بخشی از مقاله
چکیده
»گفتمان« به معنای ساختار بینشی و فکری خاصی است که از راه گزینش گفتارها و واژگان بر اندیشهها اثر میگذارد و نحوه نگرش فرد به متن را با تغییر همراه میکند و حتی گاه، آگاهیهای وی را از دانستههایش مورد تردید قرار میدهد. گفتمان غالب بر یک متن، آشکارا از جریان فکری متن سرچشمه میگیرد و نگرش و جهتگیریهای ذهنی نویسنده، به این ساختار شکل و چارچوب میبخشد که اغلب به معنای توالیهای زبانی فراتر از جمله در گفتار و نوشتار است و بر پویایی جنبههای ارتباطی زبان تأکید می-ورزد.
از آنجا که » سنایی « از شعرای صاحب سبک، مکتبساز و طراز اول در تاریخ ادب پارسی است، تحلیل کارکردهای گفتمانی در شعر او، در اصل دلایل این برتری و جایگاه والا را مینمایاند. در این میان عواملی چون »عرفان«، »دین«، »معشوق ازلی«، »معشوق زمینی«، و »قلندریه« از جمله برجستهترین و تأثیرگذارترین مضامینی است که ساختار گفتمانی غزلیات سنایی را آفریده است که در این جستار به آن پرداختهایم. نتیجه این بررسیها، نشان میدهد که گفتمان غالب در این غزلیات، بنمایههای دلنشین و پرمایه عرفانی است، البته نه عرفان نظری و مدرسی، که با ویژگیهای عمیق فکری سنایی درآمیخته و طرحی نوین در غزل پی افکنده است.
.1 مسئله پژوهش
نگرش انتقادی به متون ادبی کلاسیک با بهرهگیری از نظریات جامعهشناختی و ادبی معاصر، بیش از پیش آشکار میکند که این متون تنها در دورهای که خلق شده کاربرد و کارایی نداشته، بلکه در هر زمان و با هر نگرشی قابل بازخوانی و بازتولید پژوهشی و ادبی است و به عنوان پشتوانه فرهنگی، ادبی و تاریخی یک ملت، از ریشههایی استوار برخوردار است و هر روز در پرتو دانشهای جدید میتوان نگاهی دیگرگونه به آنها افکند و نکات علمی ارزشمندی را از دل آنها بیرون کشید.
آثار حکیم سنایی غزنوی نیز چنین ژرفایی دارد و او، به عنوان شاعری مهم و برجسته، یکی از مهمترین جریانهای شعری را در ادب پارسی پیذریزی کرده است؛ پس به واسطه همین ضرورت و اهمیت، بازخوانی آثار وی در پرتو نظریههای ادبی نوین، دلایل اصالت و ارزش آثار مهم وی را بر صاحب نظران آشکار میسازد.
.2 پیشینه پژوهش
دامنه بررسی پژوهش هایی که تاکنون در حیطه سنایی شناسی صورت گرفته، بسیار وسیع است و برشماری یکایک آنها در این جستار نمی گنجد. آنچه در این پژوهش مورد توجه قرار گرفته، آن دسته از مقالات و نوشتهها درباره سنایی است که در آنها به تحلیلهای گفتمانی پرداخته شده است. با توجه به جستوجوهایی که در این زمینه صورت گرفت، مقالهای با عنوان »کارکردهای زبانی در غزلیات سنایی« از دکتر فاطمه مدرسی و غلامحسن احمدوند درباره ویژگیهای آوایی، موسیقایی واژگانی شعر سنایی نوشته شده و برخی نقدهای ساختارگرایانه درباره داستانهای حدیقهالحقیقه صورت پذیرفته است؛ اما به نظر میرسد تاکنون هیچ پژوهشی درباره کارکردهای گفتمانی در غزلیات این شاعر پرآوازه انجام نشده است.
.3 درآمد
تحلیل گفتمان، به عنوان رویکردی نو در خوانشهای انتقادی متون، از مباحث مهم در دانش زبانشناسی است که نه فقط از نگاه این علم به تحلیل و بازخوانی متن میپردازد، بلکه بر پویایی ارتباطی نیز تأکید میورزد: »تحلیل گفتمان یعنی بررسی تمام مؤلفه-هایی که بخشی از کنش ارتباطی را تشکیل میدهند: فحوای سخن، هدف ارتباط، حال و هوای گفتمان و الخن« - داد، - 408 :1387 و این اهداف، شامل تمامی مواردی است که میخائیل باختین، زبانشناس روس، آن را »تمامیت زنده ملموس - Living totality - « مینامد: »در واقع هر گفتمان، موضوع مورد نظرش را به گونهای مییابد که گویی شرطهایی برایش مفروض گشته، قابل بحث بوده، ارزشهای خاصی بر آن نهاده شده و پیشاپیش غباری الهامآفرین یا به عکس »هالهای« از سخنان بیگانهای که دربارهاش به زبان آمده، آن را در بر گرفته است.
فرایند تحلیل گفتمان، فقط شامل انجام دستهای بررسیهای زبانشناسانه در متن نیست، بلکه به دلیل گستردگی موضوع و عدم محدودیت آن باید گفت: »شامل رشتههای دیگری غیر از زبانشناسی هم میشود مثل جامعهشناسی، مردمشناسی، و روانشناسی. اما در کاربرد زبانشناختی، گفتمان دارای دو نقش زبانی است:
نقش بینافردی - - Interpersonal و نقش متنی - . - Textual گفتمان از آن جهت نقش بینافردی دارد که بر شیوهای که ما از زبان به عنوان وسیلهای برای تعامل با دیگران استفاده میکنیم متمرکز است و نقش متنی آن به دلیل تأکیدی است که بر توانایی ما برای ساختن متونی منسجم و پیوسته دارد
هر دو نقش »بینافردی « و »متنی « گفتمان، در تحلیل کارکردهای گفتمانی یک متن تأثیر دارد؛ اما آنچه موجب میشود بررسی گفتمان در متن فراتر از مباحث زبانشناختی مورد بررسی قرار گیرد، همین نقش متنی است و زبانشناسان نیز درصدد هستند گفتمان را در قالب مجموعه بیاناتی متصل در زبان گفتار با بهرهگیری از همین زمینههای متنی و ساختارگرایانه به پیکره دیگر علوم وارد سازند. بهرهگیری از نقش متنی گفتمان، درست همان هدفی است که به واسطه آن میزان و چگونگی تأثیرپذیری دیگر دانشها و اندیشههای الهام گرفته نویسنده در آن آشکار میشود و تحلیل کارکرهای گفتمانی در متون کلاسیک، از جمله اشعار کلاسیک طراز اول، به تشخیص ریشههای تأثیرپذیری از دانشها و افکار گوناگون راه میبرد.
در این میان، اشعار سنایی از چنین قابلیتی برخوردار است؛ زیرا از شعرای جریانساز در ادب کهن پارسی است و به نظر میرسد عامل جریانسازی و سبکآفرینی در آثار وی از افکار، اندیشهها و علوم ارزشمند و اصیل گذشتگان مایه گرفته است؛ از این رو با تحلیل کارکردهای گفتمان در غزلیات وی، امید است چنین اهدافی نیز برآورده شود.
.4 تحلیل گفتمان در شعر کلاسیک
مفهومپردازی در شعر، کنشی پیچیده است. واژه وقتی به پیکره شعر راه مییابد، در اصل در یک بازی پیچیده کنشهای زبانی و فرازبانی گام مینهد و ملزم میشود که در این بازی سرشار از رقص واژگانی، نمای سبکشناختی و معناشناختی برای خود بیافریند: »تعامل مکالمهای جنبههای مختلف فهمپذیری کلامی- اجتماعی موجود در یک موضوع، باعث پیچیدگی نحوه درک آن به وسیله کلمه میشود و این بازی مکالمهای مقاصد کلامی که در یک بازنمایی هنر یعنی »انگاره« موضوع، با یکدیگر برخورد کردهاند و به هم پیوند خوردهاند ممکن است به درون انگاره مزبور نیز رسوخ کند و چنین انگارهای الزاماً به سرکوب این عوامل نمیپردازد، بلکه به عکس ممکن است آنها را فعال و سپس سازماندهی نماید.
در تحلیل گفتمان شعری نیز، این تعامل مکالمهای وجود دارد. در غیر این صورت، هیچ گاه اثری ادبی تولید نمیشود و »در نقد متنهای شعری خاص، چنان که در خلق آنها، مقداری مهارت و توانایی فردی ویژگی ضروری و واجب است.
واژه در شعر، به کنشهای متناقضنمای کلامی توجه دارد و حتی در بسیاری موارد، واژگان، معنای قاموسی خود را از یاد برده، به معانی فراقاموسی دست مییابند؛ چرا که: »واژه، واقعه، و هر چیز که به فهم درآید بیتردید نشانه است
و رسالت نشانه، بازسازی معنایی است که گاه واژگان قاموسی از پس بیان آن بر نمیآیند و در نهایت نیز رسالت غایی این چینش کنشگر واژگانی، آفرینش فضای شعری است؛ از این رو باختین سه نوع کاربرد واژه در گفتمان را از یکدیگر متمایز میسازد:
- 1» واژه که به گونهای مستقیم حضور دارد، واژهای است که نویسنده به هدف دلالت معنایی و برای مرجع یا مدلولی ویژه به کار گرفته است. معنای واژه به سخن نویسنده مرتبط نیست، بل در زمینه متن همچون دالی استوار به قرارداد زبانی- که از پیش تعیین شده و معلوم است- به کار میرود...
- 2 واژه عینی، واژهای مستقیم است که متکلم شعری و شخصیت رمان به کار میبرد. هر واژه به معنایی که مطلوب و مورد نظر شخصیت است باز میگردد...
- 3 واژه دوسویه، از یک سو معنای آشنا، متعارف و قراردادی را دارد و از سوی دیگر معنای خاصی را که مورد نظر نویسنده است.
این فرایند واژگانی هم در شعر معاصر و هم شعر کلاسیک مشاهده می شود؛ بهویژه در شعر کلاسیک، واژه خود را با چینشهای وزنی میآراید و انواع استعاره و مجاز، فرمهایی یکسان و ثابت مییابد و به صورتی قراردادی به کار میرود که در شکلگیری این نوع گفتمان، مستقیماً تأثیرگذار است. البته به طور کلی و بهویژه در ادب کلاسیک، »شکلگیری گفتمان ممکن است به دو طریق معنایی متفاوت صورت پذیرد. یک موضوع ممکن است بر حسب شباهت یا به واسطه مجاورت، به دنبال موضوعی دیگر بیاید. روش استعاری مناسبترین نام برای مورد اول مینماید
استعارات متون شعری کلاسیک، تنها برگرفته از شباهتها و مجاورتهای زبانی نیست، بلکه بهویژه در گستره ادبیات عرفانی از انواع گفتمانهای دینی، حکومتی، روانشناختی و نمادپردازانه بهره میجوید که در آثار سنایی، این امر بسیار برجسته است. نیک میدانیم، نخستین کسی که غزل را به مضامین عرفانی آمیخت سنایی بود: »سنایی بیتردید یکی از بزرگترین شاعران زبان فارسی و از جمله گویندگانی است که در تغییر سبک شعر فارسی و ایجاد تنوع و تجدد در آن مؤثر بوده و آثار وی منشأ تحولات شگرف در سخن گویندگان بعد از او شده است
از این رو وجود این مضامین بیشتر از هر چیزی در غزلیات وی آشکار است. همین عامل نیز در ارزش و جایگاه وی در ادبیات، تأثیری ژرف نهاده است؛ زیرا »همیشه توفیق از آن شاعرانی است که حال و هوای تازهای را وارد یکی از ساخت و صورتهای شعری میکنند، یا خود به ایجاد ساخت و صورتی نو میپردازند. به نظر میرسد در آثار سنایی، مواردی چون »عرفان«، »دین«، »معشوق ازلی«، »معشوق زمینی«، و »قلندریه« کارکردی چشمگیر و قابل توجه به خود اختصاص میدهند.
.4-1 عرفان
تأثیر عرفان در اندیشه شعری سنایی، پرتو و درخششی روشنتر از خورشید دارد. در تعریف عرفان باید گفت: »مشایخ گویند که انسان پیش از آمدن به این عالم در عالم ملکوت و جبروت در حضرت احدیت عوالمی را میگذراند که با پیوستن بدین عالم آن را فراموش کرده است. و از آنجا که این موجود مظهر ذات و آیینه جمیع اسماء و صفات الهی است باز میکوشد که بدان عالم راه یابد،
و مقصود از ایجاد او هم مانند ایجاد همه مخلوقات و کاینات رسیدن بدان معرفت است. برای رسیدن بدین معرفت دو راه بیش نیست، یکی طریق استدلال که پایه و اساس آن بر عقل نهاده شده است... دوم از طریق تصفیه باطن، و تجلی سر، و تجلی روح است که مخصوص انبیا و اولیا و عرفاست که همان کشف و شهود و عیان باشد. پس عرفان به معنی شناختن و معرفت حق تعالی است
عرفان در اشعار سنایی، کارکردهایی با بسامدی چشمگیر دارد و به ویژه در غزلیات او، عرفان نه در قالب مضامینی خشک و مدرسهای، بلکه با حال و هوایی لطیف، شاعرانه و سرشار از کشف و شهود مطرح میشود. عرفان به خودی خود مفهومی بسیار گسترده است و مبانی گوناگونی را در بر میگیرد؛ اما در غزلیات وی میبینیم که مبانی »ریاستیزی از منظر عرفانی«، »کشف و شهود«، »گذران مراحل سیر و سلوک«، نو »تجلی« در گفتمان عرفانی بیشتر نمود یافته است:
ما باز دگر باره برستیم ز غمها // در بادیه عشق نهادیم قدمها
کندیم ز دل بیخ هواها و هوسها // دادیم به خود راه بلاها و المها
اول، به تکلف، بنوشتیم کتبها // و آخر ز تحیر بشکستیم قلمها
لبیک زدیم از سر دعوی، چو سنایی // بر عقل زدیم از جهت عجز رقمها
چنان که از این ابیات پیدا است، سنایی به زیبایی پشت سر گذاشتن مراحل سلوک را به رشته تحریر میکشد و عرفان را با زبانی لطیف و دلنشین، نه خشک و مدرسی، در این غزل به کار میگیرد. وی در ابیات زیر، از مضامین عرفانی در »سرزنش ریا و ریاکاری« بهره میگیرد:
قالب فرزند آدم آز را منزل شده است // انده پیشی و بیشی تیره کرد ایام را
نه بهشت از ما تهی گردد نه دوزخ پر شود // ساقیا! در ده شراب ارغوانیفام را
قیل و قال بایزید و شبلی و کرخی چه سود؟ // کار کار خویش دان اندر نورد این نام را
تا زمانی ما برون از خاک آدم دم زنیم // ننگ و نامی نیست بر ما هیچ خاص و عام را
سنایی در بسیاری موارد نیز، از مضمونهای عرفانی در جهت وصف عظمت و والایی عارفانی واله و فانی در مقام الهی بهره گرفته است که با بروز حالات عرفانی »کشف و شهود«، خود را در وجود خالق محو کردهاند:
خیز ای بت و در کوی خرابی قدمی زن // با شیفتگان سر این راه، دمی زن