بخشی از مقاله

چکیده

هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر یادگیری مشارکتی بر پیشرفت ونگرش تحصیلی درس علوم تجربی دانشآموزان دختر سوم ابتدایی ناحیه ی3 شهر اصفهان سال تحصیلی 94-95 بود.روش تحقیق در این پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون وپس آزمون با گروه کنترل بود . جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان پایه سوم ابتدایی ناحیه سه شهر اصفهان که تعداد آنها 10445 نفر بود که از جامعه آماری ابتدا دو مدرسه را به صورت خوشه ای انتخاب و از بین کلاسهای پایه سوم ابتدایی دو کلاس یکی به عنوان گروه آزمایش و دیگری به عنوان گروه کنترل انتخاب کرده که هر کلاس30 نفر بوده اند ودر مجموع 60 نفر به عنوان نمونه مورد نظر در پژوهش انتخاب شدند.

ابزارهای جمع آوری دادهها شامل :آزمون پیشرفت تحصیلی معلم ساخته وپرسشنامه نگرش سنج بود که پایایی و روایی صوری و محتوایی آن تایید شد . پایایی پرسشنامه ی نگرش سنج با توجه به ضریب آلفای کرونباخ ./75محاسبه شد.تجزیه وتحلیل دادهها با استفاده از روشهای آمار توصیفی - محاسبه شاخصهای گرایش مرکزی - و آمار استنباطی - تحلیل کوواریانس چند متغیره "مانکوا" - انجام شد.

نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل دادهها نشان داد: یادگیری مشارکتی بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دردرس علوم تجربی موثر بوده است - - p<0/05،یادگیری مشارکتی در ایجاد نگرشهای مثبت تحصیلی دانشآموزان نسبت به درس علوم تجربی موثر بوده است - . - p<0/05فرضیه اصلی تحقیق مبتنی بر تاثیر یادگیری مشارکتی بر پیشرفت ونگرش تحصیلی درس علوم تجربی دانشآموزان تایید گردید.

-1 مقدمه

بدون شک پدیده یادگیری،مهمترین پدیده روانی در انسان و موجودات تکامل یافته می باشد،به این دلیل که پایه واساس بسیاری از مسائلی که موجب می شود انسان از نظر روانی از سایر موجودات و دیگر همنوعان خود متمایز گردد.

گروهی از طراحان و مجریان برنامه های درسی معتقدند، فقر تفکر دانشآموزان نتیجه حاکمیت روشهای سنتی در مدارس است. آنان پیشنهاد میکنند که مربیان باید درباره نقش خود دوباره فکر کنند و تدریس مهارتها ورراهبردهایی را که دانشآموزان برای تحقیق مستقل به آن احتیاج دارند مورد توجه قرار دهند.

رویکردهای جدید یاد دهی-یادگیری بر اساس این باور است که روشهای آموزش در مدارس امروز نمیتوانند دانش آموزان را برای شناخت جهان پیچیدهای که در پیش رو دارند آماده کند از این رو پیشنهاد میکنند که معلمان باید روشهایی را برای دانشآموزان پیدا کنند که تجزیه وتحلیل حقایق علمی را به آنان بیاموزند، تا بتوانند نظریههای جدید را تولید و سازماندهی کنند و معلمان باید به جای انتقال نتایج علمی روش اندیشیدن را به دانشآموزان بیاموزند.
معلم باید راهنما و جهت دهنده باشد و تلاش نماید تا به طرق مختلف، دانشآموزان را هر چه بیشتر در فعالیتهای کلاس مشارکت دهد .

کلارک میگوید : آن دسته از معلمانی که با روش غیر مستقیم تدریس میکنند نسبت به معلمانی که از این روش استفاده نمی کنند، کارایی بیشتری دارند . به این دلیل که دانش آموزان در شیوه تدریس غیر مستقیم مشارکت فعالتر دارند و معلم کوشش میکنند تا دانشآموزان را به تفکر وا دارد و آنها را با موقعیتهای یادگیری درگیر نماید ، در حالی که در شیوهی تدریس مستقیم ، معلم صرفاً مطالب را به دانشآموزان عرضه مینماید برسند و اعتقاد داشت که تعاملات مشارکتی باعث میشود مشارکت کنندگان تجربهی روشنی از علائق مشترک ، کوشش های مشترک ، توزیع یکسان قدرت ، اعتماد و صداقت داشته باشند ، در حقیقت از نظر او با استفاده از تعریف وی در خصوص موقعیت مشارکتی، در تلاش برای ارائه یک الگوی عینی و عملی از یک موقعیت مشارکتی در یادگیری ، موفق به ارائه تکنیکی به نام تقسیم موضوع به بخشهای مختلف شد .

ماهیت این تکنیک به این صورت است که دانشآموز را ملزم میکند به این که با هم کار کنند ، یکدیگر را آموزش دهند و برای رسیدن به اهدافشان به همدیگر متکی باشند.

مدل ارائه شده ، به وسیله آرنسون به این صورت است که دانشآموزان در گروههای 5 یا 6 نفر قرار داده میشوند و هر دانشآموز مسئولیت آموزش یک بخش خاص از درس روزانه به سایر اعضاء گروه را بر عهده دارد . در این تکنیک هر دانشآموز فقط یک قسمت خاص از درس را در اختیار دارد و سایر دانش آموزان آن اطلاعات را در اختیار ندارند بنابراین در گروه وابستگی ایجاد میگردد .

دانش آموزان بر مبحث مربوط به خود مسلط میشوند و در خصوص چگونگی آموزش آن مبحث به سایر اعضای گروه خود و سوالات احتمالی که ممکن است اعضای گروه از آنها بپرسند بحث و تبادل نظر میکنند . در الگوی مشارکتی معلم به جای اینکه مطلب درسی را به دانشآموزان ارائه دهد

. صرفا به عنوان یک منبع تسهیل کننده میباشد و در فرآیند یادگیری و آموزش با دانشآموزان همکاری میکند و هر دانش آموز به جای اینکه به صورت منفعل به معلم به عنوان یک منبع مرکزی انسانی وابسته باشد ، مجبور است که یک مشارکت فعال داشته و نسبت به آنچه یاد میگیرد مسئول باشد .

الگوی یادگیری مشارکتی در طول دو دههی اخیر با استفاده از یافتههای تحقیقات مختلف و در جهت بهبود و توسعه ، دستخوش تغییراتی گردیده و به شعب مختلفی که هر کدام در خصوص ویژه ای کاربرد دارند تقسیم شده است . البته باید توجه داشت که اجرای تکنیک های مختلف یادگیری مشارکتی علیرغم همهی امتیازتی که برای آنها بر شمرده میشود به همان سادگی که در تئوری گفته میشود مطرح نیست و در عمل ممکن است با مشکلاتی مواجه شود .

امروزه فعالیت در مدرسه و آموختن،خود بخش عظیمی از زندگی انسانها شده است.دیگر نمی توان با طرز تلقی گذشته، به شاگرد و تربیت او نگریست.اکثر ما با روشهای سنتی آموزش دیدهایم لحظاتی را به خاطر آوریم که چگونه نشستن سر کلاس،گوش دادن به صدای یکنواخت معلم، از بر کردن مطالب وچگونه موجب تنفر و گریز ما از کلاس درس ومحیط آموزشی میشد. راستی چرا بسیاری از فعالیتهای آموزشی نمیتوانست و نمیتواند دانشآموزان ما را با محیط آموزشی مانوس وبه یادگیری علاقه مند کند؟

از آنجایی که علوم تجربی یکی از یازده حوزه یادگیری در برنامه درسی ملی است براساس جهت گیری این برنامه علوم تجربی کوشش انسان برای درک واقعیتهای خلقت وکشف فعل خداوند تعریف شده است برهمین راستا،شناخت واستفاده مسئولانه از طبیعت به مثابه بخشی از خلقت الهی باهدف تکریم،آبادانی وآموختن از آن برای ایفای نقش سازنده در ارتقای سطح زندگی فردی،خانوادگی،ملی وجهانی از ضرورتهای علوم تجربی قلمداد میشود.

یکی از جنبههای مورد توجه که موقعیت مطلوب یادگیری را فراهم میکند روش تدریس است. پژوهش هانشان داده که مهمترین متغیر موثر در فرایند آموزش روش تدریس معلم است که بر سازماندهی مطالب درسی،استفاده از نظریههای یادگیری وهمچنین کاربرد فنون گوناگون آموزش در کلاس درسی مبتنی است .[5]درس علوم تجربی از جمله مباحث درسی میباشد که ازقاعدهی فوق مستثنی نیست وچنانچه این مباحث درسی نیز با استفاده از راهبردهای یادگیری مشارکتی تدریس یاد گرفته شود با موفقیت بیشتری هم در زمینه تدریس و هم در زمینه یادگیری مواجه خواهد شد.

-2تعریف یادگیری

یکی از مباحث کلیدی و مهم در آموزش وپرورش،بحث یادگیری میباشد. این که یادگیری چیست؟چگونه اتفاق میافتد؟نقش عوامل محیطی و پیرامونی در این زمینه چیست؟شرایط یاد گیرنده چگونه باید باشدتا یادگیری با پایداری بیشتر صورت بگیرد.اینها مواردی است که پژوهشگران و صاحب نظران در اکثر موارد مطرح میکنند.از جمله ویژگیهای انسان،استعداد خاص اودر یادگیری است.به یقین میتوان گفت که پیدایش وبقای تمدن و فرهنگ انسان،به وجود استعداد یادگیری او بستگی داشته و یکی از مهمترین عوامل پیشرفتهای اجتماعی در زندگی انسان،یادگیری است

یادگیری یکی ازمهمترین زمینهها در روانشناسی امروز و در عین حال یکی از مشکلترین مفاهیم برای تعریف کردن است.در فرهنگ امریکایی هر پنج یادگیری این گونه تعریف شده است.

"کسب دانش،فهمیدن یا تسلط یابی از راه تجربه یا مطالعه" معروفترین این تعریفها تعریفی است که به وسیله کیمیل پیشنهاد شده است.کیمیل یادگیری را این گونه تعریف کرده است: "تغییر نسبتا پایداردر توان رفتاری - رفتار بالقوه - که درنتیجهی تمرین تقویت شده،رخ میدهد"

این تعریف هر چند بسیار معروف است اما به هیچ وجه مورد پذیرش همه روانشناسان نیست.

بدون شک پدیده یادگیری مهم ترین پدیدهی روانی در انسان و موجودات تکامل یافته میباشند.

به این دلیل که پایه واساس بسیاری از مسائلی است که موجب میشود انسان از نظر روانی از سایر موجودات ودیگر هم نوعان خود متمایز گردد. روان شناسی یادگیریی یکی از مباحث بنیادی در علم روان شناسی میباشد که تحقیقات وبررسیهای فراوانی از سوی دانشمندان این علم به خو د اختصاص داده و نظریات گوناگونی در خصوص ان عنوان شده است. اهمیت وارزش یادگیری در نزد آدمی هنگامی نمایان میشود که ما را از تمام آنچه آموختهایم محروم سازند.در این صورت با آن که از نظر فیزیولوژیک فردی بالغ وطبیعی خواهیم بود؛ اما از نظر مسائل روانی به دورههای کودکی برگشت خواهیم کرد

-2-2انواع راهبردهای یادگیری
راهبردهای یادگیری بر اساس مواد آموزشی هشت نوع هستند که شش مورد اول این راهبردها با توجه به نوع مواد آموزشی انتخاب میشود و کابرد دو نوع آخر برای انواع مواد آموزشی عمومیت دارد.

·    راهبردهای تکرار وتمرین پایه:روش معمول برای به خاطر سپردن فهرست نام انواع اشیاء، پدیدهها و... روش تکرار وتمرین است.
 
·    راهبردهای تکرار وتمرین پیچیده :وقتی متنی ، مانند یک درس از کتاب علوم ، موضوع یادگیری باشد فراگیر از روش تکرار با صدای بلند ،نسخه برداری ،یاداشت برداری وخط کشی زیر نکات مهم استفاده میکند .

·    راهبردهای شرح وبسط پایه :مواد آموزشی مانند لغات جفت ، لغات زبان خارجی، فهرست ترتیبی مثل یادگیری الفبا و یادآوری آزاد فهرست اسامی با استفاده از راهبردهای شرح وبسط پایه به صورت آسان تر یادگیری میشود . این راهبردها شامل ایجاد تصویر ذهنی یا ایجاد جمله ای است که دو یا چند مورد را به هم مربوط میسازد.

·    راهبردهای شرح وبسط پیچیده : این راهبردها شامل

نقل بیان یا بازنویسی متن با استفاده از کلمهها و جملههای فراگیری،  خلاصه  نویسی  ،  اراِئه  تمثیل  ،  شرح  ارتباط معلومات جدید با معلومات قبلی فراگیری وپاسخ گویی به سوالات است .

·    راهبردهای سازمان دهی پایه : یاد آوری فهرستی از موارد از راه مرتب کردن یا سازمان دادن آنها در یک چارچوب بزرگ تر ، مانند دسته بندی بر حسب گروههای موجود در یک طبقه بندی آسان تر میشود.

·    راهبردهای سازمان دهی پیچیده :از جمله روشهای یادگیری و یادآوری محتوای کتابهای درسی، تعیین نکات اصلی و بر قرار کردن ارتباط بین این نکات است . عمل سازمان دهی متون برای دست یافتن به دو هدف انتخاب اطلاعات به منظور انتقال به حافظه فعال و سپس اتصال بین اطلاعات مزبور انجام میشود

·    راهبردهای نظارت بر درک مطلب : روشهای متعددی برای آموزش راهبردهای نظارت بر درک مطلب ارائه شده است . این روشها اغلب شامل الگو قرار دادن نحوه آموزش معلم ، تکرار وتمرین علنی به وسیله فراگیر و سرانجام تکرار و تمرین با خود است.

·    راهبردهای احساسی و انگیزه ای : این راهبردها شامل روشهایی میشود که فراگیر به منظور تمرکز توجه ، حفظ تمرکز حواس ، کنترل هیجان ،ایجاد وحفظ انگیزه و استفاده از وقت به صورت مفید بکار میبرد .[9]

-2 تدریس

جویس وویل صاحب نظر در این حوزه ،روشهای مختلف تدریس را در چهار گروه الگوهای اجتماعی- اطلاعات پردازی- انفرادی و رفتاری تقسیمبندی نمودهاند در گروه - اجتماعی - راهبردهای تدریس یاران در یادگیری، تفحص گروهی، ایفای نقش و کاوشگری به شیوه محاکم قضایی قرار میگیرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید