بخشی از مقاله

چکیده

ترجمه تنها انتقال معنی از زبانی به زبان دیگر نیست بلکه دیدگاه دو فرهنگ متفاوت است. ترجمه، تلاشی است برای یکسان سازی دانش در سطح جهان و گامی است استوار به سوی ارتباط ملتها. بنابراین ترجمه، حرکتی است اصیل و ریشه دار که درآن چگونگی و نوع تصمیم مترجم در برخورد با فرهنگ مبدأ در مسیر و چگونگی ورود آن فرهنگ به فرهنگ مقصد و گیر و دار برخاسته از این رویایی تأثیر می گذارد و درمیان اقوام غیر هم زبان رابطه ای فرهنگی به وجود می آورد. در این زمینه وظیفه ی مترجم، تجدید حیات یک ملت است که ملت ایران و روسیه نیز در شمار این ملتهایند.

در این نوشتار، نگارنده کوشیده با ذکر شواهدی چند از فعالیت های مترجمان و محققان روس درباره فرهنگ و ادب فارسی و نیز تلاشهای محققان و مترجمان ایرانی در زمینه ی فرهنگ و ادب روسی، نقش ترجمه را در نزدیکی و دوستی دو ملت ایران و روسیه نشان دهد.

بررسی های انجام شده نشان می دهد کهترجمه نقش بارزی در فهم فرهنگ و ادب دو ملت ایفا نموده است و اساسی ترین نقش در ایجاد روابط فرهنگی میان دو ملت ایران و روسیه برعهدی اشخاص برجسته ای در این دو ملت بوده است که ازمیان شاعران فارسی، به ترتیب ؛ خیام، حافظ و فردوسی بیشترین توجه مردم روسیه را به خود معطوف داشته است و درمیان ایرانیان نیز لف تالستوی، آنتوان چخوف و پوشکین از محبوبیت های ویژه ای برخوردار بوده اند.

مقدمه

ترجمه از روزگاران پیشین ناقل فرهنگ و دانش، از قومی به قوم دیگر و همچون گذرگاهی راهبردی بوده است که مدنیت را به یکدیگر متصل و در نهایت سرزنده تر و بارورتر ساخته است. چنانچه هنرهای تجسمی، موسیقی و معماری را که زبان بی زبانی است مجزا سازیم تقریباً تمامی تجلیات روح و اندیشه و مظاهر فرهنگ و اقوام در قالب زبان جای گرفته است که به تدریج به صورت مکتوب و یا سینه به سینه به دست ما رسیده است.

وظیفه و رسالت مترجم در این ارتباط، فراهم آوردن ابزار آشنایی و لاجرم موهبات همدلی هم زبانی و پیوستگی فرهنگی میان اقوام گوناگون است. یکی از راههای مهم گسترش فرهنگ و ادبیات یک ملت به درون ملتهای دیگر، که باعث گسستن مرزها نیز می شود ترجمه است. این فرایند موجب می شود تا ادبیات یک ملت به سهولت به درون فرهنگ ملتی دیگر راه یابد. ترجمه آثار برجسته زبان های دیگر در واقع علاوه بر این که موجب غنی شدن ادبیات ملی می شود، شرایط لازم را نیز برای غنی شدن اثر مورد ترجمه فراهم می سازد.

توضیح و تفسیر یک اثر از نگاه ملتی دیگر، به خواننده این امکان را می دهد تا شاه کارهای ادبی و فرهنگی را بهتر و عمیقتردرک کند. ترجمه ی آثار برجسته به منظور فرا گرفتن دستاوردهای فرهنگی دیگر کشور ها صورت می گیرد، زیرا وقتی که شاه کارهای ادبی هر ملتی به زبانهای دیگر ترجمه می شوند، به راحتی و به صورت نامحسوس و طبیعی وارد فرهنگ و ادبیات ملی آن کشور می شوند و جای خود را در میان ملتهای دیگر پیدا می کنند. فیودوروف در این باره می نویسد: " همه ی آن چیز های خوبی که در زمینه ادبیات ترجمه ای در زبان روسی به وجود آمده است، به صورت طبیعی وارد ادبیات روسیه شده است.

در کشور ایران، ترجمه سابقه ای دیرینه دارد. اگر به دوره ی پیش از اسلام توجه کنیم متوجه می شویم که آثار بسیاری از زبان های مختلف، از جمله : یونانی، سریانی و سانسکریت به فارسی پهلوی ترجمه شده است. ایرانیان حتی پس از پذیرش دین اسلام، از ترجمه ی متون سایر ملت ها غافل نماندند.آن ها با علاقه زیاد به ترجمه ی کتب اسکندریه و آتن پرداختند. مترجمان بزرگی که بیشتر آنان، ایرانی بوده اند، توانستند کتابهای ادبی، طبی نجومی، شیمی، ریاضیات و فلسفی را ترجمه و قابل استفاده برای اقشار زیادی از مردم جامعه نمایند.

اصولاً ترجمه از روزگاران پیشین ناقل فرهنگ و دانش از قومی به قوم دیگر بوده، چنانچه بیشینه روابط دو ملت ایران و روسیه را بررسی کنیم، درمی یابیم که هر دو ملت از گذشته های دور با یکدیگر ارتباطات عمیق و ریشه داری برقرار کرده اند. یکی ازانواع این روابط،جدا از ارتباطات اقتصادی، سیاسی وتجاری، ارتباط فرهنگی است. به طور کلی ارتباط فرهنگی رابطه ای پردوام و مستحکم است که به سادگی گسسته نمی شود، به طور قطع یکی از ثمرات روابط فرهنگی ، توجه به آثار و تولیدات فرهنگی است.

درباره ی موضوع ترجمه ی آثار فارسی به روسی و برعکس، محققان دو کشور مقالاتی نوشته اند. از جمله، برای نمونه، مقاله ی " چخوف در ایران " یا " پوشکین در ترجمه های فارسی " و یا مقاله ی " ترجمه های روسی ادبیات فارسی "را یادآور می شویم که در هریک از این آثار، محققان موفق شدند صرفاً موضوعات محدودی را بررسی کنند.

تلاش نگارنده در این مقاله آن است تا نقش ترجمه ی آثار ادبی را در هم کنش های فرهنگی دو کشور به صورت دوسویه نشان دهد و این که چگونه از طریق زبان و ترجمه ی آثار، می توان زیر ساخت قوی و مستحکمی برای فعالیت های فرهنگی ایجاد کرد و این خود باعث علاقه مندی مردم دوکشور نسبت به یکدیگر و رشد و گسترش علم می شود.

ترجمه در گذر زمان

از جمله معانی این کلمه - ترجمه - ، تفسیر، تعبیر، و گزارش کردن است و در اصطلاح زبانشناسی به بیان کردن و برگرداندن کلامی از زبانی به زبان دیگر گفته میشود. این واژه در پهلوی بهصورت ترگمان - مترجم - بهکار رفته و در نوشتههای آشوری بهصورت ترگومانو دیده شده است

تاریخچه ی قدیمیترین ترجمه ی مکتوب متعلق به سه هزار سال قبل از میلاد مسیح و مربوط به دوره فراعنه است - میرامادی، ٌٌَْ: ٌُ - . از حدود سال ًًَ ق.م.، با تسلط رومیان بر یونان، ترجمه رونق یافت. از برجستهترین مترجمان این عصر میتوان به لیویوس آندرونیکوس، سیسرون، و هوراس اشاره کرد

عالمان دین یهود در دوره ی باستان در ترجمه ی کتاب مقدس و متون دینی توجهی به نظریه ی ترجمه نداشتند و قائل به ترجمه ی واژهبهواژه بودند. این شیوه تا قرن ُمیلادی ادامه داشت؛ در این زمان جروم قدیس به ترجمه ی مفهومی کتاب مقدس دست زد

با شروع قرون وسطی بسیاری از مفاهیم و تعاریف مربوط به ترجمه تغییر یافت. در سال میلادی دومینیکوس گوندیسالینوس ، مدرسه ی زبانشناسی را در شهر تولدو بنا نهاد و مدرّسانی را برگزید که به زبانهای عبری، عربی، یونانی، و لاتینی تسلط داشتند.

ترجمه ی نسخههای عربی آثار ارسطو به لاتینی در این مرکز آغاز شد - همان: ُِ - . مهمترین ویژگیهای ترجمههای قرون وسطایی وفاداری به متن اصلی، بهرهگیری از واژگان و اصطلاحات بیگانه بهجای واژهسازی، بیتوجهی به نظریه ی ترجمه، و نارسایی ترجمههای منظوم بوده است. در این عصر، دو دیدگاه متفاوت درباره ترجمه ی کتاب مقدس وجود داشت؛ کاتولیکها به وفاداری کامل مترجم نسبت به متن و ترجمه ی دقیق واژهبهواژه توجه داشتند، و پروتستانها ترجمه ی آزاد و روان را توصیه میکردند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید