بخشی از مقاله

چکیده
هنر اسلامی دارای گنجینه عظیمی از معانی عمیق عرفانی و حکمت الهی است زیرا این هنر ریشه در بنیانهای ژرف تفکر معنوی و الهی دارد. هنر دینی صورت آن حقیقتی است که خود ماوراء عالم صور است؛ از آنجا که دین نمیتواند ظهور و تجلی کند مگر توسط اشکال و صور .به این ترتیب، هنر در تمدن اسلامی، بیشتر یک معنا و فضیلت درونی است؛ فضیلتی که مربوط به قلب و دل آدمی است.

در دوران اسلامی نیز ایران مرکز حوزه فرهنگ و تمدن و گسترش اسلام در سراسر جهان شده و بیشتر بزرگان، مفسران، محدثان، دانشمندان و نویسندگان ایرانی بودند. معماری ایران را نه تنها به منزله آثار تاریخی باستانی بلکه به آثار فکری که روح زنده و پایدار در آنهاست باید نگاه کرد.

همچنین معماری ایران با شعر و عرفان، هندسه و نجوم ارتباط مستقیم دارد و قالب های انتزاعی آن در حکمت و نمادگرایی کیهانی و جهان بینی معنوی ایران کهن ریشه دارد تا بیننده را از جهان مادی به تعالی برساند. معماران ایرانی علاقمند بوده اند تا مفاهیم معنوی را به صورت رمز و نماد در قالب نقش های ماهرانه و زیبا ارائه نمایند. البته بایستی یادآور شد که معرفی ارزشها و خوبیهای ایران، بازگشت به گذشته نیست، بلکه رجوع و معرفی ارزش ها برای برداشت آگاهانه و خردمندانه از آنهاست و مدرن شدن ریشه در گذشته دارد و باید ادامه منطقی ارزش هایمان باشد.

-1 مقدمه
یکی از راههای شناخت مکانت و ارزش بسیاری از موضوعات، شناخت نتایج معنوی مرتبت بر آنها و به عبارت بهتر، آگاهی به نقش آن در واصل گردانیدن آن به آرمانهای معنوی حیاتش می باشد. هستی در جهان شناس سنتی دارای ساختارها و ساحتهای وجودی متعددی است. هستی از »مبدأ اعلی« یا »احد«، یعنی از خداوند شرف صدور یافته و از مراتب یا عوامل بسیاری تشکیل میشود که آنها را می توان در »عالم عقول«، »عالم نفوس« و جهان خاکی خلاصه کرد.

معماری ایران بخشی از هویت مردم این سرزمین است . شرایط طبیعی و اقلیمی ایران، آداب و رسوم مذهبی، روحیه و اندیشه مردم آن را نه تنها در بناهای بزرگ بلکه در ساختمان های کوچک هم این انعکاس را میتوان دید. با افزایش اجتماعات در فن معماری پیشرفت هایی حاصل شد. نه تنها در خانههای مسکونی از نظر نقشه و کیفیت بنا بر اساس احتیاج زندگی روزمره بلکه در نقشه و طرح ساختمانهای عمومی و بزرگتر نیز تغییراتی حاصل شد و براساس نیازهای امنیتی، دفاعی اجتماعی و مذهبی ساختمانهایی ایجاد شد. این مراحل رشد را می توان نخستین گامهایی به سوی نظام شهرنشینی دانست.

اسلام در قرن هفتم میلادی، پایه گذار فرهنگ نوینی شد که بخش های عمدهای از جهان متمدن را فرا گرفت و چهره بسیاری از کشورها را دگرگون نمود. با ورود تدریجی اسلام به این کشورها، نژادهای گوناگون، از اسپانیا تا هند در ساختن تمدن تازه که »تمدن اسلامی« نام دارد، شریک شدند، هر چند که در این میان سهم همه ملتها یکسان نیست و آن هایی که با میراث های غنی پیش می آمدند، در ساختن بنای فرهنگی تازه اثر بخشتر بودند. از جمله کشورهایی که در این تمدن سهم عمده ای دارد، ایران است. پس از اینکه ایرانیان دین اسلام را پذیرفتند، هیچ مانعی نمی دیدند در همان جایی که پدرانشان به عبادت می پرداختند خود نیز با دین جدید به پرستش بپردازند شاید در نتیجه همین طرز فکر بود که در همان اوایل، آتشکده های دوره ساسانی را تبدیل به مسجد کردند. »مسجد یزد خواست« - بین اصفهان و شیراز - یکی از این مساجد است و پس از گسترش بیشتر اسلام در این سرزمین، ساخت مساجد در هر گوشه ای آغاز شد.

در این مقاله سعی بر آن شده است که ابتدا سرچشمه هنر اسلامی و حقیقت آنرا روشن سازیم. سپس با نگاهی گذرا به صور هنر اسلامی و بررسی ابعاد گوناگون معماری ایرانی، به این نتیجه خواهیم رسید که بطن و منشأ هنر اسلامی را باید در آیات قرآن، که حقایق عالم هستی و حقیقت معنوی ذات نبوی در آن نهفته و برکت محمدیه از آن نشأت میگیرد جستجو کرد.

-2 صور مختلف هنر اسلامی
امروزه یکی از شایستهترین جنبههای پیام معنوی هنر اسلامی توانایی آن برای عرضه قلب اسلام به شیوهای بیواسطهتر و قابل فهمتر از بسیاری شروح به ظاهر محققانه است. قطعهای خوشنویسی سنتی یا طرحی اسلیمی به مراتب فصیحانهتر از اغلب آثار توجیه-آمیز نوگراها در تشریح شعور و اشرافیت خاص پیام اسلامی عمل میکند 

به اعتقاد مددپور همه هنرها تجلیات حقیقه الحقایق را متحقق میکنند، منتها با صور مختلف - مددپور، . - 208 :1387 وانگهی نبوغ هندسی که با این قدرت در هنر اسلامی جلوه میکند، مستقیماً از آن نوع تفکری سرچشمه میگیرد که مخصوص اسلام است و اساطیری میتولوژیک نیست بلکه انتزاعی است. اکنون باید توجه کرد که هیچ تمثیل و رمزی در جهان مشهودات برای بیان پیچیدگی درونی وحدت و انتقال از وحدت تقسیم و تکثیر ناپذیر به »وحدت در کثرت« و یا »کثرت در وحدت« بهتر از سلسله طرحهای هندسی در یک دایره یا کثرالسطوحها در یک کره نیست

حال مروری کوتاه به نمونههایی از صور مختلف هنر اسلامی خواهیم داشت تا سرمنشأ وحدت بخش هنر اسلامی که سرشت معنوی دارد را در جهان صورتها متبلور سازیم.

شعر؛ شعر روح و باطن همه هنرهاست و هنرمندان همه در مرتبه سیر و سلوک باطنی خود شاعرند. شاعران حقیقی همواره تمنای سیر به مقام روحالقدس داشتهاند. زیرا با پایمردی قوه قدسی روح القدس میتوان به گنجهای تحتالعرش راه برد

دین از طریق زبان شاعرانه بسط پیدا میکند و همه به مقام شهادت اکبر دعوت میشوند. همانطوری که بسیاری هم به شهادت میرسند

ذات توحید ماوراء الفاظ و کلمات است و در قرآن خود را توسط سمعات منقطع و ناگهانی جلوهگر میسازد. این سمعات در برخورد با سطح نیروی متخیله انسان در جنبه بصری آن در صور بلورین، منجمد و متبلور میشود. این صور است که به نوبه خود، اساس هنر اسلامی را تشکیل میدهد 

در حقیقت شعر اسلامی در پرتو قرآن به ظهور آمد و شاعر و ادیب و خطیب اسلامی کم و بیش از فیض حقیقت قرآنی و وحی روح القدس - وحی دل و الهام عارفانه - برخوردار شده بودند

-1-2 معماری؛ به عقیده گدار، هنر قبل از هر چیز انعکاس روح هنرمند و جلوه نمایان قدرتهایی است که آنرا رهبری میکنند؛ و تکنیک معماری هم مانند تکلم جز وسیله ابزار و آلتی در خدمت روح نیست

 معماری قدسی اسلام تجلی بخش حقیقت خلقت خداوند از خلال علمی است که ساختار معماری و خلقت هر دو بر آن پایه استوار شده است؛ این معماری بر فیض و برکت صدور یافته از کلام وحی متکی است، که تناظر و تطابق میان معماری قدسی و طبیعت در اسلام را ممکن ساخته است

معماری با ساختار بندی فضا، به همان شکلی که هستی وجود ما را، یعنی مکان، برون فکنی و منبع امکانات ما را مستفیض میکند، هستی را تفسیر میکند. هستی شبکه ناملموسی است که بودن ما را ممکن میسازد. معماری، به شکل مبهم، اما قطعی، شکلگیری نیروی ازلی هستی در وجود انسان را، به شکلی نمادین بیان میکند

اسلام به محیط انسان و مخصوصاً معماری یک جنبه اعتدال و متانت و روشنی عقلانی میبخشد و بدین نحو انسان را خاطر نشان میسازد که همه چیز اثر حقیقت الهی است

-2-2 خط و خوشنویسی؛ بخوان به نام پروردگارت که آموخت با قلم؛ آموخت به انسان آنچه را نمیدانست. این آیهها نقش اصلی نوشتن در فرهنگ و هنر اسلامی را مورد تأکید قرار میدهند

به بیان قرآن زبان و خط ودایعیاند الهی در انسان که آدمی با آن از اسماءاالله حکایت میکند و به معرفت االله نائل میگردد - مددپور، . - 164 : 1390 شریفترین هنر بصری در جهان اسلامی خطاطی است و مخصوصاً نوشتن متن و قرآن کریم که نفس هنر دینی به شمار میآید و میتوان گفت که به نحوی سهم و اهمیت آن در اسلام مطابق است با کشیدن شمایل در هنر مسیحی، زیرا آن نمودار »ظرف« مشهود کلام الهی است

هنر اسلامی ذاتاً یک هنر فرعی نیست. از آنجا که این خط برای نوشتن قرآن کریم به کار میرود دارای بالاترین مقام در هنرهای اسلامی میباشد

از آنجا که در متن قرآن کریم حضور الهی حس میشود، خوشنویسی به عنوان تجسم بخش کلمه االله به مسلمانان کمک میکند تا براساس استعداهای معنوی خود در این حضور سهمی داشته باشند یا از آن سهمی برند. هنر مقدس خوشنویسی به انسان کمک میکند تا از حجاب وجود مادی بگذرد، تا بتواند به آن برکتی که در کلمهاالله نهفته است دسترسی بیابد واز جام واقعیت جهان معنوی قطرهای بچشد

-3-2 نقاشی؛

نقاشی یکی از انحاء تجربه هنری است، که حقیقت در آن متجلی میشود، و بیان و اثبات میگردد 

نقاشی بر نوعی بینش درونی یا حدس متکی است به طوری که تجربه حسی را گرفته و آن گونه مشخصاتی را که از ویژگیهای شیء یا موجود خاص است از آن بیرون میکشد

هنرمند دینی با تفکر تنزیهی اسلامی که نمیتوانست تحت تأثیر تفکرات تشبیهی شرقیان و مسیحیان باشد هیچگاه وجود مطلق را در چهره انسان ندید و از اینجا نتوانست حقیقت ماورایی را به سطح واقعیت داثر و فانی آورد، از اینجا همواره از امر زمانی و این جهان گریخت و فضای نقاشی او نیز فضایی ملکوتی گشت

واژه هنر دینی به آثار نقاشی که دو شرط زیر را در بر نداشته باشند تعلق نمیگیرد. اول اینکه حیرت افزا باشد؛ دوم اینکه به نحو آشکار به یک واقعیت ماورایی دلالت داشته باشند. اگر دو شرط فوق حاضر نباشند حتی پس از یک تحلیل انتقادی نیز نمیتوان نشان داد که امر انتولوژیک به منزله امر قدسی تفسیر شده است

هر یک از این آثار هنر حقیقه الحقایق را متحقق میکند، پس ه.نرمند نیز حقیقه الحقایق را ابداع میکند؛ با مهارت و فن آزمودگی و به تعبیر یونانیان تخنهای که هنرمند دارد.

-3 تجلی حقیقت در ساحت هنر اسلامی

در ادبیات قدیم فارسی، هنر را به معنی کمال و فضیلت تلقی میکردند. آنان لفظ هنرمند را به کسی اطلاق میکردند که واجد برخی یا تمامی فضائل حقیقی انسان بوده، و این فضائل و معانی در وجودش تجلی کرده و به مراتبی از کمالات رسیده باشد

هنر دینی را میتوان محاکات و ابداع امر غیبی و تجلیات حق تعالی در صورت خیالی دانشت، این هنر در قرب و نسبت بیواسطه با حق حاصل میشود. از اینرو هنر با قرب و دوستی و محبت مرادف میشود و با ولایت. هر چه هنرمند قرب و ولایتش به حق بیشتر باشد مقام و منزل هنر او برتر خواهد بودو نهایتاً مصداق انسان کامل خواهد گردید

برای هنری که علت فاعلی آن منبعث از ساحت روحانی انسان بوده و روح الهیه ملکوتیه انسان با نگرش به ملکوت مواد آنها را به کار گرفته است، نامهایی چون هنر رحمانی، هنر قدسی، هنر الهی، هنر دینی و هنر حقیقی بهکار گرفته میشوند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید