بخشی از مقاله

چکیده:

وضعیت کنونی آموزش برنامهریزي روستایی درنظام دانشگاهی ایران بازتاب کننده شرایط حاکم بر جهان، دولتها، شرایط محیط دانشگاه از یکسو، عرضه و توانمندي آن درتولید محصول - نرم افزار، سخت افزار و مغزافزار - و تقاضاي دانش برنامهریزي روستایی در دهههاي اخیراز سوي دیگراست. مهمترین جنبه این وضعیت ورود مشتاقان قابل توجه به این رشته و میزان توانمندي آنها به عنوان محصولی خروجی است.

این وضعیت، با دموکراتیک شدن دانش و علم درجهان، درایران نیز، باچالش هایی بویژه دردهههاي اخیر رو برو شده است و پرسشهاي زیادي نه تنهادرسطح اکادمیک، بلکه درجامعه نیز رو به روبوده است . ارزیابی این چالشها،که نوعی ژرف نگري درکیفیت، اعتبار و صحت معماري و اجراي آن - عملکردبرنامه ها ودورههاي میان رشتهاي برنامهریزي روستایی و خروجیهاي آن - است، مستلزم طرحپرسش راهبردي و تبدیل آن به ابزارهایی براي سنجش عملکرد توانمنذيها میباشد، بدینسان که راهبرديترین چالشهاي پیشروي نظام آموزش برنامهریزي روستایی درایران براي محصولات خودکدام هستند؟. براي پاسخ به پرسش، برابر ادبیات روششناسی، اجراي و ارزیابی چالشهاي توانمندي آموزشی با شیوههاي ارزیابی فعالیتها و عملکردها و شاخصهاي میان رشتهاي برنامهریزي روستایی، به شیوه اسنادي و تجربی با رهیافت عقلانیت انتقادي درچارجوب روش توصیفی-تحلیلی مورد توجه قرارگرفت.

یافتهها نشان میدهد، براي هموار ساختن مسیرتحقق فرایند نظام آموزش برنامهریزي روستایی به خصوص محصول و خروجی آن - دانش آموختگان دانشگاهی - ، پیشاپیش تعیین استراتژي کلان آموزشی کشور در این رشته با داشتن نگرش سیستماتیک و رهیافت آمایشی، موردنیازاست تا بدین وسیله بتوان مناطق سکونتگاهی و نهادهاي مرتبط را براي همواره سازي این مسیر و برطرف ساختن مشکلات و موانع پیشرو هر چه شفافترتعیین کرد.

بدین صورت که با اتخاذ تدابیري، ظرفیت پذیرش دانشجو بویژه در دانشگاهاي پیام نور وازادبراساس نیازاین ده بازارکاربه نیروي متخصص براساس آمایش منطفهاي تعیین شود. دوم اینکه مجوزهاي ایجاد رشته در دانشگاه دائمی نباشد و با تغییردر کیفیت نیازهاي جامعه و تخصصهاي جدید، مشخصات مجوزهاي صادره تغییر یابند. در واقع ایجاد رشته براساس آمایش علمی منطقهاي صورت گیرد. سوم آن که، بازبینی مجدد درسرفصلهاي دروس دورههاي آموزشی بهویژه کارشناسی و تنظیم آنها براساس اطلاعات علمی - نظري - و عملی مورد نیاز و زمینههاي شغلی مرتبط، تجدید نظردر نظام آموزشی، روش تدریس و ارزیابی و سنجش دانشآموزان و دانشجویان براي تقویت و شکوفایی روحیه خلاقیت فراگیران، ضروري است.

چهارم اینکه بین وزارتخانههاي، آموزش عالی، رفاه وکارو اموراجتماعی و معاونت راهبردي ریاست جمهوري درمدیریت و برنامهریزي و سازمان آموزش حرفهاي کشور براي تطابق رشته برنامهریزي روستایی با نیاز بازارکار براساس منطقهاي، هماهنگی ایجاد شود و سرانجام، ایجاد وگسترش مفهوم و فرهنگ کارآفرینی در محیط دانشکدهها وگروههاي علمی به منظور تربیت و پرورش کارآفرینان دانش آموخته یک انتخاب گریز ناپذیراست.

مقدمه

وضعیت کنونی آموزش برنامه ریزي روستایی در نظام دانشگاهی ایران بازتاب کننده شرایط حاکم بر جهان، دولتها، شرایط محیط دانشکاه از یکسو، عرضه و توانمندي آن در تولید محصول - نرم افزار، سخت افزار و مغزافزار - و تقاضاي دانش برنامه ریزي در دهه هاي اخیر از سوي دیگر است. مهمترین جنبه این وضعیت ورود مشتاقان قابل توجه به این رشته و توانمندي آنها به عنوان محصول یا خروجی است، همزمان با این رخداد و تحولات هر چند بازنگري ها نیز در جریان بوده است.

اما آنچه در این تحولات مطرح است، رسالت رشته ها ودانشگاه ها است. در گذشته بر اساس رسالت تعریف شده بر علم و دانشگاه، نهاد علم برنامه ریزي روستایی نیز در فضایی خارج از ارتباطات تنگاتنگ با جامعه قرار داشت. بدین معنی که این رشته همانند سایر رشته هاي علمی به قلمروهاي حوزه دانشگاه محدود می شد. اگر چه دانشگاه ها و رشته هاي علمی آن، مرکز و کانون راهبردي انتقاد اندیشه اي بر جریان حاکم قدرتها محسوب می شد، اما با این وجود دانش از جمله رشته برنامه ریزي روستایی به حفظ و باز تولید و توسعه فرهنگ ملی خدمت می گردد. بدین معنی که دانشگاه و رشته هاي علمی همانند برنامه ریزي روستایی باوجود متولی بودن بنیان علمی دولت- ملتها در یک قلمرو - سرزمین - ، پارادایمی داشت که استقلال و خود مختاري ویزگی مهم آن بود.

این پارادایم با دموکراتیک شدن دانش و علم درجهان، در ایران نیز با چالش هایی بویژه دردهه هاي اخیر روبه رو شده است وپرسش هاي زیادي نه تنها در سطح اکادمیک، بلکه در جامعه نیز روبه رو ساخته است. ارزیابی این چالش ها، که نوعی ژرف نگري در کیفیت، اعتبار و صحت معماري واجراي آن - عملکرد برنامه ها و دوره هاي میان رشته اي برنامه ریزي روستایی وخروجی هاي آن - است، مستلزم طرح پرسش راهبردي و تبدیل آن به ابزارهایی براي سنجش عملکرد توانمندي ها می باشد و عبارتند از: راهبردي ترین چالش هاي پیش روي نظام آموزش برنامه ریزي روستایی در ایران براي محصولات خود کدام هستند؟ براي پاسخ به پرسش، برابر ادبیات روش شناسی، اجراي ارزیابی چالش هاي توانمندي آموزشی با شیوه هاي ارزیابی فعالیتها و عملکردها و شاخص هاي میان رشته اي برنامه ریزي روستایی، به شیوه اسنادي و تجربی با رهیافت عقلانیت انتقادي در چارجوب روش توصیفی-تحلیلی مورد توجه قرار گرفت.

-1ماهیت علم برنامه ریزي روستایی:

این علم ،یک علم اثباتی- هنجاري است، علم اثباتی است چرا که درباره آنچه هست، سخن می گوید و علم هنجاري است، چرا که با باید و نباید ها سرو کار دارد و ارزشها و هنجارهاي سکونتگاههاي روستایی را مد نظر قرار می دهد و اهداف سکونتگاههاي انسانی رادر مرزهاي مکانهاي روستایی دنبال می کند.در برنامه ریزي روستایی اثباتی، مطالعه کارکرد برنامه ریزي روستایی مورد توجه است و به واقعیت هاي بیرونی- صرف نظر از داوري و ارزش گذاري- توجه دارد به همین دلیل به دامنه وسیعی از اطلاعات نهادي/ آماري نیازمند است. برنامه ریزي روستایی اثباتی، طرز کار برنامه ریزي روستایی - معماري - را با قبول پیش فرضهایی مطالعه می کند.

به عنوان نمونه می توان پیش فرض وجود انحصار یا رقابت کامل یا وجود انگیزه بیشینه سازي سود در بعد اقتصاد روستایی بویژه تولید کننده را مطرح کرد. در واقع برنامه ریزي روستایی اثباتی از طریق داده هاي اولیه/ ثانویه و از مدلها و فنون آمادي، واقعیت هاي روستا و معماري برنامه ریزي واجراي آن را توضیح می دهد که خاصیت آنها شکل دادن، ساده سازي واقعیتهاي عینی جامعه روستایی است. برنامه ریزي روستایی هنجاري یا دستوري بدنبال پاسخ به این پرسش است که جامعه روستایی چگونه باید باشد و برنامه ریزي براي رسیدن به آنها چگونه و چرا باید انجام پذیرد که این پرسشها به نوعی تعیین اهداف و سیاستها - معماري - را در بردارد و کوششی است براي شناخت راههایی که اهداف جامعه روستایی در گذر زمان و مکان مانند، سلامتی، کامیابی و خوشبختی یا کارایی و عدالت و اثربخشی - اجرا وعملکرد معماري - را تحقق دهد.

در این راستا است که سیاست گذاري کلان برنامه ریزي روستایی از جمله نظام آموزشی آن در قلمرو برنامه ریزي بخش عمومی قرار می گیرد و نیازمند هر دو نوع برنامه ریزي روستایی - اثباتی- هنجاري - است چرا که هر سیاستی که ازجمله سیاست هاي آموزشی برنامه ریزي روستایی در جهت انجام تکالیف بخش عمومی اتخاذ می شود، بایستی توانایی تحقق بخششی اهداف پیش بینی شده را داشته باشد. و دانش آموختگان آن از دانش، بینش و مهارت - توانمندي - لازم در سطوح مختلف براي طراحی بازسازي، اصلاح نیازهاي متغییر فضاي زیست روستایی برخوردارباشند.

دوم اینکه داوري و قضاوت درباره کارکرد واقعی برنامه ها بدون پایه هاي ارزشی جامعه امکان پذیر نیست و تلاش خردورزانه و هنجاري براي بررسی اهداف، ابزارها، محدودیت ها و امکانات، ضرورت دارد در این تلاش ها، تواناییها، ظرفیت ها و انگیزه هاي ذینفع ها مورد توجه قرار می گیرد که جنبه هنجاري بودن برنامه ریزي را مطرح می سازد. و از این رو دانش آموختگان ان ضرورت دارد، دانش و بینش و مهارت لازم ارتباط با فضاي زیست روستا راداشته باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید