بخشی از مقاله
چكيده:
متخصصان، كسب كفايت و استقلال شخصي، اقتصادي و اجتماعي در بافت فرهنگي جامعه، را بهعنوان محور اصلي اهداف آموزشي، در نظام آموزشويژه ميدانند. بدون هيچ شكي دستيابي به اهداف نظام آموزشويژه، مستلزم طراحي آموزشي مناسب در ابعاد گوناگون و مبتني بر استانداردها و شاخصهاي بومي است. محتواي آموزشي زماني بستر مناسبي براي تحقق اهداف از پيش تعيين شده را فراهم خواهد نمود كه بر اساس استاندارهاي محكم، پژوهشمحور، بومينگر و مبتني بر الزامات و نيازهاي منطقهاي در كنار توجه به محدوديت-هاي دانش آموزان با نيازهايويژه طراحي شوند.
با اين ترتيب هدف اين مقاله پيشنهاد استاندارهاي است كه مي-توانند در طراحي برنامه آموزشي دانشآموزان با نيازهاي ويژه با رويكردي بومنگر مورد توجه قرار گيرد. اين پژوهش با متدولوژي پژوهش كيفي انجام شده و راهبردهاي گردآوريدادهها در آن مطالعهميداني و مصاحبه نيمهساختاري با كارشناسان و متخصصان بوده است.
يافتههاي پژوهش بيانگر آن است كه توجه ويژه به نقش معلمان؛ تمركززدايي؛ توجه به پرورش معنوي كودكان؛ استفاده از فنآوريهاي كمكي و چندرسانهاي؛ دسترسي به برنامه درسي عمومي؛ توجه به مهارتهاي حرفهآموزي؛ رويكردتلفيقي در برنامهريزي درسي؛ طراحي برنامه بر اساس نيازسنجي و طراحي برنامه با رويكردخانوادهمحور را ميتوان به عنوان شاخصهاي بومينگري دانست كه ميتوانند در فرايند طراحي برنامه آموزشي در نظام آموزشويژه مورد توجه قرار گيرند.
١- مقدمه
در اساسنامه سازمان آموزش و پرورش كودكان استثنايي ايران، هدف اصلي از آموزش به گروههاي گوناگون كودكان با نيازهايويژه، كسب موقعيت اجتماعي و اقتصادي مناسب شرايط خويش پس از گذراندن مراحل تحصيلي ذكر شده است
بهعبارت ديگر، زمانيكه سخن از افراد با نيازهاي ويژه بهميان ميآيد، اغلب متخصصان و صاحبنظران اين حوزه به كسب كفايت و استقلال شخصي، اقتصادي و اجتماعي در بافت فرهنگي جامعه، بهعنوان محور اصلي اهداف آموزشي، اتفاقنظر دارند
با اين حال، بدون هيچ شكي دستيابي به اهداف نظام آموزش كودكان با نيازهاي ويژه ، مستلزم طراحي برنامهدرسي مناسب و مبتني بر استانداردها و شاخصهاي بومي است. بتز - ٢٠٠٢ - ، برنامهي درسي را مشتمل بر تدابيري ميداند كه امكان سامانبخشي اقدامات جريان ياددهي- يادگيري را فراهم ميكند و با سه پرسش عمده همراه است: چرا بايد به آموزش اقدام كرد - هدف - ، چگونه بايد به آموزش اقدام كرد - روش - و چگونه ميتوان از توفيق فعاليتهاي آموزش اطلاع حاصل كرد
از نگاه شعباني - ١٣٨٥ - ، برنامهى درسى مقاصدى براى يادگيرى دارد و روشهايى را براى رسيدن به هدفها، پيشبينى وتوصيه مىكند كه در انتخاب و تنظيم محتواى آموزش مؤثر واقع ميشوند. برنامهي درسى همچنين، نقشههايى را براى ايجاد شرايط يادگيرى و انتخاب نوع فعاليتهاى يادگيرى در جهت تحقق هدفها به دست مىدهد. با اين حال برنامه درسي زماني كارايي و اثربخشي مورد نظر را خواهد داشت كه برپايه استانداردها و معيارهاي مشخصي تدوين شده باشد.
به باور دانيلز - ٢٠٠٧ - ، استاندارهاي برنامه درسي بيان منسجم و متوازن انتظاراتي است كه در يادگيري دانشآموزان مطرحاند. در واقع اين استانداردها به سطح مطلوب يا كيفيت ملاكهاي يادگيري اشاره ميكنند و تعهد دستاندركاران تعليم و تربيت براي بهتر شدن برنامه محسوب ميشوند. اهميت تدوين استانداردهاي برنامهيدرسي به حدي است كه در برخي از كشورها، عمده مباحث مطرح شده در » سند ملي« به اين امر، مهم اختصاص دارد.
برنامهدرسي دانشآموزان با نيازهايويژه به عنوان سند راهبردي در نظام آموزشويژه زماني ميتواند مبناي مناسبي براي تحقق اهداف آموزش به اين كودكان باشد كه بر اساس استاندارهاي محكم و پژوهش محور و در عين حال با رويكردي بوميمحور و مبتني بر الزامات و نيازهاي منطقهاي در كنار توجه به محدوديتهاي اين كودكان طراحي شوند.
در تبيين ضرورت تدوين شاخصهاي بوميمحور، مهرمحمدي و محمودي - ١٣٩١ - ، معتقدند به احتمال زياد، اقتباس و اجراي الگوهايي كه در ساير كشورها طراحي، تدوين و اجرا ميشود، در نظام آموزشي كشور دستيابي به نتيجه مطلوب را تضمين نخواهد كرد. از سوي ديگر، احمدي - ١٣٨٤ - ، بيتوجهي به ويژگي زمانمندبودن برنامههاي درسي را از جمله دلايل افول كيفيت برنامهها تلقي مينمايد. بنابراين برنامهريزان درسي بايد در طراحي برنامهدرسي، نقاط قوت و فرصتها و نقاط ضعف و كاستيها و تنگناهاي نظام آموزشي را مدنظر قرار بدهندا اين ترتيب هدف اين مقاله پيشنهاد استاندارهايي است كه مي تواند در طراحي برنامه آموزشي دانش آموزان با نيازهاي ويژه مورد توجه قرار گيرد.
توجه ويژه به نقش معلمان و مربيان در برنامه آموزش ويژه
ملكي - ١٣٨٤ - ، معتقد است، يكى از مهمترين مواردى كه حضور انعكاس عمل و واقعيتها در برنامهى-درسى را نشان مىدهد، نقش معلم در فرايند برنامهريزى درسى است. ضرورت ايفاى نقش مؤثرتر براى معلمان، از اين واقعيت ناشى مىشود كه معلمان به عنوان مجريان برنامههاى درسى در صف اول »عمل«، قرار دارند و بدون اجراى برنامهها در كلاس درس نمىتوان به مطلوببودن يا نامطلوب بودن آنها پى برد. بنابراين يكي از استاندارهاي ضروري در طراحي برنامهدرسي دانشآموزان با نيازهاي ويژه مشاركت فعال معلمان اين دانشآموزان در در فرايند برنامهريزي درسي است.
تمركززدايي در برنامه ريزي درسي دانش آموزان با نيازهايويژه
به باور فرمهيني فراهاني - ١٣٨٨ - ، تعيين استانداردهاي محتوا و عملكرد در مواد درسي گوناگون، مي-تواند نقطهي شروع مناسبي براي اصلاحات برنامهي درسي از جمله تمركززداي در برنامهريزي درسي محسوب شود. برخلاف اينكه تصور ميشود، استانداردسازي فقط در نظام آموزش متمركز قابل پياده-شدن است، بايد گفت تأثير اين استانداردها در نظام آموزشي غيرمتمركز غيرقابل انكار است. استفاده از استانداردهاي برنامهيدرسي در كشورها داراي نظام آموزشي غيرمتمركز، حاكي از نقش تأثيرگذار آنهاست. وجود استانداردسازي نبايد محتواي درسي يكسان و روشهاي آموزشي مشابه را به ذهن متبادر سازد. هر منطقه يا استان ميتواند، براساس استانداردهاي ملي و با حفظ و رعايت آن، خودرأساً به تهيهي محتوا براساس ويژگيهاي محلي بپردازد. استانداردهاي برنامهي درسي به عنوان معيارهاي قابل اتكا در سطح محلي، ايالتي و ملي قابل استفاده هستند و بر مبناي آن ميتوان برنامهي درسي محلي غني و عميقي را بنا نهاد.
براي رفع معضل مغايرت مقولهي، »وحدتملي« با مسئلهي »عدمتمركز« تهيه و تدوين استانداردهاي برنامهيدرسي راهكاري است كه در پرتو آن، ميتوان امكان واگذاري اختيارات و اعتبارات به مناطق گوناگون را فراهم آورد و در عين حال، وحدت و انسجامملي را نيز حفظ كرد. زيرا مناطق ميتوانند براساس رهنمودهاي كلي و استانداردهاي تعيين شده، به امر برنامهريزي منطقهاي بپردازند. در جريان برنامهريزي درسي براي دانشآموزان با نيازهايويژه موضوع تمركززاديي ميتواند در ابعاد گوناگون به ويژه در حوزه آموزشحرفهاي به اين كودكان نمود يابد.