بخشی از مقاله
چکیده
یکی از ویژگیهای بارز زبان سعدی در گلستان، سادگی و نزدیکی آن به زبان گفتار است، این امر که به سبب اقتضای ظاهر صورت گرفته، باعث شده که گلستان با آنکه در اوج فصاحت و بلاغت است، جنبهای مردمی و فراگیر یابد. نزدیک شدن به زبان گفتار، علاوهبر اثرگذاری و ماندگاری بیشتر حکایت در ذهن و جان مخاطب، آن را برای خواننده محسوستر، باورپذیرتر و قابل قبولتر ساخته، در نهایت بین گوینده و مخاطب نوعی صمیمیت و همدلی برقرار میکند. نزدیکسازی زبان ادب به زبان گفتار ابزارها، شگردها و روشهای خاصی را میطلبد که آنها را میتوان در کتابهای بلاغت بهویژه کتب معانی یافت.
به کمک چنین ابزارهایی است که میتوان فضای ترس، تعجب، شفقت، احترام و... را بر حکایت و بر نفس خواننده آن حاکم نمود، این انفعال نفسانی بالاترین نتیجهای است که قصهگوی بلیغ بهوسیله بهکارگیری ابزار نحوی میتواند بدان دست یابد، رعایت مقتضای ظاهر، جابهجایی اجزای جمله، حذف و ایجاز، اطناب، بهکارگیری معانی ثانوی کلام و... از جمله این ابزارها بهشمار میروند که در علم معانی بدانها پرداخته شده است. این مقاله میکوشد ضمن معرفی ابزارهای نحوی مورد استفاده سعدی در نزدیک ساختن زبان گلستان به زبان محاوره، به بررسی این مباحث در این کتاب تعلیمی بپردازد.
-1 مقدمه
نزدیکی بسیار زیاد به زبان گفتار از ویژگیهای بارز زبان سعدی، بهویژه در گلستان است، از این رو زبان سعدی را زبان مردم دانستهاند. نزدیکی زبان سعدی به زبان گفتار، علاوهبر اثرگذاری و ماندگاری هرچه بیشتر حکایت در ذهن مخاطب، آن را برای خواننده محسوستر، باورپذیرتر و قابلقبولتر میسازد و در نتیجه بین گوینده و مخاطب ایجاد صمیمیت و همدلی میکند.
نزدیک ساختن زبان ادب به زبان گفتار، ابزاری را میطلبد که این ابزار را میتوان در کتابهای بلاغت بهویژه شاخه علم معانی جستجو کرد. رعایت مقتضای ظاهر، جابهجایی اجزای جمله، حذف و ایجاز، اطناب، بهکارگیری معانی ثانوی کلام و ... از جمله این ابزارها هستند. این مقاله سعی دارد تا ضمن معرفی ابزارهای نحوی مورد استفاده سعدی در نزدیک ساختن زبان ادبی به زبان محاوره، به بررسی این مباحث زبانی در گلستان سعدی بپردازد.
مقصود از بررسی ابزارهای زبانی این است که نویسنده مادّه خام زبان را چگونه به یک اثر ادبی تبدیل میسازد و چه تفاوتهایی در هنجار عادی زبان بهوجود میآورد که آن را از زبان غیرادبی به زبان ادبی و برجسته بدل میسازد. بهعبارت دیگر هدف از گردآوری این مقاله بررسی این نکته است که رفتار و برخورد سعدی با زبان عادی - فارسی دری بهطور عام - چگونه بوده که پس از چندین سده هنوز از گلستان او به عنوان مظهر اعلای بلاغت فارسی یاد میشود.
چنانکه میدانیم ادبیشدن متن به میزان زیادی محصول برخورد نویسنده با ساختارهای دستوری و نحو - syntax - زبان است که نظم کلام را ایجاد میکند. این مقاله نیز بر پایه علم معانی که اساساً با نحو زبان در ارتباط است نحو را در مرکز توجه خود قرار داده است و بنابراین مسائلی نظیر: .1 آرایشهای تصویری، تشبیه، استعاره و...، .2 موسیقی کلام و انواع آرایههایی که در حوزه بدیع میگنجد، نظیر سجع، جناس، موازنه و مانند آن، و .3 مفردات کلام و آنچه در مقدمه علم معانی از آن تحت عنوان فصاحت یاد میشود، خارج از توجه و دستور کار این مقاله است. از سوی دیگر آنچه در کانون توجه مقاله حاضر قرار داشته، عبارتاست از ساختارهای نحوی از قبیل حذف، جابهجایی و تقدیم و تأخیر اجزای جمله و سایر مواردی که در تحلیل گفتمان - discourse - analysis مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
-1-1 پیشینه تحقیق
تاکنون پژوهشهای مختلفی از منظر بلاغت بر روی گلستان سعدی صورت گرفته اما، چنانکه میدانیم این پژوهشها، بیشتر در حوزه دو علم بیان یا بدیع و مواردی نظیر تخیّل، موسیقی کلام، آرایههای ادبی، صورخیال، تصویرسازی از راه تشبیه و استعاره و بوده تا علم معانی و یا زاویه زبان - نحو - . مقصود از بررسی از زاویه زبان این است که سعدی چه تفاوتهایی در هنجار عادی زبان بهوجود میآورد که آن را از زبان غیرادبی به زبان ادبی و برجسته بدل میسازد و در عین حال با بهرهجستن از کدام شگردها این زبان را به زبان گفتار نزدیک میسازد؟ شایان ذکر است که این نوع بررسی، تاکنون برروی گلستان سعدی صورت نگرفتهاست.
-2 بحث و بررسی
گفتیم که سعدی برای نزدیک ساختن زبان گلستان به زبان گفتار از پارهای از ابزارها و عناصر زبانی بهره جسته است که آنها را میتوان در کتابهای بلاغت بهویژه شاخه علم معانی جستجو کرد که در ادامه به معرفی و بررسی هریک از آنها میپردازیم. رعایت مقتضای حال؛ اساسیترین ابزار نحوی در نزدیک ساختن زبان ادب به زبان گفتار است که تمامی ابزار نحوی یادشده حول آن میگردند به عنوان مثال هنگامی که سعدی از زبان »حکیمی« که برای ساکت کردن »غلامی که عیش شاه را منغص کرده« چنین شاه را مورد خطاب قرار میدهد: »اگر فرمایی، من او را خاموش کنم« - سعدی، - 64 :1381، خلاف مقتضای ظاهر عمل نموده است.
توضیح بیشتر اینکه در این جمله »شاه« مورد خطاب مستقیم حکیم آن هم بهصورت دوم شخص مفرد قرار گرفته است که این امر خلاف هنجار دربار بهنظر میرسد، یکی از دلایل این مسئله میتواند این باشد که حکما در دربار پادشاهان از مقام و منزلتی والا و خاص برخوردار بوده، اجازه داشتهاند گاه در مواقع خاصی با او خصوصیتر از معمول صحبت کنند، فایده ادبی این کار نشان دادن صمیمیت موجود میان شاه و حکیم است به مخاطب.
-1-2 حال و مقام و مقتضای آن
حال و مقام حالتی است که گوینده را وادار میکند تا سخن و کلام خود را براساس و به مقتضای وضعیت روحی و حالت مخاطب و موضوع سخن ادا نماید؛ برای مثال وقتی که با دوست خود گفتگو میکنید مقتضی است که سخن شما طولانی باشد و سرسری با او سؤال و جواب نکنید.