بخشی از مقاله
چکیده
یکی از رویکردهای رایج در نقد ادبی نقد روانشناسانه است که بررسی کهنالگوها مطابق با نظریات یونگ 1961-1875 - م - یکی از برجستهترین جایگاهها در این نوع نقد را به خود اختصاص داده است؛ کهنالگو در تعریف یونگ الگویی تکرار شونده از یک نماد یا مفهوم است که ریشه در فرهنگ، غرایز و دانشهای مشترک نژاد بشر داشته در اسطورهها و رویاها منعکس میشود. افسانههای عامیانه نیز یکی از فضاهای مناسب برای تجلی کهنالگوها به شمار میروند و در افسانه عزیز و عزیزه از افسانههای هزار و یک شب با سه نمونه از شخصیتهای همسر یا معشوق کهنالگویی روبرو میشویم؛ با بررسی کهنالگویی این شخصیتها مشخص میشود شخصیت عزیزه جلوهای آشکارا از شخصیت دارای خصوصیات تشدید شده مادر است؛ شخصیت معشوقه عزیز نیز جلوهای بارز از خصوصیات تشدید شده اروس به شمار میرود و شخصیت همسر او نیز گرچه رگههایی از ویژگیهای مادرانه را داراست، غلبه ویژگیهای تشدید شده اروس در شخصیت او آشکار است.
کلیدواژه ها: هزار و یک شب؛ یونگ، کهنالگو، ادبیات عامیانه.
-1 مقدمه
افسانه های هزار و یک شب از کهنترین افسانههای رایج در جهان به شمار میآیند که ریشه در فرهنگ مشرق زمین بویژه سرزمین ایران دارند؛ این افسانهها به صورت سلسله داستانهای تو در تو از زبان شهبانویی به نام شهرزاد، برای شاه بازگو میشدهاند و شهرزاد در این قصه گویی هدف درمان بدبینی و بیاعتمادی شدید شاه نسبت به زنان را دنبال میکرده است؛ شهرزاد هرشب به قصهگویی میپردازد و این قصهها تا هزار و یک شب ادامه مییابند؛ در این مقاله قصه عزیز و عزیزه از این مجموعه افسانه در نظر گرفته شده است تا به تحلیل شخصیتهای زنانه در نقش همسر یا معشوقه از دیدگاه روانشناسانه کارل گوستاو یونگ بپردازد و برای پرسشهایی از این دست که شخصیتهای همسر و معشوق در قصه عزیز و عزیزه چه جایگاهی دارند؟ هریک از آنان را با کدام جلوه کهنالگویی زنانه میتوان مطابقت داد؟ و نقش و کارکرد هریک در روند داستان چگونه است؟ پاسخی درخور بیاید.
2-1 پیشینه پژوهش
محمدجعفر محجوب از نخستین افرادی است که در کتاب ادبیات عامیانه ایران - 1382 - ، به تحلیل ساختار و مضمون این افسانههای عامیانه ایرانی پرداخته و به افسانههای هزار و یکشب نیز توجهی داشته است و اما توجه انحصاری به هزار و یک شب و یا یکی از حکایتهای آن نیز دغدغه بسیاری از پژوهشگران بوده است. جلال ستاری در کتاب افسون شهرزاد - - 1368 به تحلیل شخصیت شهرزاد و شیوه رواندرمانی او پرداخته است؛ دیوید پینالت - 1992 - در کتاب شیوههای داستانپردازی در هزار و یک شب به بررسی برخی ویژگیهای ساختاری روایت و همچنین بررسی برخی مضامین داستانهای هزار و یک شب پرداخته است؛. رابرت ایروین در کتاب تحلیلی از هزار و یک شب، ساختار کلی داستانها و اجزای داستان و نیز شخصیت های داستانی را تحلیل کرده است.
محبوبه خراسانی، کتایونمزداپور و طیبه ذنوبی در مقاله »تحلیل ساختاری مکر و حیله زنان در قصه های هزار و یک شب - 1389 - « به تحلیل ساختاری قصههای دارای مضمون مکر زنان پرداختهاند. فریده علوی و آروین رجبی در مقاله »خوانش بینامتنی هزار و یک شب - 1391 - «، ارتباط بینامتنی هزار و یک شب با روایتهای مختلف آن در زبانهای دیگر بخصوص فرانسه پرداختهاند؛ مریم حسینی و حمیده قدرتی در مقاله »نامگزینی زنان در داستانهای هزار و یک شب - 1390 - « به بررسی ارتباط میان نام شخصیت های زن هزار و یک شب و ویژگیهای رفتاری آنان پرداخته اند. مریم حسینی و سارا پورشعبان در مقاله »اسطورههای ترکیبی پیکرگردانی در هزار و یک شب - 1391 - « موجودات ماوراء طبیعی مرکب از چند پیکر را بررسی کردهاند؛
نجمه حسینی و محمدرضا صرفی در مقاله »بررسی وجوه روایتی در روایتهای هزار و یک شب - 1389 - « هزار و یک شب را به عنوان متنی اسطورهای از دیدگاه روایتشناسی تحلیل کردهاند. محمد حجت و مهتاب مهرابیزاده هنرمند »نقش طلسم و جادو و برخی صنایع غریبه در داستانهای هزار و یک شب - 1392 - « موضوع جادو و جادوگری در افسانههای هزار و یک شب را مورد بررسی قرار داداند؛ محمود طاووسی، نغمه ثمینی و فرهاد مهندسپور در مقاله »درجستجوی شهرزاد هزار و یک شب - 1386 - « به موضوع خاستگاه و ریشه افسانههای هزار و یک شب و شهرزاد قصهگو پرداختهاند. در این زمینه تابحال پژوهشی که به بررسی جلوههای کهن الگویی معشوق و همسر در قصه عزیز و عزیزه پرداخته باشد انجام نشده است.
3-1 ضرورت تحقیق
امروزه اهمیت بررسی ادبیات شفاهی و عامیانه به اندازهای است که در حوزه نقد ادبی دیگر به ادبیات عامیانه به چشم ادبیات سخیف و غیرقابل توجه که حرفی برای گفتن ندارد نگریسته نمیشود و میتوان گفت اغلب ابزارهای نقد ادبی که در بررسی ادبیات کلاسیک استفاده میشود در بررسی ادبیات عامیانه یا شفاهی نیز کابرد دارد؛ نقد کهنالگویی نیز به عنوان یکی از انواع نقد در بررسی این نوع ادبیات میتواند راهگشا باشد؛ اگرچه »قصه عامیانه فاقد جنبه جدی خاصی است که مشخصه اسطوره است« - فرای، . - 106 : 1374 اما شباهتهای بسیاری میان بنمایههای این دو نوع ادبی وجود دارد و »برای توجیه و تحلیل همانندیهایی که میان روایات مختلف این بنمایه]ها[ در پهنه جهان هست ... کافی است که از فرضیه صور مثالی کارل گوستاو یونگ مدد بجوییم و در واقع این صور مثالی در بازپسین تحلیل چیزی جز اساطیر لایزال و پایدار و ماندگار نوع بشر نیستند« - ستاری، . - 16 :1376 نقد کهن الگویی در جستجوی صورت های مثالی در اثر ادبی است به گونه ای که ماهیت این اسطوره های تکرار شونده یا صور مثالی کشف و نقش آنها در اثر بررسی شود - ال گورین و همکاران، . - 202 :1370
یونگ که ابتدا بر روی تصاویر و مفاهیم رویاهای گوناگون افراد تمرکز دارد، معتقد است که علاوه بر رویاها، »یکی دیگر از انواع معروف تجلی صور مثالی - archetypes - ، اسطورهها و افسانههای پریان است. لیکن در این مورد نیز با قالبهایی مواجه میشویم که خصلتی ویژه یافته در ادوار طولانی دست به دست شدهاند بنابراین اصطلاح صور مثالی فقط به طور غیرمستقیم به تجلیات جمعی اشاره میکند زیرا تنها آن گونه محتویات روانی را مشخص میکند که هنوز تابع کار خودآگاه نشدهاند و از این رو یک داده بی واسطه تجربه روانیاند« - یونگ، . - 15 :1368 بنابراین میتوان نمونههایی از صور مثالی و یا کهنالگوها را در افسانههای هزار و یک شب نیز یافت و بر اساس آموزههای یونگ تحلیل کرد؛ در این پژوهش با بررسی کهنالگوها در قصه عزیز و عزیزه میتوان به تبیین الگوی کهنالگوها در افسانههای عامیانه کمک کرده به تحلیل دقیقتر و بررسی نقش و تاثیر آنها در ادبیات دست یافت.
-2 افسانه های عامیانه
افسانه هایی را که نسل به نسل بین مردم وجود داشته و ابتدا به صورت شفاهی بوده و بعد هم به همان منوال باقی مانده یا مکتوب شدهاند، میتوان افسانههای عامیانه دانست؛ افسانه عامیانه در معنی رایج آن روایتی نسبتاً کوتاه است از یک بخش یا همه زندگی یک یا چند انسان که با انواعی از اغراقها و معانی غیرمنطقی و یا غیررایج درآمیخته، سرگذشتی سرگرم کننده و هیجان انگیز پدید آورده است که معمولاً توسط یک قصهگو روایت میشود. در واقع »افسانههای عامیانه قصههای سنتی هستند که ... شامل انواعی هستند. ]در گونه[ افسانههای پریان، غولها، عفریتها، جادوان، دیوها و هیولاها ظاهر