بخشی از مقاله
*** این فایل شامل تعدادی فرمول می باشد و در سایت قابل نمایش نیست ***
تحليل قدرت رقابتي بادام صادراتي ايران
چکيده
از ديدگاه کلان اقتصادي، مباحث توليد و اشتغال و سرمايه گذاري محورهاي کليدي رشد و توسعه هستند و توليد بهينه هر کدام از اين عوامل موجب نزديک شدن به افق چشم انداز ٢٠ ساله خواهد شد. با شناخت ميزان مزيت نسبي محصول بادام و بازارهاي هدف محصول بادام ، راهکارهاي مناسب جهت افزايش کارايي اين بخش ارائه شده است . براي اين منظور در بازه زماني ٢٠١٠- ٢٠٠٠ ابتدا با استفاده از شاخص هاي مزيت نسبي آشکار شده (RCA)، مزيت نسبي آشکار شده متقارن (RSCA) به بررسي مزيت نسبي بادام با پوست و مغز پرداخته شده است . سپس با استفاده از شاخص هاي هرفيندال و نسبت هاي تمرکز به بررسي ساختار بازار بادام با پوست و مغز پرداخته شده است . در پايان نيز با استفاده از نقشه ريزي تجاري وضعيت بادام ايران در بازار بررسي شده است .
واژه هاي کليدي: بادام ، مزيت نسبي، صادرات ، ساختار بازار، شاخص نقشه برداري تجاري
مقدمه :
تجارت کالاهاي صنعتي براي کشورهاي در حال توسعه از جمله ايران به دليل عدم رقابت پذيري توليدات صنعتي آنها در بازار جهاني ميسر نيست و نيز تکيه بر صدور مواد معدني و زيرزميني بويژه نفت با توجه به فشار روز افزون تقاضا و محدوديت ذخاير ملي نميتواند براي هميشه دوام داشته باشد با توجه به اينکه ايران داراي مزيت ها و مشخصه هاي مهمي چون تنوع آب و هوايي، تنوه زمين ، نيروي کار ارزان و غيره است ، بخش کشاورزي وابستگي کم تري به فن آوري پيچيده و امکانات گسترش دارد. تکيه بر بخش کشاورزي و توسعه و گسترش صادرات اين بخش ميتواند زمينه مناسبي را براي حضور اين کشور در بازارهاي جهاني و استفاده از مزاياي آن فراهم آورد.(حسيني و پرمه ،١٣٨١). توسعه صادرات غير نفتي نوعي ايجاد تنوع در کسب در آمدهاي ارزي است که ميتواند خطر نوسانات درآمدهاي ارزي را به سبب نوسان قيمت نفت در کشوري مانند ايران که اقتصاد آن دچار بيماري هلندي است کاهش دهد. با توجه به مطالعات اندک در زمينه تعيين مزيت نسبي محصول بادام و بويژه عدم طرح ريزي تجاري صادرات بادام ايران در مطالعات قبلي و همچنين با توجه به نقش و اهميت اين محصول در بازار محصولات کشاورزي، پژوهش حاضر با هدف تعيين مزيت -نسبي و تحليل ساختار بازار صادرات و واردات جهاني بادام و نقشه ريزي تجاري صادرات بادام ايران ، به دنبال ارائه مطالعه اي جامع در اين زمينه مي - باشد.
در زمينه ي بررسي بازار بادام مطالعات اندکي صورت گرفته است ، اما مي توان به مطالعه زارع اشاره نمود که در سال ١٣٨٦ به بررسي ساختار بازار جهاني و بازار صادراتي بادام ايران با محاسبه شاخص هرفيندال در دوره ١٣٧٢-١٣٨٢ پرداخته است و نتايج بيان کننده آن بوده است که آمريکا با توليد بيش از ٤٠ درصد و صادرات بيش از ٧٠ درصد مهمترين کشور توليدکننده و صادرکننده بادام دنياست . سهم ايران از بازار دنيا تنها حدود ٢ درصد بوده و در دوره ٢٠٠٣-١٩٩٩ روند کاهشي داشته است .
ساختار بازار صادراتي بادام ايران شبه انحصاري و بازار جهاي نزديک به انحصار کامل است .
١- مواد و روش ها
١-١-١. مزيت نسبي
مطالعات اقتصاددانان در جهت روشن ساختن دلايل و چگونگي عملکرد کشورها در حوزه تجارت بين الملل همچنان در حال تکوين است .
در ميان نظريات ارائه شده نظريه مزيت نسبي با وجود کاستيهاي فراوان ، همچنان به عنوان يکي از بهترين نظريه ها شناخته ميشود. بر اساس آن کشورها ميتوانند کالاهايي را که با قيمت و هزينه کمتري توليد ميکنند را صادر نمايند. يکي از ساده ترين روشهاي اندازه گيري شاخص مزيت نسبي آشکارشده (RCA) است .
١-١- ١- شاخص مزيت نسبي آشکارشده (RCA) براي صادرکننده :
ماندلر (٢٠٠٧)، ويدگر(٢٠٠۶) و فتحي (١٣٨۶) از شاخص شاخص مزيت نسبي آشکارشده در مطالعات خود بهره برده اند. شاخص مزيت نسبي آشکارشده والراس از رابطه (١) بدست مي آيد .
که در آن ارزش صادرات کالاي i توسط کشور ارزش صادرات کشور مورد مطالعه ارزش کل صادرات کالاي مورد نظر در جهان ارزش کل صادرات جهان است .
به عبارت ديگر، صورت کسر سهم کالاي صادراتي ار کل صادرات جهان است . دامنه تغييرات شاخص مذکور از صفر تا مثبت بي نهايت است و قرار گرفتن در دامنه صفر تا يک نشان دهنده عدم وجود مزيت و يک تا مثبت بي نهايت ، نشان دهنده وجود مزيت و حرکت به سوي تخصصي شدن تجارت است .
هيلمن در تحقبقات خود نشان داد که بر اساس قيمتهاي نسبي پيش از تجارت براي اين که کشور j در کالاي (i) مزيت داشته باشد، بايستي شرط لازم و کافي يعني رابطه زير برقرار باشد.(فتحي،١٣٧٨)
شاخص هيلمن به شکل زير محاسبه ميشود:
در دو رابطه بالا، iنوع کالا ، j کشور مورد بررسي، Tکل صادرات کشور، Wجهان و X صادرات است (اشرفي و همکاران ، ١٣٨٦)
١-١-٢- شاخص مزيت نسبي آشکارشده متقارن (RSCA):
بررسي دامنه تغييرات شاخص مزيت نسبي آشکارشده (RCA) توسط لارسن نشان ميدهد که يک حالت عدم تقارن بين مقدار محاسباتي (RCA) در شرايط وجود يا نبود مزيت نسبي وجود دارد، بطوريکه مقدار صفر تا يک ، بر نبود مزيت و يک تا مثبت بينهايت ، بر وجود مزيت دلالت دارد. براي رفع اين ضعف ، شکل متقارني از اين شاخص به نام شاخص مزيت نسبي آشکارشده متقارن (RSCA) به صورت رابطه ذيل ارائه شده است (کومار و همکاران ، ٢٠٠٨)
دامنه تغييرات شاخص فوق بين منفي يک تا مثبت يک است . هرچه اين شاخص به مثبت يک نزديکتر باشد، نشان دهنده وجود مزيت در صادرات محصول مورد نظر ميباشد و هرچه اين شاخص به منفي يک نزديک تر باشد، نشان دهنده عدم وجود مزيت در صادرات آن محصول است .
١-١-٢. ساختار بازار:
ساختار بازار بيان کننده ويژگيهاي سازماني بازار هستند که با شناسايي آنها ماهيت قيمت گذاري و رقابت آن بازار تعيين ميشود. تعداد بنگاه ها و اندازه ي آن بنگاه ها از عوامل اساسي به حساب ميآيند. هر چه اندازه بنگاه ها کمتر باشد، احتمال عملکرد انحصاري بازار بيشتر است . همچنين ، احتمال انحصاري بودن بازار وقتي يک بنگاه بزرگ و چندين بنگاه کوچک در يک بازار فعال هستند بيشتر از زماني است که فقط چند بنگاه با اندازه هاي تقريبا برابر حضور داشته باشند. در اقتصاد کاربردي، براي اندازه گيري نوع ساختار بازار شاخص هاي زيادي وجود دارد که ميتوان به شاخص لرنر، نرخ هاي سود، نسبت هاي تمرکز و شاخص هرفيندال ميتوان اشاره کرد. در اين تحقيق دو شاخص نسبت هاي تمرکز و شاخص هرفيندال استفاده شده اند.
١-٢-١- شاخص نسبت هاي تمرکز: اين نسبت اندازه i را تا بزرگترين بنگاه ها به کل بازار نشان ميدهد، يعني، نسبت تمرکز بنگاهي را با نشان داده که بيان ميکند بزرگترين بنگاه موجود در بازار چه سهمي را دارد و نسبت تمرکز n بنگاهي را با نشان داده که نشان ميدهد n تا از بزرگترين بنگاه ها چه سهمي از بازار را تشکيل ميدهند. شاخص ياد شده ، انواع ساختار بازار (رقابت و انحصاري) را حدودي ميتواند مشخص کند، اما اين شاخص از کليه اطلاعات موجود در يک بازار استفاده نميکند و فقط به اطلاعات مربوط به بنگاه - هاي بزرگ توجه دارد. شاخص فوق را ميتوان به صورت رابطه ذيل ارائه کرد:
در اين رابطه k تعداد بنگاه هاي فعال در صنعت ، n تعداد بنگاههاي بزرگ ، سهم بازار بنگاه iام و نسبت تمرکز n بنگاه ميباشد.
١-٢-٢- شاخص هرفيندال : اين شاخص چگونگي توزيع اندازه ي بازار در بين بنگاههاي موجود و نوع ساختار بازار را بهتر از نسبت تمرکز نشان مي دهد. شاخص هرفيندال عبارت است از مجموع توان دوم سهم بازار کليه بنگاههاي فعال در صنعت مي باشد. اين شاخص از رابطه زير به دست مي آيد.
در رابطه فوق سهم بازار بنگاه iام و n تعداد بنگاههاي فعال در صنعت مي باشد. شاخص مزبور چگونگي توزيع اندازه بازار در بين بنگاههاي موجود و نوع ساختار بازار را به مراتب بهتر از شاخص نسبت تمرکز مشخص مي سازد. ساختار اين شاخص طوري است که از تمامي اطلاعات موجود در بازار استفاده مي کند. اين شاخص بين دو عدد صفر و يک قرار دارد و هر چه به عدد صفر نزديکتر شود بازار به سمت رقابتي تر شدن (تمرکز کم تر) و هر چه به عدد يک نزديک شود بازار به سمت انحصاري شدن (تمرکز بيشتر) حرکت ميکند.
عکس اين شاخص نوع ساختار بازار را نشان ميدهد(ويليامز و روزن ،١٩٩٩). جدول شماره ٤ انوع ساختار بازار و ويژگيهاي آنها را نشان ميدهد. به کمک اين شاخص ها ميتوان تشخيص داد که بازار چگونه اداره ميشود. بازارهاي واقعي با توجه به مقدار شاخص تمرکز، از انحصار تا رقابت تقسيم ميشوند.
١-٣- شاخص موقعيت يابي تجاري(نقشه ريزي تجاريTM):
پلان تجاري که از سوي مرکز تجارت جهاني براي تحليل عملکرد صادراتي کالاها معرفي شده ، بر اطلاعات به دست آمده از سهم بازار پايدار مبتني است (ولي بيگي و همکاران ، ١٣٨٣). مرکز تجارت جهاني آنکتاد، نقشه برداري تجاري را جهت تجزيه و تحليل عملکرد صادراتي گروه هاي کالايي مورد استفاده قرار ميدهد. در اين تحليل ، رشد صادرات يک کالا را با رشد واردات جهاني همان کالا و رشد کل واردات جهاني مي توان مقايسه کرد. يعني رشد صادرات کالاي i توسط کشو j ( ) با رشد واردات جهاني همان کالا ( ) و رشد کل واردات جهاني ( )مورد مقايسه قرار مي گيرد. در يک نقشه برداري اين امکان وجود دارد که آن را به ٤ ربع تقسيم کرد و بر طبق آن محصولات صادراتي در بخش برندگان و بازندگان بر حسب آنکه در بازارهاي رو به رشد يا رو به افول قرار داشته باشند، طبقه بندي مي شوند. جدول شماره ٥ فرم کلي پلا تجاري را نشان مي دهد.
تمامي شاخص ها براي دوره ٢٠١٠-٢٠٠٠ بر اساس آمار ارائه شده در سايت سازمان خوار و بار جهاني (FAO) و سايت سازمان ملل محاسبه گرديده است .
٢- بحث و نتيجه گيري
٢-١- مزيت نسبي صادراتي