بخشی از مقاله

چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی جایگاه مؤلفههای خلاقیت در کتاب درسی ریاضی مقطع متوسطه اول است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی از نوع تحلیل محتوا است. جامعه آماری این پژوهش شامل کتب درسی ریاضی متوسطه اول در سال تحصیلی1394- 95 است. حجم نمونه برابر با حجم جامعه انتخاب گردید. در این تحقیق بهمنظور اعتبار یابی و روایی صوری از دیدگاههای صاحبنظران و متخصصان تعلیم و تربیت استفادهشده است. ابزارهای این تحقیق، فرم تحلیل محتوا با توجه به الگوی آموزش خلاقیت پلسک است. برای تحلیل محتوای کتب ریاضی از یک فرم کدگذاری شده استفاده شد، این کار طی چهار مرحله انجام گرفت:

در مرحله اول واحدهای فعال و غیرفعال کتابها مشخص گردید و در مرحله دوم واحدهای غیرفعال حذف گردید و در مرحله سوم واحدهای فعال بر مبنای شاخصهای چرخه خلاقیت هدایتشده پلسک، کدگذاری شدند و در مرحله چهارم دادههای حاصل از یافتههای تحقیق با استفاده از شیوههای آمار توصیفی و روش تجزیهوتحلیل آنتروپی شانون مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل حاکی از آن بود که میزان توجه و درگیری با شاخصهای الگوی خلاقیت پلسک و مقدار ضریب اهمیت هر یک از این شاخص-ها در کتب ریاضی متوسطه بسیار کم بوده و محتوای درسی کتب مذکور بر اصول خلاقیت پلسک منطبق نیست و مطابق این دیدگاه کمتر میتوانند در ایجاد و پرورش خلاقیت در یادگیرندگان مؤثر باشند.
.1 مقدمه

در دنیایی که امروزه از آن با دنیای هزاره سوم یاد میکنند افراد خلاق و بااستعداد و صاحب تفکرهای تازه و واگرا از اهمیت و ارزش والایی برخوردار هستند، چون از نشانههای برتری یک جامعه نسبت به جوامع دیگر پیشرفته بودن آن و در اختیار داشتن فناوریهای پیشرفته و مدرن در عرصههای گوناگون ازجمله درزمینه تعلیم و تربیت است که عامل اساسی این مهم وجود همین افراد خلاق و متفکر در این جوامع است - مفیدی،1383، ص . - 42 بیشک یکی از زیباترین ویژگیهای انسان، قدرت آفرینندگی و یا خلاقیت اوست. به کمک همین ویژگی است که انسان میتواند اهداف آرمانگرایانهی خود را پدید آورد و توانایی خود را شکوفا سازد، خلاقیت توانایی فرد برای تولید ایدهها، نظریهها، بینش یا اشیاء جدید و بدیع و بازسازی مجدد در علوم و سایر زمینهها است که توسط متخصصان، اصیل باشد و ازنظر علمی، زیباشناسی، تکنولوژی، اجتماعی باارزش تلقی گردد - حسینی، 1388، ص 30، به نقل از رحیمی ،. - 1393

تعریف مفهوم خلاقیت

خلاقیت عبارت است از قدرت ایجاد چیزی نو و یا ابداع عقیده ایکه قبلاً وجود نداشته است. گیلفورد - 195 0 - 1 خلاقیت را توانایی فکری دانسته است و تفکر خلاق را که منجر به خلاقیت می شود یکی از انواع تفکر - تفکر واگرا - می داند، وی معتقد است در این نوع تفکر، اطلاعات به صورتی که ارتباطی به مطالب گذشته داشته باشند، شناخته شده و محصولی جدید ایجاد می کنند .از نظر گزلین2 - 1952 - ، خلاقیت همان فرآیند تغییر و تکامل است که در حیات ذهنی رخ می دهد .در این تعریف بر خلاقیت به عنوان فرآیند تأکید شده و خلاقیت مترادف با تغییر و تکامل است .ایراد عمده یکی گرفتن خلاقیت و تغییر این است که هر خلاقیتی باعث تغییر شده اما هر تغییری خلاقیت نیست .به عقیده فروم 1955 - 3 - ، خلاقیت چیزی است که باعث می شود انسان از ماهیت منفعل و تصادفی وجود فراتر رفته و به احساس آزادی و هدف دست یابد .همان طور که ملاحظه می شود از نظر فروم همه افراد بالقوه خلاق اند و منبع و خاستگاه خلاقیت، میل به آزادی و داشتن هدف است .اما بعضی به علل مختلف در به فعلیت رساندن آن اقدام نمی کنند - به نقل از ترابی ،. - 1390

گیلفورد 1959 - ،به نقل از ترابی ،1390،ص2 - خلاقیت را تفکر واگرا جهت دست یافتن به راه حل های جدید برای حل مسئله می داند. در تعریف گیلفورد از خلاقیت، بر منبع و خاستگاه خلاقیت - وجود یک مسئله - ، نوعی خروجی خلاق - راه حل - ، ویژگی های خروجی خلاق - تازگی - ، نوعی تفکر - واگرا - و حل مسئله تأکید شده است. سانتروک - 2004 - 1 خلاقیت را به این صورت تعریف کرده است: »توانایی اندیشیدن درباره امور به راههای تازه و غیرمعمول و رسیدن به راهحلهای منحصربهفرد برای مسائل.« همچنین طبق نظر پلسک خلاقیت منظم شده و هدایتشده به این معناست که انسان حرکت و فعالیت ذهنی هدفمند را برای اجتناب از شکست انجام میدهد. در هر مرحله از این فرآیند، مکانیسمهای شناختی انسان برای یافتن عقاید جدید و مفید، با او همراه است - پلسک - - 1997 به نقل از رحیمی ،1393،ص . - 2

مازلو2، - 1982 ،به نقل از ترابی ، - 1390 خلاقیت را یکی از مهم ترین ویژگی های افراد خود شکوفا می داند، این افراد اصیل، مبتکر و نوآورند .هر چند خلاقیت آنها همواره خلق هنری نیست .از دیدگاه وی همه انسان ها بالقوه خلاق اند، خلاقیت مربوط به زمینه خاصی نمی باشد و خروجی خلاق در بردارنده تنوعی از موضوعات مختلف است .مازلو همچنین به انواع و سطوح خلاقیت نیز توجه داشته است - .تاب آمابیل - 1979 - 3 صاحب نظر خلاقیت و استاد دانشگاه، در تعریف خلاقیت بر مواردی چون سطوح خلاقیت و محیط تأکید دارد .بدین معنی که خلاقیت عبارت است از تولید ایده های نو و ارزشمند توسط یک فرد یا گروه کوچکی از افراد که با هم کار می کنند .

آمابیل - - 1998 در تعریف دیگری، خلاقیت را متشکل از سه عنصر مهارت های مربوط به حوزه فعالیت، تفکر خلاق و انگیزش درونی می داند .این محقق هر سه جزء خلاقیت به ویژه انگیزش درونی را به شدت متأثر از محیط کار می داند.با بررسی تعاریف خلاقیت ملاحظه می گردد در اغلب تعاریف، خلاقیت به عنوان نوعی توانایی که منجر به ایجاد و خلق چیزی جدید می گردد، قلمداد شده است .بنابراین می توان عنوان نمود :خلاقیت عبارت از توانایی بالقوه در به وجود آوردن و ایجاد چیزهای تازه و نو در وجود انسان هاست.این توانایی تنها در انحصار عده ای خاص نیست، بلکه در همه انسان ها موجود است ولی میزان و امکان بروز و رشد آن در افراد مختلف متفاوت است با توجه به مطالب مذکور، می توان گفت خلاقیت ویژگی است قابل پرورش که با استفاده از شیو ه های مختلف می توان آن را پرورش داد و عبارت است از ترکیب، تجمع و تلفیق عناصر موجود در صور نوین. همچنین خلاقیت به منزله ظرفیت دیدن روابط غیرمعمول و فاصله گرفتن ا 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید