بخشی از مقاله

چکیده:

در دنیایی که تغییرات با شتاب و سرعت بالایی صورت میگیرند، رهبری سازمانی بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا میکند و در سازمان عامل حیاتی برای کسب موفقیت به شمار میآید. نه تنها مدیران سطوح عالی سازمان نیاز دارند که قابلیتهای خودشان را نشان دهند، بلکه کلیه مدیران در تمامی سطوح سازمانی چنین نیازی را تشخیص میدهند که برای رسیدن به نتایج دلخواه چگونه باید با دیگران همکاری کنند، صرف نظر از اینکه چه شغلی دارند، آنها باید روشهای نفوذ بر دیگران را بدانند و نه تنها آنان را برای انجام کار برانگیزانند، بلکه بایستی در قبال نتایج کار مسئولیت پذیر باشند

رهبران تحول آفرین به آن دسته از رهبرانی اطلاق می شود که در صددند تا با خلق ایده ها و چشم اندازهای جدید، مسیر تازه ای از رشد و شکوفایی را فراروی سا زمان قرار دهند و با ایجاد تعهد و اشتیاق، وفا داری در بین مدیران و کارکنان، اعضاء سازمان را با ایجاد تغییرات بنیادین وتحول در ارکان و شالوده سازمان به منظور کسب آمادگی ها و توانمندی های لازم جهت حرکت در مسیر جدید و فتح قله های بالاتر عملکرد آرمانی بسیج نمایند. .

رهبر تحولگرا الهام بخش و خلاق است و افراد را طوری رهبری میکند که بیشتر از توانمندیهای خود در سازمان تلاش کنند. و نیز دست به ابداع و نوآوری در حیطه کاری خود بزنند. صاحبنظران و نظریه پردازان مدیریت رهبری تحولگرا را اثربخشتر از رهبران عملگرا میدانند . رهبران تحول گرا به کارکنان تفهیم میکنند تا به ارزش کاری که انجام میدهند پی ببرند.

مقدمه

امروزه سازمانها برای ادامه بقا و توسعه خود به افزایش دانش و آگاهی از محیط و ایجاد تحولات سازمانی گسترده نیاز دارند. در این شرایط، نقش رهبرانی که سازمانها را از حال به آینده حرکت داده، نیازهای محیطی را تشخیص میدهند و تغییر و تحولات متناسب را تسهیل می کنند، بیش ازگذشته آشکار میگردد. چنین رهبرانی را رهبران تحول آفرین مینامند. این رهبران را میتوان به گونهای برای کارکنان تعریف کرد که به تقویت ادراک،عدالت و پیشرفت کیفیت زندگی کاری در سازمان بینجامد. کیفیت زندگی کاری شامل هرگونه بهبود در فرهنگ سازمانی است که رضایت و منزلت انسانی کارکنان را افزایش میدهد و باعث پیشرفت، رشد و تعالی آنان در سازمان میشود.

از سوی دیگر، ادراک تبعیض و بیعدالتی موجب تضعیف روحیه و انگیزه کارکنان و کاهش بهرهوری در عملکرد آنان میشود. امروزه مدیرانی که به دنبال اثربخشی هستند باید با روشها و شیوههای عادلانه رفتار کنند و مطمئن باشند که زیردستانشان فعالیتهای آنان را عادلانه تفسیر میکنند. با دستیابی به بینش و شناخت مناسب ازمزیتها و منافع فراوان حاصل از بهکارگیری رهبری تحول آفرین و تاثیر آن بر ادراک عدالت سازمانی و ابعاد کیفیت زندگی کاری کارکنان و همچنین آگاهی از دستاوردهای حاصل از ادراک عدالت سازمانی و نقش آن در میانجیگری رابطه بین رهبری تحول آفرین و کیفیت زندگی کاری کارکنان، مدیران این امکان را مییابند تا فعالیتها، اقدامات و تصمیمات مناسبتری را جهت فراگیری مهارتهای رهبری تحولگرا، ارتقاءکیفیت زندگی کاری و بهبود احساس انصاف و ادراک عدالت، در سازمانهای خودبرنامهریزی و مدیریت نمایند

در دنیایی که تغییرات با شتاب و سرعت بالایی صورت میگیرند، رهبری سازمانی بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا میکند و در سازمان عامل حیاتی برای کسب موفقیت به شمار میآید. نه تنها مدیران سطوح عالی سازمان نیاز دارند که قابلیتهای خودشان را نشان دهند، بلکه کلیه مدیران در تمامی سطوح سازمانی چنین نیازی را تشخیص میدهند که برای رسیدن به نتایج دلخواه چگونه باید با دیگران همکاری کنند، صرف نظر از اینکه چه شغلی دارند، آنها باید روشهای نفوذ بر دیگران را بدانند و نه تنها آنان را برای انجام کار برانگیزانند، بلکه بایستی در قبال نتایج کار مسئولیتپذیر باشند.

رهبری تحول آفرین نوعی فرایند پیچیده و پویا است که در آن رهبران، ارزشها، باورها و اهداف پیروان را تحت تأثیر قرار می دهند. این رهبران سازمانها را از حال به آینده حرکت داده، نیازهای محیطی را تشخیص میدهند و تغییر و تحولات متناسب را تسهیل میکنند. چشماندازی از فرصت بالقوه را برای کارکنان بهوجود آورده و در میان آنان تعهد به تغییر، بهبود فرهنگ و نیاز به طراحی استراتژیهای جدیدرا برای استفاده بهینه از انرژی و منابع گسترش میدهند

مفهوم رهبری و رهبری تحولگرا

رهبری یک مفهوم کلیدی در علوم سازمانی است وتعداد بسیار زیادی از مطالعات را طی پنجاه سال اخیر موجب شده است .اما با وجود همه این مطالعات هنوز موضوع رهبری بیش از هر عنوان دیگری در علوم رفتاری، ناشناخته باقی مانده است .استاگدیل معتقد استتقریباً به تعداد افرادی که راجع به رهبری اظهارنظر نموده اند، برای رهبری تعریف وجود دارد ،اما با وجود اینکه برای رهبری تعاریف زیادی ارائه شده است، تعریفی جامع که مورد پذیرش همگان باشد، وجود ندارد .بطور کلی تأمل در تعاریف رهبری بیانگر آن است که مفهوم کلیدی و پایه ای رهبری"اعمال نفوذ بر دیگران جهت دستیابی به اهداف " است

شروع رهبری از ظهور زندگی اجتماعی پدیدار گشته است. عدهای کنار یکدیگر قرار میگیرند و زندگی اجتماعی را آغاز میکنند و در رابطه با یکدیگر برهم تأثیر میگذارند. ایگری و تری، رهبری را عمل اثرگذاری بر افراد تعریف کردهاند، بهگونهای که از روی علاقه و تمایل برای دست یافتن به هدفهای گروهی تلاش میکنند سازمان بدون رهبر خلاق و نوآور فقط مجموعهای پراکنده از افراد و دستگاه هاست. رهبری و مدیریت در بستر هر تمدن چهرهای از ساخت فرهنگی آن تمدن محسوب میگردد و این ساخت مجموعهای فردی متشکل از ارزشهای مذهبی، فلسفی، هنری، سیاسی و غیره است که در شکل رفتار مدیر و بافت اجتماعی سازمان جلوهگر میشود

رهبری تحول آفرین زمانی تحقق می یابد که رهبران و پیروان، یکدیگر را نیز برای سطوح بالاتر انگیزش و اخلاقیات بر می انگیزانند .این رهبران با سرپرستان خودشان نیز روابط بهتری دارندو بیش از رهبرانی که به شیوه تبادلی عمل می کنند به سازمان کمک می کنند و برای سازمان ارزش می آفرینند. رهبران تحول آفرین، کارکنان را به انجام چیزی بیش از آنچه در قرارداد های استخدامی تصریح شده است، برمی انگیزانند و بر روی نیازهای سطوح بالاترکارکنان تمرکز می کنند .

این رهبران به عنوان مربیان و مشاوران عمل می کنند، و به توسعه فردی،یادگیری، و تامین نیازهای تک تک زیردستان توجه دارند؛ برای کارکنان، معنی، چالش، یک حس ماموریت، چشم انداز گسترده تر و متعالی تر، احترام و اعتماد فراهم می کنند؛ به عنوان مدل های نقش برای کارکنان خود عمل می کنند؛ یک فضای اعتماد پرورش می دهند و کارکنان را بر می انگیزانند تافراتر از نفع شخصی و برای سازمان فعالیت کنند

هم چنین رهبران تحول آفرین به آن دسته از رهبرانی اطلاق می شود که در صددند تا با خلق ایده ها و چشم اندازهای جدید، مسیر تازه ای از رشد و شکوفایی را فراروی سا زمان قرار دهند و با ایجاد تعهد و اشتیاق، وفا داری در بین مدیران و کارکنان، اعضاء سازمان را با ایجاد تغییرات بنیادین وتحول در ارکان و شالوده سازمان به منظور کسب آمادگی ها و توانمندی های لازم جهت حرکت در مسیر جدید و فتح قله های بالاتر عملکرد آرمانی بسیج نماید

رهبر تحول آفرین دائما در جستجوی انگیز ه های بالقوه درپیروان است و هدف این رهبر، جلب توجه پیروان به نیازهای برتر و تبدیل منافع فردی به منافع جمعی است بنابر نظر بس و آولیورهبری تحول آفرین یک فرآیند آگاهانه اخلاقی و معنوی است که الگوهای تحول سازمان را از طریق طرح مشارکتی قابل اعتماد بنا می کند .رهبران تحول آفرین چشم انداز آینده سازمان راتبیین می کنند، مدل سازگار با آن چشم انداز را ارائه می دهند، پذیرش اهداف گروهی را ارتقاء می بخشند، حمایت گسترده ای را برای افراد سازمان فراهم می نمایند و آنها را در تعقیب اهداف سازمان ترغیب می کنند.

در یک تعریف دیگر رهبری فرهمند یا کاریزما به عنوان جزئی از رهبری تحول آفرین به شمار میآید که گرچه به تنهایی نمیتواند تمام فرآیند رهبری تحولآفرین را شامل شود، ولی جزء رهبری تحولآفرین محسوب میشود. هرچند رهبری فرهمند با نفوذ نظاممند خود توانسته است تغییر و ماهیت خود را به افراد بشناساند، ولی در این که بتواند این احساس را به افراد القاء کند که تغییر هم به نفع خود و هم به نفع سازمان است و در این راستا باید از منافع شخصی و مادی خود چشمپوشی و منافع سازمان را ترجیح داد، هنوز موفق نبوده است.

جیمز نظریه رهبری تحولگرا را روشی اخلاقی مطرح کرد که به وسیله آن رهروان و رهبران را به سطوح عالیترانگیزه و منزلت سوق میدهد

.رهبری تحولگرا الهام بخش و خلاق است و افراد را طوری رهبری میکند که بیشتر از توانمندیهای خود در سازمان تلاش کنندو دست به ابداع و نوآوری در حیطه کاری خود بزنند. صاحبنظران و نظریه پردازان مدیریت رهبری تحولگرا را اثربخشتر از رهبران عملگرا میدانند . رهبرانی که موجب تحول میگردند رهبران خلاق به کارکنان تفهیم میکنند تا به ارزش کاری که انجام میدهند پی ببرند.بنابراین احساسی به فرد القا میشود که به خاطر تیم، در یک نهاد بزرگتر به منافع شخصی خود تعالی ببخشد،یعنی نیازهای خود را در سطحی عالیتر مطرح سازد، مناعت طبع داشته باشد و در صدد خود شکوفایی برآید

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید