورش در تربیت دینی و اخلاقی دانش آموزان بود. از آنجا که در این پژوهش، اطلاعات و داده ها از طریق مطالعه و خواندن مواد چاپ شده از قبیل کتب و اسناد و مدارک و مقالات موجود در کتابخانه ها، وب سایتهای علمی پژوهشی و جمع آوری گردیده، روش انجام تحقیق کار پشت میزی یا کتابخانهای و به صورت کیفی می باشد .از سوی دیگرچون تجزیه و تحلیل اطلاعات در اشکال مختلف غیر کمی یا غیر مقداری هستند ومداخله کنترلی از سوی محقق اعمال نخواهد شد، مدل تحلیل این پژوهش، تحلیلی است.نتایج پژوهش نشان داد که تاثیر آموزش و پرورش در تربیت دینی و اخلاقی و شکل گیری شخصیت دانش آموزان بسیار حائز اهمیت است.
مقدمه
آموزش و پرورش در جوامع امروزی به عنوان کلیدیترین نهاد آموزشی در جهت توسعه همه جانبه بشمار میرود. چرا که در پرتو آموزش است که انسانها متحول میشوند. برپایه نظام آموزشی و تربیتی یک جامعه است که نظم و انضباط اجتماعی حالت نهادی به خود میگیرد و عامه مردم به طرف فرهنگ ترقی و توسعه حرکت میکنند.انسان باید ارزش پیدا کند و تربیت او مبنای توسعه قرار گیرد. چون هدف از آموزش و سرمایهگذاری آموزشی کشف و توسعهی منابع انسانی در جهت تعالی بخشی ارزشها و استعدادها و بهینهکردن آن است چون محور اصلاحات اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی در کلیه ممالک توسعه یافته، انسان بوده میباشد.
آموزش مهمترین رکن برنامهریزی جامعه است وکلیدیترین عنصر در توسعه یک جامعه مردم آن جامعه هستند که باید از فرهنگ، آگاهی و مهارتهای گوناگون برخوردار باشند .توشیرو دوکو یکی از معماران توسعه ژاپن، امروزه درباره نقش سازنده و بارورکننده و رشد دهنده انسان و آموزش و پرورش در فرایند توسعه اقتصادی و اجتماعی چنین بیان میکند: ما نه هیچ منبع طبیعی داریم و نه هیچ قدرت نظامی، ما فقط یک منبع در اختیار داریم، ظرفیت ابداع مغزهایمان. این منبع پایانناپذیر است.
باید آن را ترکیب کرده، تمرین داده، مجهز ساخت. این قدرت دفاعی خواه ناخواه، در یک آینده نزدیک گرانبهاترین ثروت مشترک همه بشریت خواهد بود... در کشور ژاپن تربیت انسانها، بهترین مساله است و کسانی که در نظام آموزشی کار میکنند افراد بسیار محترم و با پرستیژ اجتماعی والایی هستند همین آموزش دهندگان هستند که در واقع، توسعه و زمینههای آن را <از طریق تربیت شهروندانی آگاه و مسئول - فراهم میآورند و ارزشمندترین سرمایههای انسانهای با فرهنگ، آموزش دیده و با شخصیت آن جامعه - شهروندان مدنی - هستند.
بنابراین زمانی آموزش و پرورش در رسیدن به اهداف و آرمانهایش موفق خواهد بود که بتواند شهروندانی آگاه، مسئول و خلاق بپرورد و این امر میسر نیست مگر از طریق آموزش بهینه شهروندی و نیز ارتقاء فرهنگ شهروندی.از آموزش و پرورش تعاریف زیادی به عمل آمده است.
عده ای آن را عمل بار آوردن کودک یا جوان میدانند که وسیله قرار میگیرد تا جمیع استعدادهای روانی و جسمانی تحت تعلیم گسترش یابد.گروهی معتقدند آموزش و پرورش عملی است که به وسیله بزرگسالان روی خردسالان انجام میشود و به عبارت دیگر عملی است که نسل متقدم بر روی نسل متأخر انجام میدهد.دستهای آموزش و پرورش را کنشهای تأثیراتی میدانند که در متعلم اعمال میشوند تا بدان وسیله در او شناختها، عادات، ارزشها، روش زندگی و … بوجود آمده و به او اجازه می دهد که از خود فعالیتهای نهادی را که شخصاً قادر به تحقق آنها نبوده است، بروز دهد.
بنابر تعاریف فوق میتوان گفت که آموزش و پرورش عملی است به منظور تربیت و تکامل روان و جسم، احساسات و عواطف یک فرد، که یک جامعه یا یک گروه اجتماعی سعی دارد بوسیله آن قدرتی را که از طریق یادگیریهایش بدست آورد، جهت ادامه حیات فردی و جمعی به اعضای جوان انتقال دهد. این چنین تربیتی لازم است تا موجب شود که فرد با استفاده بهتر از منابع موجود در یک جامعه و تفهیم ارزشهای واقعی آن به سوی زندگی بهتر در آن جامعه جهت خود و دیگر افراد جامعه سوق داده شود.
از این روست که هدف تعلیمات رسمی در یک اجتماع باید ضمن شناخت و شکوفایی استعدادها به حقیقت آنچه که میتواند ایدهآل باشد و آنچه که باید مورد استفاده قرار گیرد، بپردازد.کوششهای تربیتی باید دارای هدفی چون فراهم نمودن تسهیلات ادامه حیات فرد در ارتباط با جمع، متناسب با مکان و زمان، تفهیم مفاهیم ارزشها، پیشرفتهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی باشد.مفهوم تعلیم و تربیت در هر جامعهای با نظام اجتماعی آن ارتباط داشته و هدف تربیت در هر جامعهای اختصاص به آن دارد.
از این روست که در جوامع مختلف میتواند در مفهوم انتقال دانستنیها، انتقال و تحلیل یادگیریها، یک نیاز انسانی، وسیله حکومت حکام، وسیله منازعه برای تولید و بالاخره وسیله منازعه طبقات اجتماعی محسوب گردد.نهاد آموزش و پرورش، در هر معنا و مفهومی که بکار رود، میتواند وسیله لازمی باشد جهت پیشرفت هر تحول دریک جامعه و بخصوص تحولی که در شئون مختلف اجتماعی بکار رفته و سیاست زندگی جمعی را استحکام میبخشد.از این روست که تعلیم و تربیت میتواند در قالب مفهوم یک نیاز و لازمهی بقای هر جامعهای قلمداد شود.
روش
از آنجا که در این پژوهش، اطلاعات و داده ها از طریق مطالعه و خواندن مواد چاپ شده از قبیل کتب و اسناد و مدارک و مقالات موجود در کتابخانه ها، وب سایتهای علمی پژوهشی و ..... جمع آوری گردیده، روش انجام تحقیق کار پشت میزی یا کتابخانهای و به صورت کیفی می باشد .از سوی دیگرچون تجزیه و تحلیل اطلاعات در اشکال مختلف غیر کمی یا غیر مقداری هستند ومداخله کنترلی از سوی محقق اعمال نخواهد شد،
مدل تحلیل این پژوهش، تحلیلی است .اجرای تحقیق کیفی می تواند برای شناخت بیشتر شرایط موجود یا یاری دادن به فرایند تصمیم گیری باشد . پژوهش تحلیلی، پژوهشی است که بر اساس آن،اطلاعاتی که از طریق بررسی اسناد، مدارک و کتاب به دست آمده است، به گونه ای سامان دهی می شود که به پرسش های پژوهش پاسخ داده شود.
جامعه آماری پژوهش
در این تحقیق جامعه آماری پژوهش شامل این موارد است :کتاب های موجود در کتابخانه ها و مراکز تحقیقاتی، مقالات و طرحهای پژوهشی مراکز پژوهشی داخل و خارج از آموزش، پایاننامهها، گزارشهای تهیه شده توسط ادارات و دفاتر مرتبط در آموزش و پرورش، آمار و اطلاعات مربوط به این حوزه در آموزش و پرورش، نشریات مرتبط با موضوع پژوهش که نقش آموزش و پرورش در تربیت دینی و اخلاقی دانش آموزان می باشد. همه منابع مرتبط در مراکز مختلف شناسایی گردید. سپس منابع قابل استفاده به لحاظ محتوایی و روششناختی، مورد مطالعه قرار گرفته و نتایج آنها استخراج گردید.
تعاریف و مفاهیم
آموزش شهروندی چیست؟
منظور از آموزش شهروندی عبارت است از فرایند انتقال دانشها، ارزشها و نگرشهای لازم برای مشارکت و ثبات سیاسی جامعه از یک نسل به نسل دیگر. این انتقال شامل موارد مختلفی نظیر: آگاهی از تاریخ و ساختار نهادهای سیاسی، احساس وفاداری به ملت، نگرش مثبت نسبت به اقتدار سیاسی، باور به ارزشهای بنیادی - مانند حاکمیت قانون و تسامح و تساهل - ، علاقه به مشارکت سیاسی و کسب مهارتهای لازم برای فهم سیاستهای عمومی و نظارت بر آنها میشود.
بدین ترتیب، هدف اساسی آموزش شهروندی در هر جامعهای، انتقال مجموعهای از دانشها، ارزشها و جهتگیریهای رفتاری ضروری برای دوام و رفاه آن جامعه، به نسل جوان است. لذا آموزش شهروندی به دنبال جلب حمایت جوانان از فرهنگ مدنی جامعه است که این امر از طریق فرایندهای آموزشی تحقق مییابد. در جوامع اقتدار طلب و خودکامه تعلیم و تربیت شهروندی به شدت در پی القای عقیده حاکم است و حق انتخاب چندانی برای فرد در جهت ابراز مخالفت وجود ندارد در حالی که در جوامع مردمسالار، هدف از تعلیم و تربیت شهروندی، پرورش افرادی است، مسئول، خودآگاه، کارآمد و بالتبع در خدمت اهداف و آرمانهای جامعه.
شهروند کیست؟ و شهروندی یعنی چه؟
شهروند کسی است که با همنوع خود زندگی میکند و از طریق دولت حمایت میشود. از حقوق اجتماعی برخوردار است و وظیفه اجتماعی انجام میدهد. شهروندی راههای زندگی کردن شهروندان با یکدیگر است. شهروندی توانایی افراد را برای قضاوت در مورد زندگی خودشان تصدیق میکند. بنابراین شهروندی افراد از پیش بوسیله نژاد، مذهب، طبقه، جنسیت یا هویتشانتعیین نمیشود.بنابراین شهروندی در نحوهی ارتباط فرد با فرد و با جامعه معنا و مفهوم حقیقی خود را در مییابد.در این راستا به اعتقاد تی،اچ،مارشال: اولاً شهروندی وضعیتی است که ناشی از عضویت کامل فرد در اجتماع استثانیاً. کسانی که حائز این وضعیت هستند حقوق و تکالیف یکسان و برابری دارند.باید دانست که شهروندی با احساس مسئولیت همراه است. و حس شهروندی در عمیقترین معنای خود دارای دو جنبهی مهم است:
الف - جنبه مهمی از مسئولیت شهروندی، داشتن شرافت کاری است که بدون آن مدنیّت پیشرفتهای حاصل نمیشود.
ب - مسئولیت مدنی در جایی امکان بروز مییابد که جامعهی مدنی به معنای واقعی مستقر شده باشد امّا جامعه مدنی نمیتواند بدون تلاش شهروندان برخوردار از حس مسئولیت قوی برپا میگردد.
آموزش و پرورش و شهروندی
شهروندی همانگونه که بیان شد یک فرایند مربوط به تمام عمر است و به همین جهت، همهی افراد در تمام طول زندگی خود نیازمند آموزشهای متناسب با شهروندی در مراحل گوناگون زندگی هستند. البته این امر زمانی جامه عمل میپوشد که فضای آموزشی جامعه، فضایی دمکراتیک بخود گیرد و این ممکن نیست مگر به شرط استقرار نظام سیاسی مردم سالار - که در آن افراد خود را در مقابل جامعه مسئول و برای عمل به وظایف شهروندی - و در نتیجه برخورداری از حقوق مترتب برآن آزاد میبینند.
در این فضای دمکراتیک، دانشآموزان نیز نیازمند آن هستندکه در زمینههای اخلاقی، رشد اجتماعی و دانش و درک درست و عینی از جهان، آموزش میبینند. در تمام تصمیمگیریهای مربوط به خودشان در خانه و مدرسه و جامعه مشارکت کنند و به عنوان یک شهروند، به صورتی فعال در مناسبات اجتماعی متناسب با احوال خودشان قرار گیرند.