بخشی از مقاله
چکیده
این پژوهش، به بررسی میزان حساسیت فردوسی نسبت به مسائل سیاسی عصر خویش پرداخته است، زیرا علم سیاست از راه پرداختن به اشعار شعرای بزرگی چون فردوسی میتواند کمک شایانی برای نشان دادن هدفمندی آثار ادبی کشور عزیزمان ایران باشد؛ بنابراین پژوهش هایی که در آن دنیای ادبیات با علوم مختلفی چون سیاست پیوند خورده، گامی است نوین در راستای تحقق این آرمان.
در اینجُستار برای دستیابی به این هدف، با استفاده از روش بین رشته ای، چرایی عملکرد لهراسب از منظر علم سیاست مورد واکاوی قرار گرفته است. در یک نگاه، در این مقاله اندیشههای سیاسی مندرج در بطن داستان »به سلطنت رسیدن لهراسب« کاویده شده است.
مهم ترین دستاورد این پژوهش حاکی از آن است که تمام پادشاهان اسطوره ای از جانب خداوند صاحب ملک و سلطنت می شوند و هر اعتراضی علیه شاهان اعتراض به حکم خداست. سلطان همانند خداوند، کارهای زیردستان را هدایت میکنند و درواقع شاه خدمتگزار خداوند در زمین است و به همین دلیل شاهان اسطورهای شاهنامه هریک بهگونهای مینوی تصور شدهاند؛ بندگان هم به دلیل عقل نارسای خود نمی توانند چنین مسئله ای را تحلیل کنند و این امر علت اصلی تقویت قدرت این شاهان بوده است؛ بنابراین تمام محورها و به ویژه مبانی سیاسی و دینی دوره لهراسب بر اساس همین ایدئولوژی شکل گرفته است.
مقدمه
ازآنجاکه ادبیات به دلیل نقش عظیم تبلیغی و اندیشهپردازی عامشذاتاً یک امر سیاسی است؛ ازاینرو میتوان ردپای سیاست را در جایجای آن بهوضوح مشاهده کرد. بهویژه در شاهنامهی فردوسی که داستان سیاسی اجتماعی ایران سده چهارم است.
شاهنامه کتاب سیاست از دیدگاه ایرانیان است مانند شهریار ماکیاول که ویژگیهای سیاسی را برپایه وقایع و دادههای تاریخ بیان میکند. شاهنامه آیینه تمامنمای حکومت و جامعه ایدهآل فردوسی است. از منظر فردوسی، بدون اندیشه سیاسی و قدرت حکومتی، نمیتوان دست به اصلاحات وسیع و عمیق اجتماعی زد، به همین جهت در شاهنامه شیوه درست حکومتمداری و مبانی اندیشه سیاسی در ایران را میآموزد که شوربختانه به تحقق نپیوست.
در این رویکرد، اثر ادبی را از همه جهت همسو با نظریات نوین علم سیاست به بررسی مینشینیم. رویکرد علم سیاست به ادب کلاسیک فارسی با وجود حجم عظیمی از مسائل و مباحث در این میدانگاه، چندان نیرومند ظاهر نشده است، بهویژه در گرانبهاترین اثر ادب پارسی، شاهنامه فردوسی. نگاه متفاوت و تحلیلهای سیاسی در داستانهای شاهنامه، میتواند ما را هرچه بیشتر با دنیای واقعی تاریخ ایران آشنا کند. نگاه به اندیشههای سیاسی ایران از زوایای مختلف در این داستانها، ما را با ساختارهای سیاسی اجتماعی اصیل و واقعی آشنا میکند.
این پژوهش در پاسخ به سؤال زیر نگاشته شده است:
چرایی عملکرد لهراسب از منظر علم سیاست؟
روش تحقیق
در تحقیقات میان رشتهای به جای پارادایم گسستن و فروکاستن و تک بعدی سازی، پارادایم تمایزدهی و پیونددهی اصل قرار می گیرد؛ پارادایمی که متمایز ساختن را بدون گسستن و پیوند دادن را بدون فروکاستن یا این همانی کردن امکان پذیر می کند. این پارادایم از اصل یگانه بسیارگانه یا وحدت در کثرت پیروی می کند - مورن، - 21 :1379 آثار میانرشتهای مانند آثاری که با رویکرد تحلیل گفتمان به بررسی متون ادبی می پردازند و در آنها متن ادبی در نظام و آرایش فراجملهای عناصر زبانی مورد توجه قرار می گیرد و از تأثیر عوامل درونمتنی و برونمتنی بر بافت آثار ادبی سخن گفته میشود.
پیشینه
بررسی رویکرد سیاسی به داستانهای شاهنامه در جرگه پژوهشهای نو یا کمپیشینه در میان پژوهشهای فردوسی و شاهنامه قرار گرفته است؛ درحالیکه انجام دادن پژوهش هایی در این میدانگاه نیاز خواننده امروز شاهنامه و فردوسی است و نه صرف معنای لغات و ابیات آن. از میان پژوهشهایی که پیشتر پژوهشگران انجام داده اند و در آنها به طورکلی و نه موشکافانه و جزیی به این رویکرد پرداختهاند، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
کتاب با نگاه فردوسی، مبانی نقد خرد سیاسی اثر باقر پرهام، کتاب فردوسی - سروده خوان وحدت و حماسه ملی ایران - اثر احمد پناهی سمنانی، کتاب حماسه داد اثر ف.م جوانشیر و کتاب خرد و عشق در تاریخ ایران اثر محمد حسن شاهکویی
مبانی نظری
چهره لهراسب در شاهنامه از منظر علم سیاست، پادشاهی خردمند، مقتدر و عادل ترسیم شده است، او هم فرّه ایزدی دارد و هم از نژاد شاهان است. لهراسب برای حفظ نظام سیاسی حاکم بر جامعه و بهدنبال آن برای از هم نپاشیدن وحدت ملی ایرانیان، مانع از بر تخت نشستن گشتاسپ میشود.
شخص اول مملکت، شخص اول نظام سیاسی است. او باید هم دارای نژاد کیانیان باشد و هم فرّه ایزدی داشته باشد، چراکه ایرانیان برای ساماندهی و وحدت و هویت ملی در سرزمینشان فقط چنین شخصیتی را می پذیرند و علت اصلی مخالفت پهلوانان با به سلطنت رسیدن لهراسب هم در این نکته نهفته است؛ اما پادشاه علاوه بر این موارد باید باخرد هم باشد و این سومی همان چیزی است که گشتاسپ ندارد. در ایران باستان از نظر سیاسی، شاه از ارکان اصلی هویت ملی و وحدت ملی است