بخشی از مقاله

چکیده
هر یک از رشته های اجرایی هنر به منزله یکی از راههای بیان یک مفهوم تلقی می گردد. هنرهای سنتی ایران از جمله شیوه های بیان مضمون های فوق طبیعی و ماورایی هستند که ریشه در اعتقادات متعالی والواهی مردم ایران دارند.

هنرهای سنتی ایران به واسطه آموزش شیوه سنتی که یک روش مجرب و کهن است زنده مانده و هنوز جوابگوی نیازهای کاربردی و روحی اجتماعی است.

امروزه به موازات شیوه آموزش کهن هنرهای سنتی شاهد آموزش اکادمیک این هنرها با عنوان - صنایع دستی - هستیم که این دو شیوه با هم متفاوت هستند.

در سالهای اخیر اطلاق نام - صنایع دستی - بر هنرهای سنتی دستی باعث شده تا دست اندرکاران این رشته گمان برند که صنایع دستی یعنی صنایعی با رویکرد هنری که با دست انجام می شود و در ضمن می تواند سنتی یا مدرن باشد در حالیکه تعریف هنرهای سنتی متفاوت با این عبارت و بسیار غنی ترازان است.

یکی از مهم ترین مشکلات آموزش آکادمیک صنایع دستی در این است که به ویژگی های سنت در آن کمترین توجه می شود. و به همین دلیل که فارغ التحصیلان آن کارایی آموزش دیدگان شیوه کهن را ندارند. پس چه کنیم تا بتوانیم دانش جویان رشته صنایع دستی را با همان توانایی قبل تربیت کنیم؟

در این مقاله ابتدا به آسیب شناسی وضعیت آموزش فعلی رشته صنایع دستی در دوره ارشد و دکترای پژوهش هنر - گرایش صنایع دستی - پرداخته می شود و سپس مزایای شیوه کهن به عنوان یک ایده بیان می گردد.
از آنجا که در شیوه آموزش کهن اساسی ترین محور شناخت کامل و مرحله ایی سنت و ویژگی های آن است لذا این مقاله پیشنهاد دارد با قرار دادن شیوه آموزش کامل تر سنت - مفاهیم، مراحل، ویژگی ها - در دوره های تحصیلات تکمیلی مذکور فارغ التحصیلان با شناخت کامل تر تربیت نماییم.

مقدمه

دوره کارشناسی صنایع دستی از جمله رشته های دانشگاهی است که بعد از انقلاب فرهنگی تاسیس یافت. تا قبل از آن رشته صنایع دستی به صورت منفک و در مقطع هنرستان وجود داشت و در همین حین آموزش این رشته به صورت تجربی نیز انجام می شد.

به هنگام تاسیس رشته مذکور عنوان »صنایع دستی« با تکیه برنامه سازمان های اجرایی و با عنوانی که در حدود سال 1360 در بین مردم رواج داشت اطلاق گردید در حالیکه این عنوان مناسب با عملکرد سابقه تاریخی این هنر نیست.

معمولاً در تعریف امروزی - صنایع دستی - صنایعی منظور است که با رویکرد هنری و با دست انجام شود، و در ضمن می تواند شامل اجرای هر مفهومی اعم از سنتی یا مدرن باشد. در حالیکه صنایع دستی اصیل ایران - و نه آنکه امروزه به صورت تولید انبوه اجرا می شود - فراتر از آن است که بتوان آن را بر مبنای نوعی اجرای هر مضمون تعریف کرد.

پس هدف اصلی این رشته ترکیب هنر و صنعت نیست بلکه منظور اجرای یک مضمون فوق طبیعی والوهی است که روح انسان در آن دخیل است نه دست.

اگر به سابقه تاریخی این هنر بنگریم خواهیم دید که منظور از آنچه که امروزه به عنوان - صنایع دستی - می شناسیم در واقع همان هنرهای سنتی دستی است که در آن بر سنت تاکید شده نه دست ساز بودن.
سنت به معنای قدیمی بودن و اصالت داشتن نیست و منظور از آن کپی نمودن آثار نمودن آثار قدیمی نیز نیست. سنت توسط روح و فطرت انسان درک می گردد، پس حالت ذهنی و جسمی ندارد و برای رسیدن به آن لازم است که سنت الهی شناخته شود.

هنرهای سنتی نیز پیرو همین اصل است و در راستای سنت الهی یا اصول خداوندی شکل می گیرد. اگر به سابقه تاریخی هنرهای سنتی جهان بنگریم می بینیم که تا قبل از ظهور هنر مدرن همه هنرهای دستی بر مبنای سنت است و به همین دلیل است که در همه آنها روح دست ساز دیده می شود ولی مبنا دست ساز بودن نیست.

در طول دوره های تاریخی ایران آموزش هنرهای سنتی دستی به صورت تجربی و در قالب گروههایی به نام اصحاب فتوت انجام می شده چنانکه یک شاگرد در طی فرآیند آن ضمن آموزش تکنیک و طراحی به مبانی سنت و الگوهای بصری هویتی کشور خود واقف می شد. به همین دلیل در طی هزاران سال هنر ایران یک مبنای واحد احساس می شود در حالیکه از نظر بصری خلاقیت های زیادی وجود دارد.

در آموزش آکادمیک امروزی رشته صنایع دستی - در هر سه مقطع - محور اصلی گم شده است و برنامه ریزی براساس تکنیک و توصیف ویژگی های بصری تاریخی است. از طرفی بدلیل وجود این نام اشتباه گمان می رود که اصل دست ساز بودن است و حتی می تواند پیرو سبک های مدرن باشد.

براساس وضعیت مذکور فارغ التحصیلان این رشته از مسیر اصلی به سستی رفته اند که هم در زمینه حفظ هویت ایرانی و هم در جهت حفظ سبک ها و مکاتب اصیل و هم در زمینه تولید و هم در زمینه خلاقیت صحیح و هم در زمینه رفع نیازهای کاربردی و روحی - اجتماعی - در حد انتظار نیستند.

در این تحقیق که با رویکرد آموزشی انجام شده است و یک تحقیق کاربردی و بنیادی است این سوالات مطرح است که آموزش - سنت - در دوره های تحصیلات تکمیلی صنایع دستی چه اثراتی بر توانایی فارغ التحصیلان خواهد داشت؟ چگونه می توان سنت را در برنامه آموزش این مقاطع قرار داد. در این تحقیق ابتدا وضعیت فعلی فارغ التحصیلان دوره های تحصیلات تکمیلی بررسی می گردد و آسیب های آن مدنظر قرار می گیرد سپس وضعیت مطلوب آموزشی که در زمان های قدیم انجام می گرفته تشریح می گردد و نهایتاً پیشنهادهای جهت چگونگی اجرای شیوه های قدیم سنت در آموزش جدید مطرح می گردد.

آسیب شناسی وضعیت فعلی

درحال حاضر وضعیت آموزش صنایع دستی یک شیوه آکادمیک است که از هنرستان شروع می شود و می تواند تا دوره دکترا به درازا بیانجامد. در مقاطع کاردانی و کارشناسی معمولاً یک هنرجو با کلیه هنرهای سنتی دستی از لحاظ ویژگی های بصری و فنی آشنا می شود و در ضمن از دیدگاه بصری به شناخت تاریخی نیز می رسد، لیکن نسبت به مکاتب و سبکها - حتی از نظر بصری - شناختی نمی یابد تا حداقل نسبت به ویژگی های ظاهری و نمادین هویت ملی خود شناختی حاصل نماید.

البته در این دوره کپی نمودن از آثار سنتی می تواند تاثیرات مطلوبی نسبت به شناخت ظاهری ایجاد نماید ولی از آنجا که در طی دروس این مقطع دانشجو را به سمت ویژگی های تجسمی سوق می دهند لذا دانشجو خلاقیت را در طبیعت جستجو می کند و متوجه ویژگی های خلاقانه آثار کهن نمی شود.

در دوره های ارشد دانشجو از نظر ویژگی های کاربردی - طراحی و اجرا - تقویت می شود و به نحوه مرام اصحاب فتوت آشنایی می یابد، لیکن مسئله اصلی شناخت آن مفهوم پایه و ارتباط آن با ویژگی های بصری است که همه هنر سنتی به آن وابستگی دارد و اصحاب فتوت آنرا در تعالیم خود مدنظر قرار می داده اند.

از طرفی شناخت الگوهای کهن هنرهای سنتی که مبنای اصالت هنر و هویت ایرانی است و همه مکاتب براساس آن بوجود آمده اند نیز در این مقطع آموزش داده نمی شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید