بخشی از مقاله
چکیده
سیاست علمیازسه جنبه سیاسی،علمی واجتماعی برخوردار است.نگاه حاکم بر سیاست گذاريهاي علمی در قبل و بعدازانقلاب،نگاهی سیاسی،تمامیت خواه و سیستمی بر اساس نقش حدأکثري نهادهاي قدرت بودهاست.تحولات جامعه ایرانی و نیازهاي علمی - آموزشی و پژوهشی - و نیز تحولات جهانی، کارایی مدلهاي سنتی سیاستگذاري را کم اثر کرده است. آنچهاکنون نیازاست مشارکت نهادهاي مدنی بهویژه انجمنهاي علمی در بررسی، تعیین و ارزیابی سیاستهاي علمی - آموزشی، پژوهشی و فناوري - است. نتیجه و ثمره بحث ها و تحلیلهاي درون انجمنی می تواند درسطحبحثجامعه و در شکل دادن به هاي حرفهاي مستقل از دیدگاههايرسمی و شکل دادن به حوزه عمومی در عرصه سیاستهاي علمی نقش تعیین کننده اي داشته باشد. در این طرح تحقیقاتی، به تحلیل جامعه
240 راهکارهایی براي ارتقاء علوم انسانی در کشور
شناختی نقش و تأثیرانجمن هاي علمی در سیاستهاي آموزشی و پژوهشی درحوزهعلوم انسانی توجهشدهاست و کوشش شده پرسش ها و مفاهیم مورد نظر از طریق گفتگو با مسئولان و فعالان انجمن ها، گردآوري دادههاي استنادي و میدانی و باتأکید بر روش هاي کیفی،بررسی شود.نتایج تحقیق حاکی ازآناست که انجمنهاي علمی در حوزهدر علوم انسانی سیاستایران در زمینههاي عمده گذاري آموزشی و پژوهشی، نقش در خوراشارهاي ندارند و تعامل آنها با نهادهاي رسمی شفاف و تعریف شده نیست. بر اساس دادههاي این تحقیق، عواملی مانند ضعف فرهنگ مدنی،شکل نگرفتن اجتماع علمی،بومی نشدن علوم انسانی،ناتوانی در جلب مشارکت فعال نخبگان ، ضعفحوزهعمومی در کم رنگ بودن نقش انجمن هاي علمی در سیاست گذاريهاي آموزشی و پژوهشی مؤثر بوده است.
کلید واژه ها: علومانسانی، تحلیل جامعه شناختی،سیاست گذاري،انجمن علمی،نظام آموزشی
تحلیل جامعه شناختی نقش انجمنهاي علمی در فرایند ... 241
اهمیت موضوع
دهههاي پایانی قرن بیستم شاهد تحولی معنادار در حوزههاي نظري و پژوهشی علوم انسانی و اجتماعی تحول،بودهاست. مضمون این تضعیف دیدگاهها و گفتمانهاي ساختار محور همچون فونکسیونالیسم و مارکسیسم و ساخت گرایی علیالخصوص پوزیتیویسم بود. درعوض چرخش محسوس به سمت گفتمان ساختار شکن،کنش گر محور و روششناسی ما بعد پوزیتیویستی بوده است.تبلور این تحول ساختاري عبارت بود از توجه به نهادهاي خرد در مقابل نهادهاي کلان و چرخش از ساختار به کنش گر،توجه به انجمن هاو سازمانهاي داوطلبانه و خود جوش در مقابل احزاب و ساختارهاي کلان سنتی ، گذار از ارزشها و اهداف مادي و توجه به اهداف فرامادي. - اینگلهارت - 75-79: 1373به موازات این چرخش، تفسیرها و نظریه هاي جدیدي در ریشه یابی این تحول در قالب مقالهها و کتاب ها و پروژه هاي تحقیقاتی به بازار دانش عرضه شد .
این چرخش در حوزه ساختارها و نهادهاي سنتی تولید علموحوزهآموزش و توزیع دانش رخ داد و به تدریج نهادهاي مدنی به عنوان مکمل و گاه رقیب ساختارهاي سنتی در این حوزه موجودیت پیدا کردند. اگر نهاد علم را شامل مجموعهاي از پژوهشگران،سازمانهاوتشکلها - دانشگاه ها،انجمن هاي علمی - وتجمعها - گردهمایی هاوکارگاه ها - و امکانات و منابع و هنجارها وروابط بدانیم، میتوانیم نتیجه بگیریم که عنصر یا مفهوم بنیادي در این نظام، مفهوم اجتماع علمی و روابط و تعامل هاي فکري است که بین اعضاي این اجتماع شکل میگیرد. از سویی در ساختار جوامع امروزي سه بخش رسمی، اجتماعهاي قومی و خانوادگی - بخش غیر رسمی - و بخش مدنی را میتوان از همه متمایز کرد.در فرایند تحول جوامع ، نقش بخش هاي مدنی مانند انجمن هاي علمی،شوراهاي اجتماعی، احزاب سیاسی مستقل،اتحادیهها و سندیکاها، در مقایسه با بخشهاي رسمی و قومی رو به گسترش و تقویت است؛ به طوري که می توان جامعه مدنی