بخشی از مقاله

چکیده

احوال و آثار و شخصیتهاي داستانهاي کافکا با احوال و آثار و شخصیتهاي داستانهاي هدایت شباهتها و مشترکاتی دارد. این شباهتها و مشترکات،از جهانبینی و ویژگیهاي روانی و عواطف مشابه و دردهاي فلسفی و اجتماعی همانند نشات گرفته است. بدین جهت در این مقاله شباهتهاي این دو نویسنده را در حوزههاي اخلاق فردي، بنمایههاي داستانها و شخصیتهاي داستانی بررسی کردهایم. حاصل بررسی این است که این دو نویسنده در احساس تنهایی و بیگانگی نبست به جامعه و روابط اجتماعی و هستی شناسی و خویشتنشناسی از تمام جهات به هم نزدیکترند.

مقدمه

ادبیات شاخهاي از هنر است و مانند آن در تعریف نمیگنجد. در توصیف آن گفتهاند که »بهترین چیزي است که در دنیا دانسته شده و یا به اندیشه انسان در گنجیده است« - زرینکوب، :1361 ج . - 5 :1 وسهلوسکی گفته است که »ادبیات عبارت است از اندیشههاي اجتماعی در تجربه تصاویر شاعرانه و صورتهایی که آن را بیان میکند

به حقیقت ادبیات آمیزهاي زیبا از هنر و تخیل و اندیشه است. هیچ یک از این سه عنصر محدودة ثابت و لایتغیري ندارد. بدین جهت »دربارة حقیقت و ماهیت مفهوم ادبیات آن قدر خلاف در بین اهل نظر هست که شاید به آسانی نتوان تعریف جامع و مانعی از آن ایراد کرد« - همان، ج:1 . - 7 نه تنها ماهیت فلسفی ادبیات قابل تعریف نیست بلکه اثر ادبی نیز در تعریف و تحدید نمیگنجد. بنابراین کارکرد ادبیات بیش از ماهیت آن مورد توجه بوده است.

از نظر تولستوي - 68 :1373 - اثر ادبی و هنري »از آن زمان که ]مردم[ به مسیحیت کلیسایی بیاعتقاد شدند، معیار خوبی و بدي« را ارائه کرد. »نیچه نشان داد که حقیقتی بالاتر از حقیقت تجربی را به وجود آورد

شلینگ فیلسوف هنر و ادب را عالیترین وسیله معرفت... و تبلور تاریخ و فرهنگ تلقی کرده است.

»وسیله برداشت نوین از گیتی« - نقوي، - 30 :1371؛ »کاشف راههاي جدید تفسیر زندگی« - مندوزا، 33 :1362؛ رك میرصادقی، - 66 :1390؛ »تولید دنیاي جدید، آشنا کردن انسان با اصلیترین ارزشهاي انسانی، بخشیدن امکانات تعلیم و لذت به انسان، ساختن انسان بهتر و دمیدن روح زندگی در حیات فکري آدمی« - کلیگز، 18 :1388 و 19 و - 32؛ »انتقال احساس« - تولستوي، - 166 :1373؛ »بیان حقایق همراه با تولید لذت« - دیچز، - 29 :1370؛ »اهداي آرامش روانی به انسان در بیان نارضایتیهاي درونی و ایجاد دریافت تازه از انسان و جهان« - مظفري، 11 :1381 و - 21-20؛ »ایجاد ارتباط و تفاهم و تاثیر در مخاطب از طریق تاثیر همذات پنداري هنري« - همان: 7، 17واحمدي: - 45 :1383 از جمله کارکردهایی است که اهل نظر به ادبیات، خصوصا، و به هنر، عموما، قایل شدهاند. بدین جهت ادبیات یکی از راههاي ایجاد ارتباط در میان ملل کشورهاي مختلف و جوامع متنوع در زمانها و مکانهاي گسترده بوده است و از این ارتباط ضرورتی به نام ادبیات تطبیقی پیدا شده است.

اگرچه »تعریف ادبیات تطبیقی مشکل و حتی ممتنع مینماید« - نجفی، بیتا: - 7، در معرفی آن گفتهاند که »ادبیات تطبیقی شاخهاي از تاریخ ادبی است: یعنی مطالعه و بررسی روابط معنوي بینالمللی و روابط عملی که وجود داشتهاند مابین نویسندگان و آثار ادبی و تعلق به چندین ادبیات گوناگون« - شورل: . - 26 :1386 امروزه ادبیات تطبیقی جزو پژوهشهاي ارزشمند ادبی و از مناسبترین راههاي تحکیم حیات علمی و هنري و ارتباط با جریانهاي فکري و هنري جهان است.

»موضوع ادبیات تطبیقی عبارت است از پژوهش در موارد تلاقی ادبیات در زبانهاي مختلف، یافتن پیوندهاي پیچیده و متعدد ادب در گذشته و حال، و به طور کلی ارائه نقشی که پیوندهاي تاریخی در تأثیر و تأثر،داشته است چه از جنبههاي اصول فنی در انواع مکاتب ادبی و چه از دیدگاه جریان فکري

در موضوع ادبیات تطبیقی به لحاظ کثرت و جدیت در تاثّر از ادب اروپا، میتوان هدایت را جزو پیشگامان شمرد. هدایت در داستان کوتاه، در صورت و محتوا از نویسندگان بزرگ اروپا تاثیرات زیادي را پذیرفت و داستانهاي هنرمندانه زیادي را به زبان فارسی خلق کرد. اگر تأثّر هدایت از نویسندگان غربی تلویحی و پنهان است1، تأثّر وي از کافکا آشکار و مشهور است .در این مقاله، مقایسهاي در چهار مضمون داستانی بین آثار صادق هدایت و کافکا صورت گرفته است.

هدایت نخستین ایرانی است که با برگردان داستانهاي کافکا به فارسی، نخستین بار خوانندگان ایرانی را با کافکا آشنا کرد.2 معرفی کافکا به ایرانیان، نمیتواند بدون عوامل مؤثر باشد. در اینجا قصد ورود به سائقههاي هدایت به مطالعه و ترجمه آثار کافکا، نداریم اما همینقدر اضافه میکنیم که یکی از سائقههاي هدایت، شباهتی بوده است که هدایت بین خود و کافکا و بین خود و شخصیتهاي داستانهاي کافکا یافته است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید