بخشی از مقاله

چکیده

گستردگی عرصه های طبیعی و کمبود نیروی انسانی موجب شده است که سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور بهعنوان مراجع و متولیان اصلی حفاظت از این عرصهها، نتوانند بهخوبی در تمام حوزهها اثرگذاری مقتدرانه داشته باشند. این اتفاق موجب شده است تا مردم بهصورت خودجوش برای تأمین نیازهای خود با تشکیل و پیوستن به سازمانهای مردمنهاد - تشکلهای مردمی یا سمنها - اقدام نمایند. در این راستا، سازمانهای مردمنهاد بهعنوان مجامعی برآمده از دل مردم بهصورت خودجوش و دارای هدفی مشترک و خیرخواهانه با گرایشهای غیرسیاسی، غیردولتی و غیرانتفاعی میتوانند نقشهای مهم و اساسی را در حفاظت و استفاده اصولی از منابع طبیعی ایفا نمایند.

بهطورکلی سازمانهای مردمنهاد میتوانند از طریق ترویج فرهنگ منابع طبیعی، آموزش و آگاهی دادن به مردم و اجرای برنامههای نمادین در بین جوامع مختلف، نقش اساسی در توسعه پایدار منابع طبیعی و مدیریت حاکمیتی منابع طبیعی داشته باشد. از طرف دیگر، سازمانهای مردمنهاد با جهتگیری منفی و یا مقابلهای به ایفای نقشهای خود در مدیریت منابع طبیعی پرداخته و تلاش میکنند بهعنوان نماینده جمعی از مردم، دولتمردان در مسیر اهداف خود حرکت نمایند.

در همین راستا، تحقیق حاضر نیز به دنبال تحلیل جایگاه سازمانهای مردمنهاد در مدیریت حاکمیتی منابع طبیعی بوده و سعی دارد راهبردهای مشارکتی این تشکلها را از طریق مطالعات کتابخانهای و اسناد و مدارک موجود و همچنین نتایج تحقیقات انجامگرفته در حوزههای مختلف تشریح نماید. با توجه به سیاستهای مشارکتی سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور، نتایج تحقیق پیشرو میتواند گامی مؤثر در به ثمر رساندن برنامهها و اهداف از پیش تعیینشده در جهت توسعه فرهنگ منابع طبیعی باشد.

واژگان کلیدی: منابع طبیعی، جنگل، مدیریت، سازمان مردمنهاد.

مفهوم سازمانهای مردمنهاد اصطلاح NGOs کوتاه شده »سازمانهای غیردولتی«1 است، که هماکنون معادل »سازمان داوطلبانه خصوصی«2 مصطلح شده و به تشکلها، انجمنها، کانونها و نهادهای مردمی آزاد گفته میشود. هرچند سازمانهای غیردولتی از اوان ظهور و بروز خود در پس از جنگ جهانی اول بر کمکرسانی به فقرا و امور خیریه متمرکز شدهاند؛ بااینحال در سالهای پایانی قرن بیستم که با وقوع پدیدههایی نظیر تغییر در پارادایم توسعه و جغرافیای قدرت و بحران ناکارآمدی دولتها و پدیده جهانیشدن همراه شده بود.

این سازمانها قدر و منزلت ویژهای یافتند و نقشهای مهمی را در سطوح ملی و بینالمللی و بهخصوص در اصلاح ساختار اداره امور عمومی و در تعامل با دولتها بر عهده گرفتند، بهگونهای که از سوی دبیر کل سازمان ملل، سده نخست هزاره سوم میلادی، قرن سازمانهای غیردولتی نامیده شد. امروزه برخی از صاحبنظران اعتقاد دارند که سازمانهای غیردولتی قابلیت آن را دارند که بهعنوان بازیگران فعال در عرصه امور اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نقاط ضعف نهادهای سنتی نظیر احزاب را نیز جبران نمایند.

سازمانهای غیردولتی و مردمنهاد - سمنها - ، جمعیتها، گروهها و نهادهای انسانی خودجوش و برآمده از بطن جامعه هستند که با فعالیتهای غیرانتفاعی و داوطلبانه در جهت رفع معضلات اجتماعی و خدمترسانی عمومی فعالیت میکنند و برترین امتیاز خود را استقلال از دولت تدوین کردهاند. سازمانهای مردمنهاد از جمله سازمانهای مدنی، تازه تأسیس و نوپایی هستند که با مشارکت داوطلبانه شهروندانِ دارای انگیزه، برای فعالیت گروهی در قالب یک ساختار و سازمان منسجم با هدف خدمت برای توسعه و رفاه اجتماعی و توانمندسازی افراد جامعه بدون هرگونه وابستگی به دولت تأسیس و مشغول فعالیت گردیدهاند. سمنها برای رسیدن به اهداف گوناگونی فعالیت میکنند و معمولاً در جهت پیشبرد اهداف سیاسی یا اجتماعی اعضا در حرکت هستند.

اصطلاح سازمانهای غیردولتی یا NGOs در سال 1945 به وجود آمده، زیرا، برای طرحهای مختلف بین حقوق مشترک دولت داخلی، مؤسسات تخصصی و سازمانهای بینالمللی خصوصی نیاز بود. تقریباً در سازمان ملل متحد تمامی انواع بدنه خصوصی سازمانهای غیردولتی میتواند به رسمیت شناخته شود. آنها فقط باید مستقل از دولت باشند نه برای رقابت با دولت هر یک از این دو بهعنوان یک بخش سیاسی یا یک کانون محدود برای حقوق بشر میباشد نه برای کسب سود و تجارت. گزارشی که تا سال 2003 وجود داشت بیش از NGO 20000 فعال در ایران موجود بوده است - بالوئی جامخانه و اکثریت این سازمانها، مؤسسات خیریه بودند و بنابراین مشمول گروه NGOهای توسعهگرا نبودند.

ساختار سازمانهای غیردولتی بهطور قابلتوجهی متفاوت میباشد. یک جامعه از سه بخش دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی بهاستثنای کسبوکار یا تجارت تشکیل شده است - همان منبع - . شکلگیری نهادهای غیردولتی، به معنای جدید آن ریشه در تاریخ تحولات مغرب زمین از قرن هفده به بعد دارد. اگرچه وقوع انقلاب کبیر فرانسه در اواخر هیجدهم و وقوع انقلاب صنعتی در اوایل قرن نوزدهم این فرآیند را تسریع بخشید. اما با اشاعه لیبرالیسم در حوزه اندیشه و اقتصاد زمینه را برای شکلگیری نهادهای غیردولتی فراهم کرد. آشنایی روشنفکران ایرانی با غرب در ایران سده نوزدهم آنها را ترغیب به تشکیل نهادهای غیردولتی در ایران نمود.

خواستهای که با تحقق مشروطیت و تدوین قانون اساسی اگرچه به رسمیت شناخته شد، اما هیچگاه در سالهای قبل از پیروزی انقلاب امکان تحقق نیافت. چراکه لازمه آن تحقق جامعه مدنی بود. آقای کوفی عنان دبیر کل وقت سازمان ملل متحد قرن بیست و یکم را عصر سازمانهای غیردولتی نامیده است. در ایران نیز از سال 1376 و به دنبال انتخابات ریاست جمهوری، دوران جدیدی در حیات سیاسی انقلاب اسلامی ایران فرا رسید با پیروزی انقلاب اسلامی، مشارکت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم بهصورت جدی موردتوجه قرار گرفت.

بر همین اساس در تدوین برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور تمرکززدایی و شناسایی و واگذاری وظایف و فعالیتهای دستگاههای اجرایی به بخش غیردولتی باهدف رهاسازی دولت از تصدیهای غیرضروری جلب مشارکت مردم در اداره کشورموردتوجه خاص گرفت طرح موضوعاتی جدید در گفتمان سیاسی ایران نظیر جامعه مدنی، توسعه سیاسی، شفافسازی، پاسخگوکردن دولت همه و همه بیانگر آغاز حرکتی جدید در مسیر تاریخ انقلاب برای جایگزین ساختن مشارکت سازمانیافته بهجای مشارکت تودهای بود.

با مطالعه بیشتر در حوزه ادبیات سازمانهای مردمنهاد به این نتیجه میرسیم که اتفاقنظر خاصی در این مورد که چه نوع نهادهایی میتوانند بهعنوان سازمانهای مردمنهاد مورد ملاحظه قرار گیرند، وجود ندارد صاحبنظران در غرب همه سازمانهای غیرانتفاعی را د ر این جایگاه قرار میدهند. در این دیدگاه، موزهها، مدارس، بنیادهای خیریه، اتحادیههای تجاری، سازمانهای مردمنهاد بینالمللی - آنهایی که در کشورهای توسعهیافته تشکیل شدهاند ولی در نقاط دیگر جهان فعالیت میکنند - و سازمانهای مردمی و محلی وابسته به توده عوام میتوانند تحت عنوان سازمانهای مردمنهاد مورد ملاحظه قرار گیرند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید