بخشی از مقاله
چکیده:
یکی از خردهنظامهایِنظامِ عرفانی، آیین سماع است. سعدی در بوستان به صورت جامع به تبیین نظامهای نشانهشناسانهیِ مرتبط بهآیینِ سماع وتشریحِنظامِ نفسشناسانهیِ سماع و در گلستان بیشتر به آسیبشناسیِ سماع و جریانهایِ تاریخی فرهنگیِو مرتبط با آن پرداخته است. سعدی فصل کاملی را در گلستان - حکایات 19 تا 26 باب دوم - به این مقوله اختصاص داده است؛ در حکایتاوّل از این فصل، به نقد فتواهای ابنجوزیوّلا و ابنجوزی دوم پرداخته است. سعدی بر خلاف نظر و خوانش سایر پژوهشگران از این حکایت، نه تنها سماع را ترک نکرده، بلکه به دفاع از آن برخاسته و نظرهای ابنجوزی را فاقد اعتبار علمی دانسته است.
سعدی قیاسهای طوطیوارِ ابنجوزیاوّل را در کتاب مشهور »تلبیس ابلیس«، به طنز، موعظههای بلیغ خوانده است. همان طور که در بوستان به تعریض، این کتاب را چاه و به طنز، شیخ ابنجوزی را مبارکنهاد خوانده است؛ »به تلبیس ابلیس در چاه رفت / که نتوان از این خوبتر راه رفت.« سعدی در این حکایت علاوه برنقدِتاریخیِ سماع، به دفاع ازنظامِموسیقاییِ حکیمانه - نظر امثال فارابی و ارموی - نیز میپردازد. سماعشناسی در گلستان، فصل کاملی است که در این پژوهش تنها به مقدمهی آن پرداخته شده است.
واژههای کلیدی: سعدی، سماع، ابنجوزی، قیاس، تلبیسابلیس
-1 مقدمه
یکی از آثار شناخته شدهی سعدی، »گلستان« است. این کتاب در عین سادگی از ساختاری نظاممند و پیچیده برخوردار است. گسترهی موضوعات مطرح شده در گلستان به گسترهی زندگی فردی و اجتماعی انسان قرن هفت وحتّی قرون بعدی است. از طرفی معناشناسی گلستان بسیار دشوار است. بسیاری از استادان معاصرادبیّات در فهم معانی گلستان، دچار انحراف شدهاند. کشف انواع بافتهایمسلّط بر متن گلستان در فهم متن-مدار و سازندهمدار ضروری است. نگارندگان در این پژوهش خوانش جدیدی را از حکایت »سعدی و سماع و ابوالفرج ابنجوزی« که قابل انطباق بر بخشی از بافتموقعیّتی عصر سعدی است، طرح میکنند. معانی دریافتی ما از این حکایت، بر عکس تمام خوانشهای قبلی از این حکایت است.
نظر شفیعی کدکنی دربارهی گسترهی دانش سعدی چنین است: »هیچ کس در این تردیدی ندارد که خداوند در سرشت سعدی جوهر شاعری را درحدّ نهایی آن به ودیعت نهاده بوده است و هیچ کس در این تردیدی ندارد که سعدی در جانب اکتسابی هنر شعر نیز بر مجموعهی میراث بزرگان ادب فارسی و عربی اشراف داشته است. هیچکس در این امر نیز نمیتواند تردید کند که سعدی بر تمام معارف اسلامی از فقه تا کلام و حدیث و تفسیر و تصوف و تاریخ و دیگر شاخههای این فرهنگ، وقوف کامل داشته است.
با این همه اگرمحبوبیّت و سلطنت هنری او را در طول این هشت قرن، حاصل این امتیازات او بدانیم، به تمامی حقیقت اشاره نکردهایم؛ زیرا یک نکتهی برجسته را از یاد بردهایم و آن این است که در هنر سعدی چیزی وجود دارد که دیگر بزرگان ما از آن کمتر بهره داشتهاند و آن آزمونگری و تجربهگرایی سعدی است، در آفاق پهناور حیات و ساحتهای مختلف زندگی اجتماعی و فردی؛ همان چیزی که او خود از آن به »معاملت داشتن« تعبیر میکند.« - شفیعیکدکنی،. - 111-112 :13یکی از خردهنظامهای عرفان و تصوف، »آیین سماع« است. سعدی در باب دوم گلستان حکایت [19] به تشریح بخشی از »نظام سماع« پرداخته است،امّا این تنها حکایت یا نظر سعدی دربارهی »سماع« نیست، بلکه سعدی درغزلیّات بوستان، مواعظ و قصاید نیز به این موضوع پرداخته است.
بنابراین، خواندن این حکایت به تنهایی باعث انحراف معنایی خواهد بود. فاتح رحمانی و همکاران در مقالهی »بررسی گلستان سعدی با تکیه بر یافته-های روان تحلیلی« بهمعرّفی »مدلهای تفسیری گلستان« میپردازند. »از آن جا که درک درست مفاهیم گلستان، نخستین گام برای بررسی تحلیلی آن است، نیازمندیم که دریابیم گلستان چگونه کتابی است؟ برای پاسخ به این پرسش، چهار مدل تبیینی قابل توجّه است: مدل مستقیم یاخطّی - دشتی، - 246 : 1364؛ مدل انعکاسی یا مبتنی بر وجه توصیفی گلستان و انعکاسواقعیّتهای اجتماعی در آن - یوسفی، - 1387:30؛ مدل مخاطب محور و مدل ترکیبی. پذیرش هر مدل، مزایا و معایبی برای درک درست گلستان دارد« - رحمانی و همکاران،. - 93 :1389
نگارندگان در ادامهی مقاله به تشریح کامل هر مدل میپردازند. در ادامه »تحلیل روانپویشی گلستان« و »قواعد بنیادی بررسی تحلیلی گلستان« آورده شده است - ر.ک همان: . - 97-101 در پایان مقالهی مذکور، نگارندگان به نکتهیمهمّی اشاره میکنند؛ محدودیّت»های تحلیل نیز قابل ذکرند. مهمترین محدودیّت چنین تفسیرهایی، مربوط به این است که نوشتههای سعدی- و در این مقاله، گلستان-تنها منبعاطّلاعاتی از وی هستند. بنابراین، آن چه به دست میآید، تنها »تفسیر کور« آنهاست.
صرف بررسی نوشتههای یک فرد، تنها میتواند بخشی از مسایل درونی او را آشکار سازد. بنابراین، ممکن است با افزایشاطّلاعات، نتیجهگیریهاکاملاً متفاوت شوند« - همان: . - 115 بنا برتجربیّاتمحقّقان پیشین، پارادایم تفسیری را برای تبیین حکایت مورد نظر انتخاب کردیم. در تحلیل نظاممند تفسیرگرایی، همهی سعی و کوشش حقّقم در استخراج معنا ازواقعیّت است - ایمان،. - 70 :1391 برای شناخت بافتهایِ تاریخی، موقعیّتی وفرهنگیِ حاکم برمتنِحکایتِ سماع و سعدی، به دو ابزار علمی نیاز مبرم است: .1 دانش موسیقی .2 مطالعهی متوناوّلیّهی سماع تا قرن سعدی. در بخش موسیقی نظری رسالات موسیقی از فارابی تا صفیالدین ارموی را مرجع قرار دادیم.
در بخش عملی موسیقی، ردیف میرزا عبداالله با روایت نور علی برومند و مجید کیانی و ردیف آوازی عبداالله دوامی و آثار سید حسین طاهر زاده، قمرالملوک وزیری، سلیمان امیر قاسمی و اقبال آذر را مرجع قرار دادیم. متون مرتبط با سماع از ابوعبدالرحمانسلّمی تا عصر سعدی مورد بررسی قرار گرفت که در طول مقاله برای ارتباطهای بینامتنی از آنها بهره بردیم. منبع دیگر ما در این بخش تحقیقات نصراالله پورجوادی دربارهی سماع بوده است. در نهایت با توجّه به اصالت شرایط حاکم بر حکایت »سعدی و سماع و ابوالفرج« از نظر انواع بافتهای زمانی و مکانی پنهان و آشکار مرتبط با متن، تبیین تفسیری مطمح نظر بیان شد.