بخشی از مقاله

چکیده

شهرها، اکوسیستمهای پیچیدهای هستند که زیر تأثیر عوامل اجتماعی، اقتصادی، زیستمحیطی و فرهنگی قرار دارند. امروزه، دستیابی به توسعه پایدار این اکوسیستمهای پیچیده به چالشی مهم تبدیل شده است. بنابراین، استفاده از شاخصهای مناسب و یک روش ارزیابی وضعیت توسعه پایدار شهری برای حمایت از محیط زیست شهری، برنامهریزی اصولی ساخت و ساز و مدیریت مطلوب شهری موردنیاز است.

با آگاهی از روند نامناسب توسعه شهر اهواز و انحراف از اصول و ابعاد توسعه پایدار در آن، این پژوهش با هدف بررسی ابعاد توسعه پایدار در پنج بُعد اقتصادی- اجتماعی، فیزیکی- کالبدی- کاربری زمین، زیستمحیطی، دسترسی و ارتباطات و خدمات شهری در شهر اهواز پرداخته است. راهبرد پژوهش کاربردی بوده و از روشی توصیفی- تحلیلی پیروی میکند. برای گردآوری دادهها از روش کتابخانهای استفاده شده است. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل خوشهای، مدل تصمیمگیری چند شاخصه ARAS و ضریب پراکندگی - CV - بهرهبرداری شده است.

محاسبههای مدل ARAS نشان داد کهدر بُعد اقتصادی- اجتماعی منطقه 6،در بُعد فیزیکی- کالبدی- کاربری زمین منطقه 3،در بُعد زیستمحیطی منطقه 5،در بُعد دسترسی و ارتباطات و خدمات شهری منطقه 1 در وضعیت مطلوبتری در مقایسه با دیگر مناطق هستند. از دندروگرامهای ترسیم شده تحلیل خوشهای چنین بر آمدکه در بُعد اجتماعی- اقتصادی، مناطق 1، 2، 5 و 8در، بُعد کالبدی - فیزیکی-کاربری زمین، منطقه 4،در بُعد زیستمحیطی، مناطق 2 و 5، دربُعد دسترسی و ارتباطات، منطقه 5 ودر بُعد خدمات شهری، منطقه 1 در سطح اول قرار گرفتهاند.

بنابراین تحلیل خوشهای نیز سطوح نابرابر ابعاد پایداری را سطح شهر اهواز نمایان میسازد. ضریب پراکندگی محاسبه شده برای ارزیابی ابعاد توسعه پایدار در شهر اهواز نشان میدهد که دربُعد دسترسی و ارتباطات از سایر ابعاد پایداری نامتعادلتر است. در مرتبه دوم بُعد زیستمحیطی ودر مرتبه سوم بُعد خدمات شهری قرار داردکمترین. مقدار ضریب پراکندگی در بُعد فیزیکی- کالبدی- کاربری زمین مشاهده میشود. ناهماهنگی موجود در سطح شهر اهواز از لحاظ ابعاد توسعه پایدار نشاندهنده مدیریت نامناسب شهری در این شهر است.

.1 مقدمه
یک شهر، سیستم منحصر به فردی است با شرایط خاص اجتماعی و زیستمحیطی که برای رشد و توسعه، نیازمند تشریک مساعی خُرد سیستمهای دیگری مانند سازمانهای دولتی، امور مالی، امکانات، زیرساختها و ... است تا بر چالشهای موجود در شهر غلبه کند و فرصتها و منابع موجود را بشناسد

برنامه ریزی برای ایجاد یک شهر پایدار، باید گرایش به سمت اهداف بلندمدت و علم به پیامدهای زیست محیطی داشته باشد و تنها با عقلانیت و گرایش به سود محقق نمیشود. بنابراین میتوان گفت یک شهر پایدار با اجماع نظر تمامی گروههای تصمیم گیرنده شهری در تناسب با حفظ محیط زیست بنیان نهاده میشود 

با عطف بدین مسأله که برنامهریزی ابزار مدیریت بوده و از سویی خود مستلزم بررسی و شناخت است، بنابراین بررسی و شناخت نواحی شهری و تحلیل قابلیتها و تنگناهای آنها در فرآیند برنامهریزی شهری اهمیت بهسزایی دارد و امروزه آگاهی از امکانات، تواناییها، ضعفها و کاستیها نوعی ضرورت، جهت ارائه طرحها و برنامههای آگاهانه مدیریتی بهشمار میرود

با استفاده از شاخصهای مختلفی از جمله شاخصهای جمعیتی، اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی، درمانی، کالبدی، آموزشی، تأسیسات و تجهیزات، حمل و نقل و ارتباطات، زیستمحیطی، کاربری اراضی میتوان جایگاه شهر را تعیین کرده و گامی جهت نیل به پایداری اجتماعی- اقتصادی- زیست محیطی شهری برداشت . در ایران، روند تمرکزگرایی شهری که پس از اصلاحات ارضی دهه 40 آغاز شد، با وقوع جنگ تحمیلی دو چندان شده و باعث شد که کمبود امکانات و زیرساختهای شهری نیز دو برابر شود 

طی دورههای گذشته، شهر اهواز به بستری مهیا برای سکونت اقوام مهاجر منطقه خوزستان تبدیل شد که باعث فشارهای ناخواستهای به بافت سکونتگاهی، سهم بالای بافتهای فرسوده در بعضی مناطق، کاهش سرانه خدمات شهری از جمله مراکز آموزشی، خدمات درمانی، فضای سبز، کتابخانهها و ... در شهر شده است. سرانه فضای سبز در منطقه سه 31/27 مترمربع و در منطقه شش 0/7 مترمربع است. سرانه کاربری آموزش عالی در منطقه چهار 87/65 مترمربع و در منطقه دو 0/4 مترمربع است.

بیشتر کتابخانههای عمومی اصلی در مناطق یک و دو مکانگزینی شدهاند، در حالیکه منطقه سه تنها دارای یک کتابخانه است که با قرارگیری در محله مرزی زرگان، از اصل مکانیابی »مرکزیت« پیروی نکرده و از دسترسی مطلوبی برخوردار نیست. روند بورسبازی زمین باعث توسعه فیزیکی شهر شده و زمینهای فاقد کاربری درون شهری بهدلیل قیمت بالاتر، رها شده و علاوه بر نقض اصول رشد هوشمند شهری، منظره نابهسامانی را در ذهن بیننده ایجاد میکند. با عنایت به این موارد و دیگر مشکلاتی که در وضعیت پایداری شهر اهواز وجود دارد، پژوهش حاضر، با بهرهگیری توأم از شاخصهای توسعه پایدار و رشد هوشمند، به ارزیابی ابعاد اقتصادی، اجتماعی، زیستمحیطی، کالبدی، ارتباطی و خدماتی در شهر اهواز پرداخته است.

.2 مبانی نظری
توسعه پایدار شامل یک جزء بسیار مهم اخلاقی، تجلی حق هر فرد به سهم مناسب و عادلانه او از منابع این سیاره است. پایداری با عدالت توزیعی همراه است یعنی توزیع برابر توسعه بین نسلهای حال و آینده. بنابراین توسعه پایدار میتواند بهعنوان کیفیت بهتر زندگی نسلهای حال و آینده تعریف شود .شهر هوشمند، شهریست که با سرمایه اجتماعی، حمل و نقل سنتی و مدرن، زیرساختها، رشد پایدار اقتصادی، کیفیت بالای زندگی از طریق یک مدیریت کارآمد منابع طبیعی و یک حکومت مشارکتی تحقق مییابد 

اقتصاددانان نئوکلاسیک، رشد و توسعه ناحیهای را مبتنی بر توجیه شرایط بازار آزاد میدانند که جریان آزاد منابع بین نواحی در یک سرزمین یا کشور در بلندمدت، نوعی تعادل بین ناحیهای را بهوجود میآورد. هیرشمن و میردال از نخستین کسانی بودند که کاربردهای مکانی فرایند توسعه را شناختند و از این طریق، برای ایجاد پیوند میان مدلهای رشد اقتصادی و نظریه توسعه منطقهای اقدام کردند. در واقع، توجه اصلی هیرشمن، بر رشد اقتصادی متمرکز بود. میردال بسیار بیشتر از هیرشمن، به این نکته معتقد است که توسعه یک روند کنش متقابل بین نواحی مختلف است که تفاوتهای ابتدایی در زمینه موفقیت آتی را افزایش میدهد. فرانسو پرو نظریه قطب رشد را برای توسعه شهرستانهای کم توسعه یافته ارائه داد، وی معتقد است که رشد بهطور همزمان در همه مناطق ظاهر نمیشود، بلکه در قطبها و مراکز خاص ظاهر شده و سپس از طریق فعل و انفعالاتی، آثار نهایی خود را در کل اقتصاد نمایان میسازد.

بسیاری از نظریه پردازان توسعه مانند میردال - 1970 - و تودارو - 1965 - بر کاهش نابرابری و رفع دوگانگیهای اقتصادی، بهعنوان اهداف اساسی توسعه تأکید دارند. فقدان توازن در جریان توسعه بین مناطق، موجب ایجاد شکاف و تشدید نابرابری منطقهای میشود که خود سدی در مسیر توسعه است .[3] با اوج گرفتن نگرانی از عواقب فعالیتهای انسانی برای کره زمین برپایه قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در اواخر سال 1982 میلادی، کمیسیونی جهانی به ریاست خانم برانت لند از نروژ، جهت بررسی جامع مسائل زیستمحیطی و توسعه جهانی تشکیل شد. در پی گفت و شنود و پژوهشهای وسیع بینالمللی، این کمیسیون گزارش نهایی خود را تحت عنوان »آینده مشترک ما« در نیمه سال 1987 میلادی منتشر کرد که واژه »توسعه پایدار« بحث محوری این گزارش بود. کنفرانس زمین که با گردهمآییهای بیشتری از سران کشورهای جهان در سال 1992 در ریودوژانیرو برگزار شد، بازتاب طرح مسأله و پیشنهادهای همین گزارش بود

در اواخر دهه 1990، در ایالات متحده آمریکا، جنبش رشد هوشمند همانند یک رویکرد جدید برنامه ریزی به وجود آمد و در کشورهای کانادا و آمریکا بهصورت روزافزون عمومیت یافت . تلاش مشترک انجمن برنامه ریزی امریکا - APA - ، وزارت مسکن و توسعه شهری - HUD - و هنری جکسون با هدف کنترل استفاده از زمینهای محلی با تأکید بر فشردهسازی، منجر به تدوین سند »رشد هوشمند« در سال 1997 شد. در همان زمان، شورای دفاع از منابع طبیعی - NRDC - و سیاست پروژه حمل و نقل - STPP - بهصورت مشترک، حمل و نقل پیاده را پیشنهاد کردند

انجمن برنامهریزی آمریکا رشد هوشمند را مشتمل بر ترکیبی از تجربههای برنامهریزی، مقرّرات و توسعه تعریف میکند که از طریق شکل متراکم ساختمانی، توسعه میان فضاها و اعتدال در استانداردهای پارکینگ و خیابان باعث استفاده بهینه از زمین میشود، از اهداف آنها کاهش توسعه بی رویه، بازیافت زمین، حفاظت از محیط زیست و درنتیجه، ایجاد واحدهای همسایگی مطلوب است

توسعه پایدار، توسعهای است که برای همیشه وجود دارد .[19] دیدگاههای کارشناسان اقتصادی برای بیشتر کردن رفاه انسانی با توجه به محدودیتهای منابع، دیدگاههای محیطشناسان در زمینه حفظ و نگهداری محیط زیست بشری بهعنوان یک سرمایه طبیعی و تمام شدنی و نقطه نظرات جامعهشناسان در مورد ارزش و اهمیت انسان بهعنوان محور اصلی توسعه، نقشهای اصلی را در شکلگیری الگوی جامع توسعه پایدار ایفا میکنند

توسعه پایدار دارای سه بُعد توسعه اقتصادی، توسعه اجتماعی و توسعه زیستمحیطی است. دستیابی به این سه اصل در ساختن مکانی بهتر برای زندگی بسیار مؤثر است، همچنین میتواند شاخصی برای شناخت وضعیت ناپایدار از پایدار باشد و راهنمایی برای اعمال سیاستها و برنامهها در نظر گرفته شود

پیشرفت و کارایی اقتصادی، حفظ منابع طبیعی، فقرزدایی، توسعه عدالت اجتماعی، ایجاد فرصتهای برابر برای پیشرفت همگانی، از زمره اهداف اصلی در این الگوی سه وجهی از توسعه پایدارند

یکی از راهبردهای دستیابی به توسعه پایدار و ارتقای کیفیت محیط زیست شهری، متعادل ساختن توزیع فضایی کاربریها از راه »شکل پایدار شهر« است. در اواخر قرن بیستم با الهام از بنیانهای علمی توسعه پایدار، رویکرد جدیدی با نام »شهرسازی نوین« و »رشد هوشمند« برای پایدار ساختن فرم فضایی شهرها مورد توجه قرار گرفته است. بر اساس فرض اساسی این دیدگاه، توزیع متناسب کاربریها و »شکل فشرده شهر« ضمن حفظ محیط زیست، باعث استفاده کمتر از خودرو برای حمل ونقل میشود

جدلینسکی ویژگی یک شهر هوشمند را شامل فرم فشرده، ساختار صنعتزدائی شده، عدم تجانس، تفکر کلنگر، بیشترین عملکرد، مردم محوری، هرینه پایین مصارف خانگی و افزایش تسهیلات عمومی معرفی کرد .[23] پربولی و همکاران یک طبقهبندی جدید از مسائل مربوط به شهر هوشمند ارائه دادند که شامل مسائل آب، دولت الکترونیک، ساختمان، گازهای خروجی CO2، انرژی، امنیت، نوآوری اجتماعی و حمل و نقل بود .[27] مینگ گفت که در اصول شهرسازی جدید و رشد هوشمند شهری و در امر طراحی شهری نباید به شاخص رشد هوشمند بهطور انتزاعی توجه کرد، بلکه باید شرایط محلی را نیز در نظر گرفت، زیرا شاخصهای رشد هوشمند در مکانهای مختلف به یک اندازه اهمیت ندارند

عناصر زیرساختی در یک شهر هوشمند شامل: -1 تأمین آب کافی، - 2 برق مطمئن، -3 مدیریت مواد زائد جامد شهری، - 4 تحرک کارآمد شهری و حمل و نقل عمومی، -5 مسکن مقرون بهصرفه، بهویژه برای کم درآمدان شهری، -6 شبکه اطلاعاتی و دیجیتالی قوی، - 7 حکومتداری خوب شهری، بهخصوص دولت الکترونیک و شهروند مداری، -8 محیط زیست پایدار، -9 ایمنی و امنیت شهروندان، بهویژه زنان، کودکان و افراد مسن، -10 آموزش و بهداشت خوب 

همانگونه که از محورهای دو نظریه توسعه پایدار و رشد هوشمند بر میآید، این دو رویکرد هم راستا با یکدیگر بوده و به ساختن مکانی بهتر برای زندگی با توجه به نسلهای حال و آینده میاندیشند. رفاه اجتماعی مهمترین بخش توسعه پایدار و رشد هوشمند را تشکیل میدهد. این مهم در توسعه پایدار شهری نقشی بدیل مییابد که امکان زندگی مطلوب و شایسته را برای شهروندان فراهم میکند و بر شاخصهای رفاه شهروندی تأکید میکند. بهینهسازی توزیع عادلانه درآمد، بیمه اجتماعی، حمایتهای اجتماعی و خدمات درمانی، تأمین شغل و آسایش روانی از مفاهیم رفاه اجتماعی است. التفات به ملاحظات اجتماعی و فرهنگی، اقتصادی، کالبدی و زیستمحیطی در روند طراحی پایدار شهری، از این لحاظ مهم مینماید که تأمین آسایش همگانی و رفاه شهروندی را شدنی میکند که باید در روند توسعه پایدار شهری مورد ارزیابی قرار گیرد 

نابرابریهای شهر تنها بازتاب نابرابریهای درآمدی نیست، بلکه در رشد جمعیت، تهیه خدمات، تولید اشتغال، آموزش و پرورش، دسترسی به امکانات و تسهیلات شهری، امکانات رفاهی و فضاهای تفریحی، سلامت، شادمانی، امنیت محیط مادی و اجتماعی بهکار میرود و همه این عوامل از موقعیت مکانی زندگی و پایگاه طبقاتی تأثیر میپذیرد. از آنجا که معیارهای زندگی بر پایه همین کیفیتها تعریف میشود، بنابراین دارای تعیین مکانی و طبقاتی است .[4] برای برخورد با مشکل نابرابری در شهرها، میتوان به دو رویکرد نظر داشت؛ نخست تمرکززدایی جمعیتی از شهر بهوسیله هدایت مازاد ساکنین به ساختهای جدید اعم از شهرها و شهرکهای جدید و از این راه کاستن از بار جمعیتی شهرها، و رویکرد دوم بهبود مدیریت شهری. از آنجا که راهکار نخست موفق نبوده است، بدین گونه رهیافت دوم اجتنابناپذیر میشود. عمل آگاهانه مدیریت شهری در توزیع فضایی منافع اجتماعی برای کاهش نابرابریهای فضایی، ارتقاء کیفیت محیط کالبدی و از راه آن ارتقاء کیفیت زندگی و رسیدن به پایداری شهری مستلزم درک تحلیلی از وضع موجود بهوسیله تحلیل تعادل است، که در آن برای رفع نابرابریها بهدنبال تخصیص منابع با مطلوبترین ترکیب ممکن هستند 

در توسعه درونی شهرها، بهجای گسترش افقی، شهر بهصورت عمودی گسترش مییابد و بافتهای قدیمی، فرسوده و ناکارآمد شهری احیا، بهسازی و نوسازی شده و اراضی بایر و رها شده شهری بهکار گرفته میشوند. کاربریهای نامتناسب و نامناسب با زندگی امروزین نظیر زندانها، پادگانهای نظامی، کارخانجات و صنایع مزاحم در درون شهر اصلاح میشود. سطح معابر و شبکههای دسترسی، سطح فضای سبز و ... به استانداردهای شهرسازی نزدیک میشود

در پژوهش حاضر با استفاده از شاخصهای توسعه درونی شهرها از جمله تراکم جمعیتی، سرانهها، کاربریها، نرخ اشتغال، شاخصهای زیستمحیطی و ... سطوح توسعه یافتگی در مناطق کلان شهر اهواز مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. در ادامه به برخی از پژوهشهایی که در رابطه با تحلیل توسعه پایدار شهری انجام شدهاند، اشارهای مختصر میرود

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید