بخشی از مقاله

چکیده

حکمرانی خوب به بالاترین سطح مشارکت عالی دولت و مردم در تصمیمگیریها و فعالیتها براساس نظم و انضباط قانونی و رویکرد مردمسالاری دینی اشاره دارد. بانک جهانی حکمرانی خوب را براساس شاخصهایحقِ اظهارنظر و پاسخگویی، ثبات سیاسی، کارایی و اثربخشی دولت، کیفیت قوانین و مقررات، حاکمیت قانون و کنترل فساد تعریف کرده است. امروزه ثبات سیاسی اقتصادی و امنیت اجتماعی از مهمترین مؤلفههای حکمرانی خوب محسوب میشوندضمناً. مدیریت مطلوب و سازماندهی سیاسی فضا در هر کشور یا واحد جغرافیای سیاسی، بدون شک از فرایندی پویا و مستمر تبعیت میکند. حکمرانی خوب از اواخر دهه 1990 در تحقیقات روز دنیا اصلیترین کلید راهبرد توسعه بیان شده است. این مفهوم برگرفته از نظریه نهادگرایی و محصول مشارکت سه نهاد کلان دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی است.

در این مطالعه با توجه به ارتباط و همبستگی فراوان میان شاخصهای حکمرانی خوب، این معیارها بهعنوان متغیرهای اصلی حکمرانی خوب و مؤثر بر توسعه متوازن و پایدار در منطقه جنوب شرق کشور تجزیه و تحلیل شده است. همچنین ارتباط مزایا و معایب تقسیمات کشوری با شاخصهای حکمرانی خوب و توسعه پایدار و متوازن بررسی شده است. براساس نتایج حاصل از تحلیلها ازبین شش شاخص حکمرانی خوب شاخصهای ثبات سیاسی و کارایی دولت بیشترین تأثیر را بر توسعه متوازن و پایدار مناطق دارد. تقسیمات کشوری با هدف توسعه پایدار و متوازن براساس شاخصهای حکمرانی خوب بانک جهانی و متغیرهای مهم و تأثیرگذار حکمرانی مطلوب نهتنها چالش نخواهد بود، بلکه فرصتی جهت دستیابی بهتر به اهداف توسعه و افقهای سند چشمانداز محسوب خواهد شد، در غیر اینصورت لازم است تقسیمبندی خراسان بزرگ و بهویژه تشکیل استانهای البرز، اردبیل، قم و... بازنگری کارشناسی شود.

واژگان کلیدی: شاخصهای حکمرانی خوب، معیارهای تقسیمات کشوری، توسعه متوازن، توسعه پایدار.

مقدمه

یکی از عوامل تأثیرگذار بر رشد و توسعه اقتصادی، دخالت دولت و نقش مهم آن در اقتصاد است. در زمان کلاسیکها اعتقاد عمومی بر آن بود که دولت نباید در اقتصاد دخالت داشته باشد و وظیفه دولت را منحصر به حفظ امنیت اجتماعی میدانستند. بر این اساس تا اواخر قرن نوزدهم دولتها نقش رو به گسترشی در اقتصاد نداشتند. اما قرن بیستم را میتوان قرن توسعه نظامهای دولتمدار دانست. بحران بزرگ دهه 1930، یکی از عوامل مهم استقبال از اندیشههای دولتگرایی کینز بود. در این دوره لزوم دخالت دولت بهعنوان هدایتکننده فعالیتهای اقتصادی احساس میشد و تفکر حاکم این بود که دستیابی به رشد و توسعه اقتصادی بدون دخالت دولت ممکن نیست. با شروع دهه 1980مجدداً گرایشهایی بهسمت کاهش نقش دولت بهوجود آمد. گسترش اندیشههای پیروان مکتب انتخاب عمومی از اواخر دهه 1960 از یک سو و آشکار شدن ناکارآمدی شرکتهای دولتی، فقدان بازدهی، انعطافپذیریکمِ ورشکستگی آنها از سوی دیگر، موجبات طرح مجدد دیدگاه طرفداران اقتصاد بازار را فراهم کرد. بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، در دهه 1980 رهبری این جریان را که با عنوان سیاستهای تعدیل ساختاری مطرح گردید، برعهده گرفتند.

سیاستهای تعدیل در اواسط دهه 1990 مورد انتقاد گسترده اقتصاددانان نهادگرا و در رأس آنها جوزف استیگلیتز3 قرار گرفت. استیگلیتز معتقد است، تعامل سازنده دولت- بازار میتواند راهگشای موفقیت فرایند اصلاحات اقتصادی باشد. بر این اساس دولت و بازار دو نهاد مکمل هستند، نه دو نهاد رقیب. درواقع دولت در جایگاه نهادی اجتماعی نهادساز، میباید با ایجاد نهادهای کارآمد، محیط مناسبی برای تنظیم روابط اقتصادی افراد جامعه بهگونهای کمهزینه، ساده و بهدور از اتلاف وقت مهیا کند و از این رهگذر همچون دست یاریدهنده بازار موجبات رشد و توسعه اقتصادی را فراهم سازد. تدارک موفقیتآمیز این نهادها تحت عنوان »حکمرانی خوب« مطرح میشود. حکمرانی محصول مشارکت سه نهاد دولت، جامعه مدنی و بخش خصوصی است. از اواخر دهه 90 نهادهای بینالمللی سیاستگزاری همچون بانک جهانی، برنامه عمرانی سازمان ملل و صندوق بینالمللی پول سیاستی به نام حکمرانی خوب را بهعنوان کلید معمای توسعه مطرح کردند. در این دوره، دولت و بازار از نقایص و کاستیهای مختلف لطمه میدیدند و توسعه در گرو رفع نقایص نهاد دولت و نهاد بازار بود. در این دیدگاه کلید توسعه در فراهم ساختن شرایط و نهادهایی است که دولت از عهده انجام وظایف حاکمیتی خود برآید و بتواند زمینهساز رشد بازار و هدایت آن به نفع عامه مردم باشد. در این مقاله به بررسی اثر شاخصهای حکمرانی خوب و تقسیمات کشوری بر توسعه اقتصادی پایدار و متوازن پرداخته شده است.

تاریخچه و تعریف حکمرانی خوب

حکمرانی خوب در سالهای پیش از جنگ جهانی دوم کمتر استفاده میشد، اما در طول دهه 1980 با مفهومی جدید ظهور کرد که به چیزی فراتر از حکومت - دولت - اشاره دارد. این اصطلاح در فرهنگ آکسفورد مترادف با واژه دولت - Government - استفاده شده است. اما در طول دهه 1980 اندیشمندان سیاسی این اصطلاح را برای متمایز کردن آن از دولت بهکار گرفتند. درواقع حکمرانی خوب مفهوم بسیار گستردهای را دربر میگیرد که محصول مشارکت سه نهاد دولت، جامعه مدنی و بخش خصوصی است. هر سه آنها برای توسعه انسانی پایدار ضروری هستند. دولت محیط سیاسی و حقوقی بارور بهوجود میآورد، بخش خصوصی اشتغال و درآمد را پدید میآورد و جامعه مدنی تعامل سیاسی و اجتماعی گروههای فعال برای مشارکت در فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی سیاسی را تسهیل میکند.

حکمرانی خوب روایتی نو از مفاهیمی چون دموکراسی، حقوق بشر، پاسخگویی، مشارکت و حاکمیت قانون است و چارچوبی بهدست میدهد که همه این اهداف و ارزشها در یک جا جمع شوند  اهداف توسعه انسانی اعم از توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با محوریت مردم، دنبال شود. حکمرانی خوب روایتگر توسعه انسان محور است. اولین مرجع معتبری که در این زمینه مباحثی را مطرح کرد، بانک جهانی بود که در گزارشی در سال 1989 آن را به عنوان »ارائه خدمات عمومی کارآمد، نظام قضایی قابل اعتماد و نظام اداری پاسخگو« تعریف کرده است - استو،. - 392 :1992 1\

تعاریف تلفیقی حکمرانی خوب

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید