بخشی از مقاله
چکیده
آموزش و پرورش متغیری است که میتواند به عنوان مکانیزمی مهم در جهت غلبه بر موانع مشارکت زنان در بازارکارعمل کند. این متغیر در ایران بیش از همه عوامل تحت تأثیر سیاستهای جمعیتی قرار میگیرد و به طور مؤثری بر شکل اشتغال زنان تأثیر میگذارد. مطالعهی حاضر با توجه به دیدگاه برابر اما متفاوت در نظام آموزشی به تحلیل نقش سواد بر میزان مشارکت اقتصادی زنان روستایی بخش مرکزی شهرستان کرمان پرداخته است. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی است.
جامعه آماری شامل 3701 نفر از زنان 49 - 15 سالهی متأهل و دارای فرزند است. حجم نمونه، با استفاده از فرمول کوکران، 370 نفر تعیین شد. روش نمونهگیری، ترکیبی از روشهای غربالگری، تخمین شخصی، احتمالی طبقه بندی شده و سیستماتیک است. تکنیک گردآوری دادهها، پرسشنامه ساختاریافته است. نتایج تحقیق حاکی از تفاوت معنادار بین سطح سواد و مشارکت اقتصادی زنان روستایی در بخشهای کشاورزی و غیر کشاورزی، است.
به گونهای که اکثریت زنان روستایی شاغل در بخش کشاورزی، از سطح سواد ابتدایی برخوردارند، اما اکثریت زنان شاغل در بخشهای غیرکشاورزی از سطح سواد بالاتری - دوره راهنمایی - برخوردار هستند. یافتهها از نتایج تحقیقات پیشین مبنی بر اینکه سطح آموزش تنها بر میزان مشارکت اقتصادی زنان دارای سطح سواد متوسط و پایینتر اثر مثبت دارد ورابطهی معکوس بین تحصیلات و مشارکت زنان در بخش کشاورزی حمایت میکند.
-1 مقدمه
امروزه جغرافیای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جهان، تحولات شگرفی را تجربه میکند. دراین میان، تحولات جمعیتی درتمام موضوعات انسانی، فنی و علمی به عنوان یک عامل مشترک از اهمیت بسیاری برخورداراست. طراحان برنامههای توسعه اقتصادی و اجتماعی در مطالعات خود به روابط متقابل متغیرهایی میپردازند که در تحولات اقتصادی و اجتماعی تأثیر میگذارند و شاید مهمترین متغیری که در برنامهریزی به عنوان مبنای محاسبات در نظر گرفته میشود، جمعیت و دگرگونی های آن در گذشته، حال و پیشبینی تحولات آن درآینده است.
زنان که نیمی از جمعیت روستایی کشور را تشکیل میدهند از طریق مشارکت در فعالیتهای اقتصادی برتحولات جمعیتی و اقتصادی مؤثرند و سطح آموزش رسمی زنان4از متغیرهای مؤثر بر میزان مشارکت اقتصادی آنها، محسوب میشود. آموزش و پرورش زنان بیش از هر عاملی، متأثر از سیاستهای جمعیتی است. این سیاستها، مفهوم گستردهای دارد و به کلیه ابعاد جمعیت، مربوط میشود: ساخت، اندازه، حرکات، اجزا، آمارحیاتی، مهاجرت، باروری، مرگ، تنظیم موالید، فعالیت، آموزش، اشتغال و مواردی نظیر اینها در ایران به دنبال سیاست های جمعیتی دههی اول انقلاب و آگاهی از عواقب و پیامدهای افزایش بی رویه رشد جمعیت، دولت وادار شد برای دومین بار درتاریخ ایران در سال 1368 به اقدام عملی در راستای تنظیم خانواده و کنترل موالید بپردازد - عباسیشوازی، - 210:1380 و استراتژی اصلی دولت برای اعمال سیاست تحدید جمعیت مبتنی بر افزایش سطح سواد یا آموزش رسمی دختران ،خصوصا دختران روستایی بوده است.
درحقیقت، افزایش آموزش عمومی دختران بدون توجه به حالت های دیگر آموزش مانند آموزشهای حین کار یا آموزشهای حرفهای زنان - تحت تأثیر دیدگاه برابر اما متفاوت در نظام آموزشی - و با هدف ایجاد تأخیر درسن ازدواج آنها، به عنوان راهکار اساسی تحدید جمعیت مورد توجه دولتمردان قرارگرفت. مشروط بر کنترل باروری5، آموزش و پرورش ممکن است نقش تعیین کنندهای بر مشارکت زنان در بازارکار داشته باشد، اما نرخ مشارکت زنان دربازارکار تعدادی ازکشورها مانند ایران، به رغم گسترش قابل توجه آموزش زنان راکد شده یا کاهش یافته است به عبارتی شاید تحصیلات بتواند زنان را برای حضور در بازار کار آماده سازد، اما از آنجا که مشارکت در بازار کار میتواند از عوامل دیگر - مثلا ساختار خانواده - تأثیر پذیرد، ممکن است توسعه اقتصادی تنها شانس مساوی در برخورداری از آموزش را فراهم کند و هیچ اثری در کاهش نابرابری جنسیتی در بازارکار نداشته باشد درحقیقت روند افزایش آموزش و پرورش اگر در نهایت موجب تغییر نگرش اجتماعی نسبت به جنس نباشد، نتیجه معکوس بر نرخ مشارکت اقتصادی زنان خواهد داشت.
در روند مشارکت اقتصادی زنان فاکتور اصلی و تعیینکننده تقسیم آنان به روستایی - شهری است، بر این مبنا فرض براین است که در نواحی روستایی غلبه با الگوی مشارکت وضع ثابت برای زنان باشد. در این الگو زنان مشارکت در بازارکار را با اندکی توقف برای فرزندآوری ادامه میدهند. این الگو در نواحی روستایی که فعالیت اصلی مردم کشاورزی است متداول است اما در سال های اخیر با افزایش سطح سواد زنان روستایی، تمایل آنها به انجام کارهای اقتصادی، که عمدتا در روستاها با کشاورزی و دامداری مرتبط است، کاهش یافته است به عبارتی، آموزش علاوه بر تأثیر بالقوه برLFP ممکن است به نوع اشتغالی که فرد در جستجوی آن است شکل دهد.گاهی تحصیلات بالاتر موجب عدم مشارکت می شود، چرا که گسترش تحصیلات با انتظارات افراد رابطه دارد و با افزایش توقعات و انتظارات امکان دستیابی به کار کم میشود و یا زنان تحصیل کرده با مردان تحصیل کرده ازدواج می کنند و از نظر مالی مشکل ندارند، بنابراین در اینجا میل به کار عامل مهمی است.