بخشی از مقاله

چکیده

علیرغم وجود تفاوتهای زبانی، فرهنگی ومذهبی بین ملّتهای جهان، شباهتهای زیادی از نظر سرنوشت، اندیشه و مسائل اجتماعی وسیاسی درمیان آنها دیده میشودادبیّات. به عنوان یکی از شاخههای علوم انسانی، ازیک سو نمایندهی زندگی و یک حقیقت اجتماعی است و »جامعه شناختی ادبیّات1«در پی شنیدن فریادها وآرمانهای نویسنده وشاعراست، ازسوی دیگرادبیّات، حوزهای است که مضامین مختلف پایداری ملّتها، درابعاد مختلف در آن حضور دارد. مقالهی حاضر؛ باهدف مقایسهی مضامین ادبیّات پایداری، در دو اثر معروف سووشون از سیمین دانشور وآخرین درس از »آلفونس دوده« فرانسوی درنظر دارد، ساختارهای کلامی ومعنایی این دو اثر را برمبنای رهیافتهای جامعه شناختیادبیّات بررسی کند. نتایج پژوهش دراین دو داستان نشان می- دهد، نویسندگان آنها اگر چه دربسیاری از جهات تأثیر مستقیمی دریکدیگر نداشتهاندباو وجود تفاوت درجنس، عصر، ملّیّت، مذهب، زبان و نژاد، هردوبه دلیل زندگی دربین مردم وآگاهی ازآلام وآرزوهای آنها، در پرداختن به مسائلی ازقبیل وطن پرستی، استعمار ستیزی، تصویرسازی ازجامعه استعمارزده، بیان سکوت و خفقان ناشی ازحضوربیگانگان وپروراندن تز آزادی درمتن اثر مشترک بوده اند.

مقدّمه

ازحوزههای مهمّمطالعات ادبیّات تطبیقی، مقایسه وبررسی تحلیلی بین مضامینادبیّات پایداری دربین ملّتهای مختلف جهان است. هرنوشته یا سرودهای که مبارزهی ملّتها را دربرابر عوامل استبداد داخلی یاتجاوز بیگانگان نشان دهد، درحوزهی ادبیّات پایداری جای میگیرد. اصلی ترین مضامین این نوع ادبی؛ دعوت به مبارزه، ترسیم چهرهی بیدادگر، بزرگداشت آزادی وآزادگی، نمودن افقهای روشن پیروزی، انعکاس مظلومیّت مردم هم دربرابراستعمار خارجی وهم دربرابر استبداد داخلی است. از این نظرادبیّات؛، مرزهای قومی را میشکافد ومخاطب آنژرفای، وجدان عامّ بشری است. به همین سبب چنین آثاری را نمیتوان به صورت یک شعار مستقیم نگریست و محصول ویژه ی ادبیّات یک ملّت دانست؛ بلکه بامقایسه وتحلیل آن میتوان جنبههای انسانی واجتماعی آن را بررسی کرد. این بدان معنا نیست که متون ادبی، تصویر واقعی جامعه استبلکه؛ مضامین ادبیّات پایداری بخشی از زندگی انسانی را به شکل معنایی وروایی برای وجدان های خفته بازگو میکند. محور اساسی ادبیّات پایداری، انسان ونوع بشر است از این رو؛ زبان دراین نوع ادبی جهان شمول است و وسیلهای است برای انضمام دردها وآلام انسان از هرنژاد، جنس وفرهنگ.

این پژوهش درنظر دارد با شیوهی تحلیل توصیفی، ساختارهای کلامی ومعناییادبیّات پایداری در دو اثر داستانی آخرین درس و سووشون که هردو از شهرت جهانی برخوردار هستند و به چندین زبان زندهی دنیا ترجمه شدهاند را براساس جامعه شناختی ادبیّات تحلیل کند. دراین بررسی ازآرا وظریّهنهای جامعه شناختی »لوسین گلدمن2« بهره گرفته شده است. نگاهبه ادبیّات ازمنظرنقد جامعه شناختی، یکی از شیوههای نسبتاً نوین درمطالعات ادبی است که درآن آثار ادبی به موازات تحوّلات اجتماعی وساختارهای جامعه، مورد بررسی قرار میگیرند. جامعه شناختی ادبیّات که از حوزه های مطالعات بین رشتهای است، ساختارهای معنایی شعر، داستان ورمان ویاهرنوع از انواع ادبی را به وضعیّت سیاسی واجتماعی زمان وجامعهی نویسنده وشاعر پیوند میدهد. تردیدی نیست که کامل-ترین شیوه روایتی که بتواند چنین تأثیر ادبیّات از جامعه را نشان دهد، داستان و رمان است. داستان نویسی درتمام برخوردهایی که بین استبداد و طبقات مخالف روی میدهد، نقش هدایتگر افکار رادارد و تحلیل انعکاس تصویرآرمانی جامعه درآثارتخیّلی و هنری نویسنده، مهمترین موضوعی است که میتوان با این شیوه به نقد آن پرداخت. هنرداستان نویسی که به اعتقاد جیمس، هم تصویر است و هم، فکر و تز برایجامعه - زریّن کوب، - 534 :1389، میتواند به دلیل ماهیّت خود درچارچوب این نوع  تحلیل تطبیقی ادبیّات مقاومت در سووشون و آخرین درس...    علیرضا حسینی، زهرا صابری نیا      1115❑ از نقد تحلیل گرددقابلیّت. وکاربردی بودن این شیوه دربسیاری ازموضوعات ادبی ، اهمیت پرداختن به آن را نشان میدهد. تأکیداین پژوهش، بربازشناسی مؤلّفه-های اصلی ادبیّات پایداری ازدیدگاه جامعه شناسی و رمزجاودانگی و اعتبارآندرادبیّات ملّتها به ویژه در حوزهی داستان و رمان است. وجه نوآوری این تحقیق درآن است که برخلاف سایرتحقیقات انجام یافته درادبیّات تطبیقی که درآنها به مقایسهی انگارههای مربوط به ادب پایداری ملل پرداخته وازتشریح کامل و بازشناسانهی آن بازماندهاند، دراین پژوهش سعی شده است تا مضامین اصلی وماهیّتساز پایداری، ازدیدگاه جامعه شناختیادبیّات، تحلیل گردیده و ابعاد مختلفآن بر اساس نظریّههای معتبر ارزیابی شود.

سیمین دانشور وآلفونس دوده باوجود داشتن بُعد زمانی از نظر دورهی حیات و تفاوتهای ملّی، مذهبی و قومی، ضمن تصویر حضور بیگانگان در اثر داستانی خود، نقش اجتماعی یک نویسنده را درقبال جامعه تبیین میکنند. بررسی تطبیقی هر دو اثر، ضمن آشکار ساختن مسائل اجتماعی وسیاسی عصر نویسنده، امکان آشنایی با افکار واندیشههای پایداری بین آنها را فراهم می سازد و نگاه جامعه شناسانه به هردو اثر مذکور،کمّ وکیف تعهّد اجتماعی وشیوهی ادایینا تعهّد را درپردازش داستان بازگو میکندبه. این ترتیب نقد جامعه شناختی ادبیّات علاوه بر این که قادر است ادراک ادبی را افزایش دهد، منشأ افکار وآرمان های اثر رابرای ما تبیین مینماید.
بیان مسئله

با نگاهی به عنوان پژوهش، این سؤال به ذهن متبادر میشود که آیا پایداری و انگارههای مربوط به آن براینعکاس در ادبیّات نیاز به آموختهها و مؤلّفههای خاصّی دارد؟ آیا پردازش ادبیّات پایداریدر آثار ادبی با توجّه به آموزههای زبانی، دینی، قومی و ملّی متفاوت است؟ یا آن که هر نویسنده متعهّدی آلام و آرزوهای مربوط به پایداری رابراساس وجدان عامّ بشری یا به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم در اثر خود منعکس می سازد و با تحلیل جامعه شناختی این آثار می توان به این تز نهفتهی نویسنده دست یافت.
رویکردجامعه شناختی ادبیّات و داستان

نگاه اجتماعی به آثار ادبی و مقولهی ارتباط ادبیّات با جامعه از قدیم بین اندیشمندان مطرح بوده است. ازدیدگاه جامعه شناسی ادبیّات، آثار و متون ادبی در هرنوعی، محاکات فرهنگی، اجتماعی

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید