بخشی از مقاله
چکیده
همزمان با رشد جوامع، بقا و رفاه انسان وابستگی قابل توجهی به مدیریت کارآمد منابع طبیعی و اعمال توجه به ابعاد گوناگون کشاورزی پایدار دارد. مطالعه حاضر با هدف تدوین الگوی بهینه برنامهریزی تولید محصولات زراعی در شرکت مزرعه نمونه گرگان به عنوان یکی از واحدهای پیشرو در بخش کشاورزی استان گلستان با تلفیق همزمان اولویتهای اقتصادی و زیستمحیطی طرحریزی و اجرا شد. به این منظور، از آمار و اطلاعات دفتری این واحد کشاورزی در سال زراعی 1394-95 در قالب تدوین الگوی برنامهریزی ریاضی چند معیاره استفاده گردید.
نتایج نشان داد که در شرایط بهینه برنامهریزی تولید محصولات زراعی در این واحد، آرمانهای حداکثر بازده ناخالص و حداکثر خالص انرژی تولیدی به عنوان آرمانهای اقتصادی و برداشت حداقلی از منابع آبی و استفاده حداقلی از کودهای شیمیایی به عنوان آرمان زیستمحیطی به صورت همزمان قابل دسترس خواهد بود. در پایان، با توجه به نتایج بدست آمده پیشنهاد شد که به منظور افزایش سودآوری در مزارع شرکت مزرعه نمونه گرگان همزمان با اولویت بخشی به آرمانهای زیستمحیطی، محصولات کلزا، یونجه، پنبه و ذرت ترکیب اصلی الگوی کشت محصولات زراعی را تشکیل دهند.
.1 مقدمه
تولید محصولات کشاورزی در کشورهای مختلف دنیا همواره دارای اهمیت قابل توجهی بوده است . قبل از وقوع انقلاب صنعتی، سهم کالاهای کشاورزی در کل کالاهای قابل مبادله در سطح جهان بسیار چشمگیر بود؛ با وقوع انقلاب صنعتی و ظهور دستاوردهای آن، نسبت مبادله کالاهای صنعتی به تولیدات کشاورزی افزایش یافت.
با این حال، پس از گذشت سالیان متمادی از وقوع انقلاب صنعتی و پیشرفتهای شگرف بشری در این زمینه، همچنان در بسیاری از کشورها و به ویژه در کشورهای در حال توسعه، تمرکز بسیاری از فعالیتهای اقتصادی در ارتباط با بخش کشاورزی بنیان گذاشته شده است و اقتصاد این کشورها نیز اتکای بسیاری به بخش کشاورزی دارد. کمبود مواد غذایی و تولیدات کشاورزی از یک طرف و رشد جمعیت از طرف دیگر در این کشورها نیز لزوم توجه ویژه آنان به بخش کشاورزی را بسیار مورد تاکید قرار داده است
مواردی همچون افزایش جمعیت، توسعه شهرنشینی، رشد بازده و تغییر الگوی مصرف غذایی از جمله عواملی هستند که لزوم توجه بیش از پیش به افزایش بهرهوری زمینهای کشاورزی و پایداری عوامل و منابع تولید در بخش کشاورزی کشورهای در حال توسعه را دو چندان نموده است . لذا، قابل استنباط است که به موازات رشد جوامع، بقا و رفاه انسان وابستگی قابل توجهی به مدیریت کارآمد منابع طبیعی و اعمال توجه به ابعاد گوناگون کشاورزی پایدار دارد.
از این رو، به نظر میرسد که تقویت جایگاه بهرهوری و حفاظت از منابع زیستی تخریبپذیر در زمینه تولیدات بخش کشاورزی بویژه در زیربخشهای زراعی وابستگی تنگاتنگی با تجدید نظر در رویکردهای سنتی نظام تولیدی در بخش کشاورزی کشورهای در حال توسعه دارد. در این میان، مدیران واحدهای کشاورزی به عنوان بازوهای اجرایی سیاستگذاران و برنامهریزان بخش کشاورزی نیازمند دسترسی بیش از پیش به الگوهای برنامهریزی نوین و روشهای بهینه تولید محصولات و توجه همزمان به محدودیتهای مختلف اقتصادی و غیر اقتصادی در جریان تولیدات بخش کشاورزی نظیر محدودیتهای زیستمحیطی میباشند
با نگاهی نظاممند به بخش کشاورزی لزوم استفاده از روشهای نوین و کارای برنامهریزی، به گونهای که بتوان کلیه عوامل مشابه و متضاد اثرگذار بر سیاستهای بخش و آثار مختلف اقتصادی و غیر اقتصادی آن را در مدلهای مجزا برای زیر بخشهای مختلف مورد ارزیابی قرار داد، مشخص میشود. با تلفیق این روشها و ارجاع به آنها میتوان الگوهای برنامهریزی در بخش کشاورزی را به طریقی شبیهسازی نمود که تصمیمگیری در طول زمان و در مواقع وقوع بحران همچون خشکسالی، سیل، تنزلهای زیستمحیطی، شوکهای بازار و سایر مسائل مشابه تسهیل گردد.
به این منظور، باید روشی را برای برنامهریزیهای بخش کشاورزی برگزید که بتواند روابط و آثار موجود میان کلیه فعالیتهای درون بخشی را بطور همزمان و پویا در نظر گیرد و در ضمن لحاظ کردن محدودیتهای گوناگون بیرونی در زمینه تولیدات بخش کشاورزی همانند تأکیدهای زیستمحیطی، بهینهترین راه رسیدن به اهداف مختلف تولید را برای برنامهریزان مشخص سازد
یکی از مهمترین منابع وقوع عدم کارایی اقتصادی و نیز تخریبهای زیستمحیطی در زمینه تولیدات زیربخشهای کشاورزی بویژه در زیربخش زراعت مرتبط با انتخاب و تعیین الگوهای نامتناسب تولید و استفاده از روشهای مدیریت سنتی در این حوزه است؛ عبارت بالا از منظر علم اقتصاد زمانی به وقوع میپیوندد که بازده فنی و اقتصادی ناشی از تولید و عملکرد مدیران واحدهای زراعی در سطح مزارع تحت اختیار آنان دارای تفاوت قابل ملاحظهای از بیشینه تولید و عملکرد قابل دریافت آنها باشد و محدودیتهای زیستمحیطی نیز در الگوهای برنامهریزی آنان اعمال نگردد؛
به بیان دیگر، زمانی در زمینه تولیدات بخش زراعت دچار عدم کارایی و نقصان عملکرد اقتصادی و زیستمحیطی خواهیم بود که در استفاده از فنون و روشهای تولیدی موجود و در انتخاب ترکیبات تجاری، زیستمحیطی و فناوری تولید به صورت غیر بهینه عمل نماییم. لذا، توجه بیش از پیش به روشهای بهینه برنامهریزی در مراحل مختلف تولید در بخش کشاورزی بویژه در زیربخش زراعت نیازمند مراجعه به منابع تحقیقاتی مرتبط و انجام مطالعات موردی در مناطق مختلف و بحث و بررسی عالمانهتر در حوزههای مورد نیاز و بهرهگیری از تجارب علمی موجود در هر یک از این حوزهها است
بهرهگیری از روشهای بهینهسازی تولید و بکارگیری تجارب علمی موجود یکی از موثرترین روشهای علمی در زمینه انجام مدیریت و برنامهریزی و اعمال تصمیمگیریهای مرتبط با حوزه تولیدات بخش کشاورزی به شمار میرود که علاوه بر تعیین و برآورد اهداف اقتصادی مورد نظر مدیران واحدهای کشاورزی، زمینه پرداخت مناسب و همزمان به اولویتهای زیستمحیطی برای آنان را نیز فراهم مینماید. در این زمینه، استفاده از الگوهای برنامهریزی به روش ریاضی1 یکی از گستردهترین روشهای کارای موجود در زمینه بهینهیابیهای مورد نیاز برنامهریزان در موعد انتخاب و تعیین الگوی مناسب تولید محصولات زراعی و تأمین نظرکردهای مختلف آنان محسوب میشود
الگوهای برنامهریزی ریاضی از دیرباز مورد توجه مدیران و پژوهشگران و بویژه اقتصاددانان در هنگام مواجهه با اهداف و محدودیتهای گوناگون بر سر راه سیاستگذاریهای خرد و کلان در حوزه تصمیمسازیهای مرتبط با زیربخشهای مختلف بخش کشاورزی و به صورت خاص در مورد زیربخش زراعت قرار داشته است. با توجه به قرارگیری محدودیتهای متعدد وبعضاً متقابل و متضاد در موعد انجام برنامهریزیهای زیربخش زراعت، استفاده از روشهای برنامهریزی ریاضی چند معیاره2 به منظور تسهیل بهرهوری و دستیابی هدفمند به اهداف متنوع اقتصادی و غیر اقتصادی همچون اهداف سودافزایی و نیز توجه به جنبههای زیستمحیطی تولیدات این بخش از سوی پژوهشگران بسیار مورد توصیه و تأکید قرار داشته است
با توجه به آنچه اشاره شد، مسأله تحقیق مطالعه حاضر عبارت است از تدوین الگوی برنامهریزی تولید محصولات زراعی با ترکیب اهداف اقتصادی و زیستمحیطی در شرکت مزرعه نمونه گرگان به عنوان یکی از قطبهای اساسی تولیدات کشاورزی در استان گلستان است، در شرایطی که اولویتهای اقتصادی و زیستمحیطی به صورت همزمان مورد توجه قرار گیرد؛ بدین منظور، در این مطالعه کاربرد الگوهای برنامهریزی ریاضی چند معیاره به سبب امکان همپوشانی اولویتهای اشاره شده مورد تأکید قرار گرفته است. در زمینه تدوین الگوهای برنامهریزی تولید در مزارع کشاورزی با در نظر داشتن اهداف مختلف و به طور خاص با عنایت به اهمیت اهداف اقتصادی و زیستمحیطی، تاکنون مطالعات متعددی در داخل و خارج از کشور انجام شده است که در بسیاری از آنها نیز استفاده از روشهای برنامهریزی چند معیاره نتایج جالب توجهی بدست داده است.
بیرانو و همکاران - 2015 - به بررسی الگوی بهینه تولیدات محصولات زراعی در حوزه زیر سد کوگا در کشور اتیوپی پرداختند. در مطالعه آنان از روش برنامهریزی ریاضی با تأکید بر محدودیت مصرف آب استفاده شد. نتایج این بررسی نشان داد که با در نظر گرفتن محدودیت منابع آبی و استفاده کارا از آب، سطح زیر کشت محصولات در این منطقه بیش از 36 درصد افزایش خواهد یافت.
زایدینگ و همکاران - 2010 - به منظور مدیریت منابع آب کشاورزی استان گانسو - در شمال غرب چین - با استفاده از برنامهریزی خطی چندمنظوره فازی1 به تدوین الگوی بهینه برنامهریزی تولید منطقه پرداختند . نتایج آنان نشان داد که در شرایط بهینه، میزان سودآوری تولید محصولات زراعی در شرایط پایداری بیشتر منابع آبی اتفاق خواهد افتاد.
دانشور و همکاران - 2009 - الگوی کشت بهینه با هدف کاهش مخاطرات محیطی را برای کشاورزی ایران تعیین کردند. در این مطالعه، آنان از برنامهریزی فازی کسری با اهداف چندگانه2 استفاده کردند و نتیجه گرفتند که نسبت خالص بازدهی درون مصرفی نهادهها و نسبت مصرف نهادهها در مزرعه با استفاده از الگوی خروجی برنامهریزی فازی کسری با اهداف چندگانه بهبود مییابد.
تانپاکان و همکاران - 2006 - در مطالعهای واقع در منطقه شمال شرقی هند به منظور تعیین محصولاتی که همزمان از انرژیهای موجود در روستا بیشترین استفاده و حداکثر درآمد نقدی را دارا هستند، از برنامهریزی آرمانی3 استفاده کردند . نتایج نشان داد، اگر تاکید بر روی حداکثر کردن محصولاتی است که بیشتر انرژی مورد نیاز آنها در خود روستا تامین میشود، باید به سمت تولید محصولاتی که نهادههای آنها در خود روستا تهیه میشود، حرکت نمود.
داپلر و همکارن - - 2002 با استفاده از رهیافت برنامهریزی ریسکی موتاد4 به ارائه الگوی بهینه با تخصیص آب برای دره اردن پرداختند. بر اساس نتایج مشخص شد اگر ملاحظات ریسکی وارد مدل شود، به دلیل نبود نوسان های قیمت غلات در الگوی ریسکی سهم غلات افزایش مییابد.
پرهیزکاری و همکاران - 1394 - در مطالعهای با استفاده از روش برنامهریزی آرمانی اولویتی5 به بهینهسازی الگوی کشت محصولات زراعی در جهت حفظ و پایداری محیط زیست در منطقه الموت غربی پرداختند. نتایج این مطالعه نشان داد که با استفاده از روش مذکور میتوان علاوه بر انتخاب الگوی مناسب و استفاده بهینه از منابع منطقه، در راستای افزایش درآمد کشاورزان و کاهش تخریب محیط زیست گامهای مؤثری برداشت.
زمانی و همکاران - 1393 - با استفاده از الگوی برنامهریزی آرمانی به تعیین الگوی کشت محصولات زراعی شهرستان سقز در سه ساختار و دو سطح اولویت اقتصادی و زیستمحیطی مورد نظر پرداختند. نتایج مطالعه آنان نشان داد که با استفاده از برنامهریزی آرمانی، الگوی کشت با اولویت اقتصادی بیشترین درآمد ناخالص را ایجاد و بیشترین نیروی کار را مورد استفاده قرار میدهد.
کهنسال و سروری - 1392 - با استفاده از روشهای برنامهریزی ریاضی به مقایسه الگوی کشت بهینه محصولات زراعی در استان خراسان رضوی پرداختند . نتایج مطالعه آنان نشان داد که استفاده از الگوهای برنامهریزی ریاضی و بویژه الگوهای با اولویتهای چندگانه دارای بازدههای بیشتری نسبت به بازده موجود در الگوهای کشت معمول بوده است.
محمدیان و همکاران - - 1389 با استفاده از روشهای مختلف برنامهریزی آرمانی الگوی کشت بهینه را در شهرستان فریمان محاسبه کردند. در این مطالعه استفاده بهینه از منابع آب زیرزمینی به عنوان شاخص پایداری زیستمحیطی در نظر گرفته شد. نتایج این تحقیق نشان میدهد که استفاده از الگوی کشت بهینه میزان مصرف آب را تا 1/2 میلیون مترمکعب در منطقه مورد مطالعه کاهش خواهد داد.
زمانی و همکاران - 1389 - در مطالعهای الگوی بهینه کشت شهرستان پیرانشهر در استان آذربایجان غربی را با استفاده از برنامهریزی کسری چندمعیاره فازی و با اهداف کشاورزی پایدار تعیین کردند. نتایج نشان داد که الگوی بهینه کشت با استفاده از برنامه ریزی کسری چندهدفه فازی برای دست یابی به پایداری با الگوی فعلی کشت اختلاف زیادی دارد. افزون بر این نتایج حاصل از شاخص های پایداری - نسبت درآمد ناخالص به استفاده از کودهای شیمیایی و سموم مختلف - نشان از اهمیت هدف و یا حداقل کردن این نهاده در جهت پایداری داشت.