بخشی از مقاله
چکیده
توجه به بافت های فرسوده و تاریخی و رفع نابسامانی آن ها، به موضوعی جدی و محوری تبدیل شده است. به گونه ای که سازمان های ذیربط را به تکاپوی ساماندهی و بازآفرینی بافت های مذکور سوق داده و لزوم مداخله در این بافت ها را در دوره های مختلف زمانی مطرح نموده است .
رویکردهای مرمت و بهسازی شهری در سیر تحول خود از بازسازی، باززنده سازی، نوسازی و توسعه مجدد به بازآفرینی شهری تکامل یافته و در این مسیر، گذاری رااز حوزه توجه صرف به کالبد به عرصه تأکید بر ملاحظلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیست محیطی تجربه کرده اند.
مطالعه تجارب مرمت شهری کشورهای توسعه یافته برای یافتن بهترین الگوی مداخله در بافت های تاریخی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. لذا در این پژوهش ابتدا به ادبیات مربوط به سیاست های بهسازی و مرمت شهری پرداخته می شود. سپس پروژه تجدید حیات محله برسی پاریس تشریح شده و بر اساس رویکرد بازآفرینی جامع شهری بررسی می گردد. یافته های تحقیق نشان می دهد که طرح احیاء محله برسی، یک نمونه موفق بازآفرینی شهری می باشد.
مقدمه
تا پیش از صد سال پیش، روند رشد و گسترش شهرهای کشور ما به طور طبیعی و تاریخی طی شده است. حدوداً در اوایل قرن جاری با ورود مدرنیته و نیز افزایش جمعیت، تغییرات ناگهانی در کالبد و سیمای شهرهای تاریخی به وقوع پیوست. به طوریکه شهر جدید در پیرامون شهر کهن شکل گرفت و توسعه پیدا کرد و شهر تاریخی به بافت فرسوده تبدیل شد.
بافت های قدیمی و فرسوده، بافت هایی هستند که در فرایند زمان طولانی شکل گرفته و تکوین یافته و امروز در محاصره تکنولوژی عصر حاضر گرفتار شده اند .اگرچه این بافت ها در گذشته به مقتضای زمان دارای عملکرد منطقی و سلسله مراتبی بودند، ولی امروز از لحاظ ساختاری و عملکردی دچار کمبودهایی بوده و اغلب جواب گوی نیاز ساکنین خود نمی باشند .
بافت قدیمی و کهن شهرها به واسطه قدمت تاریخی و وجود عناصر با ارزش تاریخی، موقعیت مناسب ارتباطی، قرارگیری بازار اصلی شهر و قلب تپنده اقتصادی آن دارای ارزش و جایگاه منحصر به فردی در ساختار فضایی وکارکردی شهر می باشد .درحالی که ای نگونه بافت ها علی رغم دارا بودن پتانسیل ها و نقاط قوت، در طول زمان با تحولات متعددی مواجه شده و بتدریج دچار نارسایی و اختلال در ابعاد مختلف کارکردی، اقتصادی، اجتماعی، کالبدی، ارتباطی و زیست محیطی گردیده اند .
در ادبیات اخیر دنیا، واژه »بازآفرینی شهری« به عنوان یک واژه عام که مفاهیم دیگری نظیر بهسازی، نوسازی، بازسازی، توانمندسازی و روان بخشی را در برمی گیرد، به کار می رود . بازآفرینی شهری، فرایندی است که به خلق فضای شهری جدید با حفظ ویژگی های اصلی فضایی - کالبدی و فعالیتی - منجر می گردد .در این اقدام فضای شهری جدیدی حادث می شوند که ضمن شباهت های اساسی با فضای شهری قدیم، تفاوت های ماهوی و معنایی را با فضای قدیم به نمایش می گذارند
سیاست های توسعه شهری در کشورهای توسعه یافته بویژه در اروپای غربی و آمریکای شمالی، در طی دو دهه گذشته، عمدتا بر برنامه های بهسازی، بازآفرینی و توانمندسازی شهری متمرکز بوده است .هدف از اجرای سیاست های بازآفرینی شهری و برنامه های تجدید حیات شهری، ارتقاء شرایط کیفی زندگی در سکونت گاه ها از طریق ایمن سازی و مقاوم سازی ساختمان ها، توسعه و بهبود زیرساخت های شهری، تأمین خدمات شهری مورد نیاز، آموزش ساکنان، ایجاد فرصت های شغلی، تقویت نهادهای مدیریت محلی است .
مطالعه و بررسی تجارب کشورهای اروپایی در زمینه مرمت بافت های تاریخی شهرها، ما را با بهترین روش ها و اقدامات مداخله ای در سطح جهانی آشنا می نماید. لذا در این پژوهش ابتدا به ادبیات مربوط به سیاست های بهسازی و مرمت شهری پرداخته می شود. سپس پروژه تجدید حیات محله برسی پاریس تشریح شده و بر اساس رویکرد بازآفرینی جامع شهری بررسی می گردد.
سوالات تحقیق
- مفهوم بازآفرینی جامع شهری چیست؟
- اقدامات طرح احیاء محله برسی پاریس کدام است؟
- بر اساس رویکرد بازآفرینی شهری، آیا طرح تجدید حیات محله برسی، یک طرح موفق مرمت شهری محسوب می شود؟
- در صورت مثبت بودن پاسخ پرسش فوق، بر اساس طرح تجدید حیات محله برسی، چه اقداماتی را به جهت موفق بودن
طرحهای مرمت شهری می توان پیشنهاد نمود؟
روش تحقیق
روش تحقیق پژوهش حاضر، تحلیلی-توصیفی می باشد و اطلاعات و داده ها نیز از منابع کتابخانه ای، اسناد و سایت های اینترنتی مانند پایگاه علمی جهاد دانشگاهی، ایران داک و ... جمع آوری شده است.
ادبیات موضوع
حفاظت از ثروتهای فرهنگی در قرون گذشته همواره به مثابه امری آیینی مورد عمل بوده است، اما از اواسط قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم میلادی، با شکل گیری تئوریهای مرمت معماری، این امر شکل تازه ای به خود گرفت .[3] با ویرانی های ناشی از انقلاب کبیر فرانسه و تحولات و پیامدهای انقلاب صنعتی در بریتانیا و فرانسه مرحله اول شکل گرفت. کلیساها و بناهای مذهبی بسیاری آسیب دیدند. در سال 1837، کمیسیونی به نام ”کمیسیون ملی یادمان های تاریخی“برای حمایت از آن آثار تأسیس شدو حفاظت آثار تاریخی مد نظر قرار گرفت
همزمان با اقدامات حفاظتی و نگاهداشت آثار تاریخی و ارزشمند، دو جریان هم از نیمه دوم قرن نوزدهم به بعد منجر به تغییرات عمده ای در سازمان فضایی- اجتماعی بافتهای شهری گردید. نخستین اقدامات بارون هوسمان در پاریس با تخریب بخشهایی از محلات پرجمعیت و احداث بولوارهای وسیع که خود سرمنشا مداخلات وسیعی در بافتهای شهری سایر کشورها گردید و از سوی دیگر اقدامات صیانتی انگلستان برای جوابگویی به نیازها و حل مشکلات شهری قدیمی که پا به مرحله صنعتی گذارده بودند، انجام گرفت
در نیمه اول قرن بیستم، با صدمات گسترده ناشی از جنگهای جهانی، فرسودگی و فروپاشی سازمان شهری بسیاری از شهرها در قاره اروپا پدید آمد. با حجم وسیع تخریب و آوار ناشی از جنگ، نگرش به مرمت کالبدی و بازسازی شهری به عنوان اولویت اول در دستور کار قرار گرفته است. ویرانی و تخریب گسترده ناشی از جنگ فرصت مناسب برای اجرای طرحهای جاه طلبانه مرمت شهری را فراهم آورد - مرمت فرصت طلبانه - . فرصتی که موجب شد بسیاری از مدرنیستها آرمانها و ایده های خود را در قالب این رویکرد اجرا کنند.
فرانکو بیانچینی آغاز رویکرد بازسازی را آغاز دهه 40 می داند و دهه 40، 50 و 60 میلادی مقارن با سالهای پس از جنگ جهانی دوم را، تحت عنوان ”عصر بازسازی“ می نامد. عصری که در آن، بحث محوری و غالب، تأکید بر رشد اقتصادی، برنامه ریزی رفاه، بازسازی کالبدی و نوسازی شهری بوده و عملکردگرایی در قالب قوانین منطقه بندی، جبریت تکنولوژی، اولویت به حرکت ماشین، طراحی شهر برای اتومبیل و تأکید و اجرای پروژههای ضربتی مسکن انبوه، برای پاسخ به بحران مسکن ناشی از جنگ، عمده ترین مشخصه های این نوع نگاه به مرمت شهری است
از اوایل دهه 60، دلسردی نسبت به اقدامات بازسازی و پاکسازی طرحهای توسعه مجدد آغاز گردید و خود زمینه ساز بروز واکنشهای گسترده ای شد. این واکنش ها موجب ظهور موج دوم رویکرد به حفاظت و آغاز استفاده مجدد از ابنیه و آثار تاریخی و گرایش به تجدید حیات کارکردی و باززنده سازی آنان می گردد. و با ملحوظ داشتن ارزشهای فرهنگی- تاریخی، زیبایی شناسی، معماری و بافت شهری، ضرورت »احیاء عملکردی« و »توانمندسازی بافت« نیز مورد توجه قرارمی گیرد. موج اول اصالت بخشی به محلات شهری نیز در این مرحله اتفاق می افتد.
در دهه 70 میلادی، برنامه های توسعه شهری کماکان در چارچوب طرحهای بازسازی جامع پس از جنگ و در ادامه به شکل طرح های نوسازی شهری تداوم داشت. روند رو به افزایش مسائل شهری و افول کیفیت در مناطق مرکزی شهرها، سیاستگذاران شهری را وا می داشت تا برنامه های نوسازی و طرحهای کالبدی از یکسو و طرحهای توانمندسازی و باززنده سازی از سوی دیگر به دنبال پاسخی برای این مسائل برآیند.