بخشی از مقاله

چکیده

داستان »شیر و گاو« کلیله و دمنه، از داستانهاي مطرح  این اثر ادبی کهن است، که تا کنون از منظرهاي متفاوتی به آن نگریسته شده است. رفتار و عملکرد سه شخصیت محوري این داستان، یعنی شیر، کلیله و دمنه، که بر مبناي تمایلات و تمنیات درونی آنها شکل می  گیرد، زمینه بازخوانی آن از منظر نقد روانکاوانه فروید و نظیره قرار دادن هر یک از این شخصیتها با سه ساحت روان انسان - نهاد، من، و فرامن - را فراهم میآورد. در این جستار نحوة تعامل این سه عامل و میزان توفیق هر یک در حصول »تعادل« ، به عنوان اصلی که متضمن سلامت روانی فرد و جامعه است، نقد و بررسی شده و این نتیجه منتج گردیده که جامعه مورد مطالعه به واسطه ضعف و ناکارآمدي »من«، در تعدیل طغیانهاي غریزي و کام-جوییهاي بی کرانه نهاد از یک سو و کنترل و سازماندهی اوامر و نواهی کمال طلبانه فرامن از سوي دیگر، فاقد وضعیت روانی هنجارمند و تعادلی مطلوب و سازنده است.

واژگان کلیدي: نقدروانکاوانه، نهاد، من، فرامن، داستانِ »شیر و گاو«

مقدمه
نقد روانکاوانه، شکلی از نقد ادبی است که برخی از مفاهیم و شیوههاي روانکاوي را به متون ادبی اعمال می کند و تفسیرهایی از این متون به دست میدهد. « - پاینده، . -  249 : 1390 خوانندگان آثار ادبی در این نوع نقد که فرآیندي بینارشتهاي است، با عطف توجه به نظریات و دستاوردهاي علمی و عملیِ روان شناسان در زمینه بهبود و درمان وضعیت بیمارانی که از اختلالات روانی رنج میبرند و با کمک آموزههاي روانکاوي، به سوي درکی ژرفتر، جامعتر و پربارتر سوق داده میشوند، زیرا یاف تن معانی نو، درکی متفاوت و احساس تجربه اي جدید از رویارویی با اثر ادبی، به همان اندازه که لذت بخش خواهد بود، برقراري ارتباط با دنیاي مختص آن اثر ادبی را نیز براي مخاطب هموار میسازد.

شالودة نقد روانکاوانه را نظریات و روانکاوي هاي زیگموند فروید تشکیل میدهد. « - برسلر، . - 175 : 1389 واژة روانکاوي را نیز همو ابداع نمود؛ روان شناس شهیري کهپسِ» پشت واژه ها در پی یافتن انگیزه و نیتهاي پنهان میگشت.« - صنعتی، . - 7 :1389 فروید میان رؤیا و آفرینش ادبی هماننديهاي یافته بود و به تبیین این هماننديها در رساله کوچکی به نام: " آفرینش ادبی و خواب در حالت بیداري" پرداخت. یکی از این هماننديها ساختار روایت گونه و سازوکارهاي مشابه رؤیا و داستان است؛ هر دو روایتهایی پر از رمزگاناند.

بنابراین »میتوان انگاره هایی که در رؤیا به ذهن می  آیند همچون اجزاء زبان در نظر گرفت.« - احمدي، 512 :1392     - . زیگموند فروید دو مفهوم کلیدي »محتواي نهفته    «    و »محتواي    آشکار   رؤیا را مطرح کرد و از آن    جا که »رؤیا و نوشتار هر دو خیالپردازي و تحقق اشتیاق و خواست هستند.« - همان: - 512، اساس کار روانکاو و منتقد ادبی را همسان دانست. به باور او همان طور که روانکاو "»محتواي آشکار" رؤیاي بیمارش را تحلیل می کند تا به "محتواي نهفته" آن برسد« - پاینده، - 258 :1390 منتقد ادبی نیز » شکل داستان را بررسی می کند تا تبیینی از معناي آن به دست دهد.« - همان: - 258،    زیرا    داستانها وروایتها    »بار    رساندن    بسیاري از معناهاي    نهفته و پیامهاي    ناپدیدار « - یاوري،    17 : 1389     - را بر عهده دارند و »واجد    برخی لایههاي    معنایی ]  هستند[که    حتی به وجودآورندة آن اثر هم ممکن است بر آنها اشراف نداشته باشد - پاینده، . - 268 : 1390 به قول نیچه »در نوشتههاي هر خلوتنشینی پژواکی از بیابان هاي تهی به گوش میرسد.« - احمدي، . - 499 :1392 بنابراین »منتقد، به تعبیري، متخصص تبیینِ بخشِ ناگفته و نهفته داستان« - همان: - 258 و پژواك رازآلود بیابانهاي تهی هر نوشتار هنري است.

عطف توجه نویسندگان به رابطه ادبیات و روانشناسی و اقبال آنان به قلمفرسایی در زمینه روانکاويِ آثار ادبی و نیز رمان هاي متعددي که بر مبناي علم روانشناسی به رشته تحریر درآمده اند، بیانگر قابلیت ویژه و توان بالقوة این دو حوزه از علوم انسانی است. حورا یاوري، حسین پاینده و محمد صنعتی در  زمرة پژوهشگرانی هستند که به طور جدي و بر اساس آموزههاي علمی در این وادي ورود یافتهاند و آثار قابل تأملی در این زمینه دارند. دو کتاب تحلیل روانکاوانه متون ادبی   اثر   »ژان   بلمن   نوئل   «     با ترجمه »وحید   نژادمحمد   «  و نیز روانکاوي æ    ادبیات و هنر - از فروید تا ژاك دریدا - نوشته »علی شریعت کاشانی« نمونههایی از تازههاي نشر در این حوزهاند.

اعمال فنون روانکاوانه به اثر ادبی بواسطه درونمایههایی امکانپذیر میشود که ادبیات هر کشور، بالقوه متضمن آنهاست. »    از دیدگاه فروید، تار و پود ادبیات را تعارضات حل نشدهاي تشکیل می  دهند که باعث بروز انواع روانرنجوري می  شوند. به گمان وي، اثر ادبی نمود بیرونی ذهن ناخودآگاه نویسندة آن است.« - برسلر، - 179 : 1389 ازسوي دیگر » ادبیات هر جامعه، تصویر آن جامعه است« - زرین کوب، - 146 : 1332 و همچون آیینهاي تمام نما بازتابانندة، حقایق و مسائل اجتماعی همان جامعهاي است که در بطن آن تکوین یافته است. »از این رو هر پژوهندهاي که بخواهد به بررسی عمیق و وسیع جامعهاي معین دست زند، الزاماً باید آثار ادبی آن جامعه را نیز مورد توجه قرار دهد. به عبارت دیگر ... " بدون درك عمیق ادبیات اصیل یک ملت نمیتوان به ماهیت حقیقی زندگی مدنی آن ملت پی برد".« - یوسفیان، - 53 :1377 و روان جامعه را از چنگال تعارضات روحی رهانید.

»جامعه   شناسانی چون کنت، اسپنسر و دورکیم جامعه انسانی را شبیه موجودات زنده دانستهاند. - « رضی، حاجتی، . - 2 :1391 دیدگاه کارکردگرایان نیز مبتنی بر تمثیل ارگانیک بین جامعه و ارگانیسم زنده است. بنابراین تلقی جامعه به مثابه انسان، و قیاس میان ساختار جامعه و ساختار ذهن انسان به منظور تشخیص آلام و اسقام آن، تلقی نابجا و قیاس معالفارقی نخواهد بود.
این نوشتار بر مبناي »الگوي تقسیم ساختاري ذهن« که توسط بنیان  گذار روانکاوي یعنی فروید ارائه گردید و با هدف تحلیل روانشناختیِ جامعه بازتابیافته در داستان »شیر و گاو« از کتاب کلیله و دمنه » که در حقیقت یک رمان پرمایه اجتماعی است و حقایق زندگی آدمی را از زبان حیواناتی باز میگوید« - یوسفیان، - 54 : 1377 که نمادي از شخصیت هاي انسانیاند ]و[ می توان رفتارهاي آنان را بر اساس نظریههاي روانشناختی انسانها تحلیل نمود« - رضی، حاجتی، 2 : 1391 - ، بر آن است تا پاسخی براي این پرسش بیابد که نحوة تعامل سه بخش ساختار ذهن انسان یعنی »نهاد«، »من« و »فرامن« در راستاي ایجاد و حفظ سلامت روان فرد و جامعهاي متشکل از افراد چگونه است؟!

این پژوهش با رویکرد میانرشته اي اتخاذشده، ظرفیت داستانی از داستانهاي کهن و متنی از متون کلاسیک ادب فارسی جهت نقد و بررسی روانکاوانه را نمایان میسازد و بار دیگر بر پیوند میان روانکاوي و ادبیات صحه میگذارد.
 تحلیل داستانشیر» و گاوِ« کلیله و دمنه از منظر روانکاوي فروید / ۷۰۸۱

ساختار ذهن

در این پژوهش، نخست به طور اجمال با مفاهیم بنیادین نقد روانکاوانه آشنا شده و سپس این مفاهیم را در متن ادبیِ مورد نظر اعمال میکنیم.

» روان در روانکاوي فروید داراي سه بخش کارکردي است: نهاد، من و فرامن « - یاوري، - 173 : 1389 و به قلمرو این سه کنشگر تقسیم می شود. افلاطون نیز، هم براي فرد و هم براي جامعه قائل به ساختمانی سه بخشی بود که شاید با ساختار سه پارة ذهنی فروید بیتناسب نباشد - ! - . به اعتقاد او »همان طور که در جامعه، گروهی از مردم براي انجام کار یدي و تولید و مایحتاج مناسب اند، گروهی براي محافظت از سرزمین و نظم بخشیدن به جامعه و معدودي هم اندیشمند و فیلسوف شایسته حکومت بر دو گروه دیگرند، در وجود یک فرد انسانی[ نیز ]هم غرایز طبیعی و هم روحیه شهامت و تهور باید زیر فرمان خرد اراده شوند.

« - تامپسون، - 109 : 1393 که به قیاس می توان گروه مولد جامعهو ایضاً غرایز طبیعی فرد را به "نهاد" ، گروه محافظ جامعه و نیز روحیه شهامت و تهور فرد را به "فرامن" و گروه حاکم بر جامعه، همچنین خرد فرد را نیز به "من" تعبیر نمود، زیرا در واقع، "من" کنشگري است که می بایست چون حاکمی مسلط بر اوضاع جامعه یا ناظري مشرف بر احوالا ت درونی فرد، میان دو نظام کنشگر دیگر یعنی "نهاد" و " فرامن" تعادل برقرار سازد »تا از سویی افراطهاي ویرانگرانه "نهاد" را مهار کند و از سوي دیگر تفریطهاي ریاضتگونه "فراخود" را بکاهد. - پاینده، - 23 : 1389 و بدین ترتیب با سازگار نمودن دو ناساز ضامن بقا و سلامت فرد و جامعه باشد؛ همچنان که به فراخور »در جهان افلاطونی ]نیز[ ، اصالت وقتی به دست می آید که خرد حاکم باشد و در این صورت است که توازن درونی فرد حفظ میشود. « - تامپسون، . - 109 :1393 نحوة تعامل این سه پارة شخصیتی با هم و بهویژه ایفاي نقشی که "من" در راستاي تعدیل عملکرد "نهاد" و "فرامن" بر عهده دارد،عامل تعیینکننده اي در سلامت روانی و حفظ و صیانت فرد، و مؤلفهاي تأثیرگذار در سلامت روانی جامعهاي متشکل از افراد خواهد بود.

نهاد
فروید قسمت نامعقول و تابع غریزه و ناشناخته و ناخودآگاه روان را نهاد نامید.« - برسلر، "» . - 176 :1389نهاد" ...

صرفاً در پی ارضاء غرایز است و هیچ منطق یا نظام اخلاقی محدودکننده اي را برنمیتابد ... و "اصل لذت" را یگانه راهنماي رفتار میداند.« - پاینده، . - 23 :1389 بنیان فرآیندهاي روانی انسان، کانون تجمع سائقهاي غریزي و »منبع انرژي اس ت و فقط به دنبال کسب لذت است. نهاد هیچ نوع ارزشی نمیشناسد و پایبند هیچ اصل اخلاقیاي نیست.« - رضایی، . - 24 :1390 هر قدر در برابر اجتناب از درد و » اصل لذت« سر تسلیم فرود میآورد و فرمان میبرد، مقابل مبادي قانون، قراردادهاي اجتماعی و اصول اخلاقی یاغی، سرکش و طغیان گر است و جز تطمیع غرایز و امیال جاهطلبانه و لذتجویانه و بعضاً آسیبرساننده طریق دیگري نمیشناسد و نمیپوید. »ضرورت آمرانه در کسب ارضاي رانش کارکرد اصلی ]نهاد[ را تشکیل میدهد - م.و«لّلی، - 18 :1392 من من یا خود، هسته مرکزي شخصیت و » قسمت معقول و منطقی و هشیار روان « - برسلر، - 176 : 1389 است.

لذتجوئی بی حد ]نهاد[ را تعدیل، و سلامت روانی را تأمین میکند و از اختلال و اضمحلال ارگانیسم جلو میگیرد.« - پاینده، - 194 :1390 و به عنوان نمایندة عقل و منطق » در مقام کارگزار "واقعیت" عمل میکند. تلاش من بر آن است تا "اصل واقعیت" را جانشین "اصل لذت" کند ... من بر خلاف نهاد از سازمان و ساختار مشخصی پیروي میکند و

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید