بخشی از مقاله

چکیده

تمثیل مهمترین نوع بیان برای تبیین معانی در گلستان سعدی است. سعدی بخش محسوس تمثیل را از آداب و رسوم شناخته شده در زمینهی اجتماعی گزینش کرده و در زمینهی شناخت و فهم در »باب تعلیم و تربیت« به کار میگیرد. فهم محققانهی هر تمثیل منوط به درک انواع دلالات منطبق بر صناعات ادبی - تشبیه، استعاره، ایهام، کنایه و ... - ، دلالات ضمنی، دلالات هممتن و بینامتنی است. این نظامهای دلالتی هر کدام به صورخیال و نتایجی منتهی میشود. در نهایت ساختاربندی همهی این نظامهای دلالتی به فهم حکایت در زمینهی مورد نظر مؤلف ختم میشود. بر همین اساس در این پژوهش به تحلیل حکایت »هندوی نفتانداز و خانهی نیین« پرداخته شده است. هندو رمزی از عوام، نفس تربیت نیافته، افراد فاقد نظام اندیشگانی و تهی از معنا و ناآشنا به مراتب سخن است. نفت اندازی کنایه از بدون اندیشه و با حرارت و بروت سخن گفتن است. همچنین خانهینیین، صفتِ »خانهیعقل و خردِ سست« و کم مایه و یا »خانهیدلِ تصفیه و تهذیب نشده« و نیز »سخنان فاقد بلاغت و سست« است. در این پژوهش به ارتباط اندامانواعوار دلالاتِ واژگانِ کلیدی حکایت هندویِ» نفتانداز« در زمینههای گوناگون در بافتار سخن سعدی پرداخته شده است.

کلمات کلیدی: هندو، نفتانداز، سخن، خانه، فهم

.1 مقدمه

.1 .1 درآمد اول

گلستان یک اثر تعلیمیست که اغلب حکایات آن بر تمثیل استوار است. سعدی در آغاز کتاب با عبارت »مراد ما نصیحت بود و گفتیم« - گلستان، - 57 :1389 و در پایان کتاب با عبارتِ »ما نصیحت به جای خود کردیم« - همان: - 291 بر پیامهای هدفمند گلستان تأکید میکند. تمثیل از برجستهترین ابزار آثار تعلیمی است. سعدی همانند »مولوی تمثیل را مهمترین وسیله برای بیان محتوا و واسطهای مادی میان جوهر انتزاعی حقیقت و فهم نسبی انسان از آن میداند« - قائمی، » . - 49 :1389تمثیل به طور کلی حکایت یا داستان کوتاه یا بلندی
است که فکر یا پیامی اخلاقی، عرفانی، دینی، اجتماعی و سیاسی یا جز آن را بیان میکند... اگر این فکر یا پیام در حکایت یا داستان به کلی پنهان باشد و کشف آن احتیاج به فعالیت اندیشه و تخیّل و تفسیر داستان داشته باشد، آن راتمثیل رمزی مینامیم« - پورنامداریان، . - 147 :1386

هر تمثیل از دو بخش محسوس و معقول تشکیل شده است. بخش محسوس از بین بدیهیات عرفی، عقلی، اجتماعی و فرهنگی انتخاب میشود. این بخش اغلب جنبهی زودفهم و عام دارد که در خدمت تبیین مفاهیم و استوار کردن بخش معقول در زمینهینظام فکری مؤلفِ تمثیل به کار گرفته میشود. تمثیل اغلب بر تشبیه - یا استعاره - استوار است. »به هر اندازه از ارکان تشبیه - مشبه، مشبهبه، ادات تشبیه و وجه شبه - بکاهیم، تشبیه به سمت تجرد حرکت میکند و بر ظرافت و پیچیدگی آن افزوده میشود و هر کدام اسمی خاص از قبیل استعاره، مجاز، کنایه و غیره مییابد. به موازات تجرد یافتن تشبیه، برقراری ارتباط با مراد گوینده دشوارتر میشود. حرکت تجردی تشبیه تا آن جا پیش میرود که جنبهی رمزی مییابد و تمثیل رمزی و نمادین - Allegory - می-گردد - حکمت، . - 1385:184

.2 .1 درآمد دوم: نقش مخاطب در تمثیل

ساختار تمثیل به گونهایست که نقش مخاطب در فهم آن کلیدی است. این ذهن مخاطب است که بین دو لایهی محسوس و لایهی معقول دست به حرکات رفت و برگشتی میزند

تحلیل حکایت هندوی نفتانداز و خانهی نیین ...  

تا در نهایت معنا را آشکار و شکار کند. ذهن مخاطب هر بار دلالتی از بخش محسوس را با دلالتی در بخش معقول گزینش کرده و میسنجد. این حرکات رفت و برگشتی و گزینش دلالات و شکلگیری صورخیال تا آنجا ادامه مییابد که مخاطب در ضمیرش فریاد میزند: »فهمیدم«بر. همین اساس مؤلفِ تمثیل میکوشد تا مسیر فهم هر تمثیل را تا حد ممکن شفاف سازد. حتی گاه به تفسیر و تأویل تمثیل میپردازد تا فرایند فهم تا حدود زیادی آسان شود. با همهی این احوال هر چه عمق و زمینهی معانیای که تمثیل برای تبیین آنها بهکار رفته بیشتر، گستردهتر و پیچیدهتر باشد، فرآیند فهم نیز دشوارتر میشود. جملاتی از قبیل: »هر کسی از ظن خود شد یار من«، »مردم اندر حسرت فهم درست« نشان از عدم موفقیت مخاطبان در تأویل تمثیلات و عدم ورود به حوزهیمعانیِ مورد نظر مؤلف است. برای مثال نویسندهی کلیله و دمنه دایرهی مخاطبان، فهم معیار، آداب خوانش تمثیل و زمان لازم جهت فهم تمثیلات را مفصل تشریح کرده است: » و دیگر آنکه پند و حکمت و لهو و هزل بهم پیوست تا حکما برای استفادت مطالعت کنند، و نادانان برای افسانه خوانند،احداثِو متعلّمانبظنّعلم و موعظت نگرند و حفظِ آن بریشان سبک خیزد، و چون در حدّکهولت رسند و در آن محفوظ تأمﱡلی کنند صحیفهی دل را پر فواید بینند، و ناگاه بر ذخایرِ نفیس و گنجهای شایگانی مظفر شوند« - نصراالله منشی، :1389 . - 39 مؤلف در جهتدهی به فرآیند فهم تا رسیدن به فهمِ معیار، مخاطب را چنین متنبه میکند: »و خوانندهیاین کتاب باید که اصلِ وضع و غرض که در جمع و تألیف آن بوده است بشناسد، ... و اول شرطی طالب این کتاب را حسنِقرائَت است که اگر در خواندنْ فروماند بتفهﱡم معنی کی تواند رسید؟...« - همان: . - 39

سعدی در دیباچهی گلستان هم طیف مخاطبان اثر را برشمرده و هم کلیدهای فهم را به دست مخاطب داده است. علاوه بر همهی اینموارد سعدی مخاطب آرمانیِ گلستان را نه »عوام«، نه »دربار«، نه مترسّلان«»، نه متکلّمان«» بلکهمحقّقان و صاحبدلانِ روشنرای »که روی سخن در ایشان است« - گلستان، - 191 : 1389 معرفی میکند. همچنین سعدی نقش شخصیت و پیشفرضهای »مخاطب« در فرآیند تأویل را چنین

»تمثیل« میکند:    
کسی به دیدهی انکار1 اگر نگاه کند    نشان صورت یوسف دهد به ناخوبیوگر به چشم ارادت نگه کنی در دیو    فرشتهایت  نماید  به  چشم،  کرّوب  - گلستان، - 133 : 1389 همچنین سعدی صفات و خصوصیات بسیاری از جمله ارادتِ» صادق«، گوشِ» رغبت«، سمعِ» قبول« و... را برای مخاطب آرمانی گلستان برمیشمارد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید