بخشی از مقاله
چکیده
بهره گرفتن از تجارب پیشین و امروزین کشورهای پیشرفته غربی در مواجهه با بافت های مساله دار و فرسوده، نیازمند مبانی نظری و روش شناسی تدوین شده است تا از الگوبرداری های مغشوش که می توانند باعث گمراهی برنامه ریزان شوند اجتناب گردد. برای این منظور، در این مقاله چارچوب نظری ای تدوین شده است که بر مبنای آن از تقابل دیالکتیکی رویکردهای حاکم بر تجارب پس از جنگ جهانی دوم - نهاد: مدرنیزاسیون - و رویکرد امروزین حاکم بر برنامهریزی شهری در کشورهای غربی - برابرنهاد: بازآفرینی شهری - نتیجه گیری حاصل شود که شرایط خاص جامعه ایران را مد نظر قرار دهد
این نتیجه گیری با استفاده از نظریه آشفتگی که توصیف و تبیینی از جامعه ایران ارائه می دهد انجام گرفته است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که اگرچه در مواجهه با بافت فرسوده در ایران ناچاریم از آخرین دستاوردهای دانش شهرسازی غربی در این زمینه - بازآفرینی شهری - بهره گیریم، اما با توجه به عدم پیمودن برخی ملزومات این سیاست در دهه های پیشین، باید آن را با شرایط امروز ایران انطباق دهیم.
این رویکرد پیشنهادی را »بازآفرینی بومی« نامیده ایم که تفاوت های عمده ای با رویکرد بازآفرینی غربی دارد. برخی ویژگیهای اساسی این رویکرد شامل توجه خاص به یکپارچگی، تقویت نقش بخش های عمومی، تعاونی و غیر انتفاعی، اولویت قائل شدن برای محیط زیست، تقویت انسجام اجتماعی و توجه به نقش ساخت حقیقی در جامعه و اصلاح توزیع جمعیتی و ساختمانی می شود.
-1 مقدمه
امروزه در سراسر جهان بافتهای ناکارآمد شهری یکی از دغدغههای اصلی برای مدیران و برنامهریزان شهری بشمار میآید. این در حالیست که مهاجرتهای بیرویه و در پی آن توسعه ناموزون شهرها همواره به شدت گسترش این محدودهها از شهر افزوده است. انواع مشکلات کالبدی و کارکردی، نبود امکانات و خدمات مناسب، کمبودهای زیرساختی، پایین بودن کیفیت زیستمحیطی و بطور کل پایین بودن سطح کیفیت زندگی در کنار انواع مسائل و ناهنجاریهای اجتماعی و اقتصادی از جمله مهمترین چالشهایی هستند که این محدوده از شهرها با آن مواجه میباشند. از این رو مدیران شهری همواره در پی یافتن راهحلی مناسب برای به حداقل رساندن و یا رفع مسائل موجود در این بافتها میباشند و در این زمینه تلاشهای بسیاری بویژه از دهه 1950 به بعد در جهان صورت گرفته است. موفقیت و عدم موفقیت هر یک از برنامههای بکارگرفته شده در مقتضیات زمانی و مکانی آن برنامه قابل بررسی است.
یکی از مباحث پیرامون بافت فرسوده این است که آیا مساله بافت فرسوده یک »مساله اجتماعی« است یا »مساله شهری.« چنانچه آن را »مساله اجتماعی« در نظر بگیریم، راه حل این خواهد بود که دولت ها برنامه های حمایتی موجود خود را تقویت کنند. در واقع، با این نگاه، مساله بافت فرسوده مساله جدیدی نیست و از قرن نوزدهم که با استقرار صنایع در شهرها روستاییان به شهر مهاجرت کردند نیز این مساله وجود داشته است. همان اندازه که در قرن نوزدهم شهر ظرفی بوده که تنازعات اجتماعی - مظروف - در آن اتفاق می افتاده، در دوران ما نیز چنین است. اما چنانچه مساله بافت فرسوده را یک »مساله شهری« در نظر بگیریم، به این نتیجه می رسیم که در دوران ما شهر به مثابه ظرف، شکل خود را به محتوای اجتماعی به مثابه مظروف، تحمیل کرده است. بنابراین با این نگاه، آنچه اهمیت دارد رابطه ظرف - امر شهری - با مظروف - امر اجتماعی - است. به عبارت دیگر سوال این است که چه مکانیسم هایی باعث شده که شهر انبوهی از مسائل و مشکلات حاد را در مناطق خاصی متمرکز کند
از اوایل قرن حاضر مسأله بافتهای فرسوده شهری در کشور ایران نیز به یکی از مسائل اساسی شهرها تبدیل شده است. این در حالیست که رفته رفته و پس از انقلاب اسلامی جابهجاییهای جمعیتی در سطح ملی به طور کلان و در محدوده شهرها به طور خاص به این مهم دامن زده است.
امروزه 15 درصد از مساحت کل کشور 130 - هزار هکتار - را بافتهای فرسوده و ناکارآمد تشکیل میدهند و 25 درصد از جمعیت کل کشور 18 - میلیون نفر - ساکنان این بافتها میباشند. تبلور فضایی فقر شهری - شامل فقر درآمدی، فقر بهداشتی-آموزشی، فقر خدمات اجتماعی، فقرخدمات پایه زیربنایی و روبنایی، فقر امنیت و ایمنی و بسیاری محرومیتهای دیگر - ، توسعه نامتعادل و ناهماهنگ، توزیع نابرابر خدمات، ناکارآمدی نظام جابجایی، بحران هویت و تنزل ارزشها، افت منزلت اجتماعی-مکانی، کم توجهی به حفاظت میراث معنوی، طبیعی و ملموس، تابآوری پایین شهرها و تنزل کیفی محیط زیست را میتوان مهمترین مسائلی دانست که این محدودهها با آن مواجه هستند.
از طرفی سرایت آسیب های بهداشتی و اجتماعی به تمام شهر، وقوع فاجعههای انسانی ناشی از تهدید جدی مخاطرات طبیعی، گم گشتگی، تعارض فرهنگی و تقابل هنجارها و ارزشها و بروز برخوردهای تنشزا، شکلگیری و رشد شکاف اجتماعی و در پی آن افت عدالت اجتماعی و توسعه پایدار، ناکارایی برنامه ها و اقدامات دستگاه های متولی در دولت و مدیریت شهری، کم رنگ شدن اعتماد مردم به متولیان شهری و در نهایت کاهش میزان مشارکت مردمی از جمله پیامدهای منفی است که در صورت تداوم وضعیت موجود میتوان انتظار داشت
بدنبال گذشت بیش از چهار دهه از سیاستها و برنامههای مواجهه با بافتهای فرسوده شهری در ایران، در سال 1393 سند ملی احیا، بهسازی، نوسازی بافت های ناکارآمد شهری با هدف ریشهکنی فقر، توسعه همه جانبه و ایجاد تعادلهای منطقهای در کشور به عنوان جدیدترین برنامه مواجهه با بافتهای فرسوده به تصویب هیئت وزیران رسیده است. بمنظور اجرایی کردن سیاستها و برنامههای پیشنهادی در سند فوق، ستاد ملی بازآفرینی شهری در سطح ملی و ستادهای استانی در سطح محلی تشکیل شده است.