بخشی از مقاله

چکیده

فضاهای شهری در شهرها، تجلی ارزشهای فرهنگی در هر دوره می باشند. از این رو هنر با حضور در این فضاها نقش ارزندهای را در پایداری اجتماعی ایفا می کند؛ با تلفیق هنرهای همگانی در فضاهای شهری، عاملی قدرتمند و تأثیرگذار در شهرها جهت ارتقاء زمینههای فیزیکی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایجاد می شود. هنر همگانی به عنوان یک ابزار مؤثر نقش مهمی در کیفیات فضاهای شهری دارد. عناصر هنری مستقر در فضای شهری میتوانند زمینه ساز حضور یا عدم حضور شهروندان در فضاهای شهری باشند.

در این راستا، هدف این نوشتار شناساندن ویژگیها و ضرورت وجود هنر در شهر و ارائه ضوابط برای مدیران و تصمیمگیران شهری است تا با بهکارگیری هنرهای همگانی در فضاهای شهری به ارتقاء کیفیت انسانی شهر محمودآباد بپردازند.

بنابراین رویکرد حاکم بر این نوشتار برحسب هدف، کاربردی و برحسب روش، توصیفی-تحلیلی از نوع پیمایشی و گردآوری اطلاعات به صورت اسنادی و کتابخانهای - مراجعه به منابع مکتوب - است. در نهایت جهت تدوین ظوابط طراحی شهری هنرهای همگانی، ابتدا به بررسی ادبیات پژوهش در حوزه فضاهای شهری و هنرهای همگانی پرداخته و سپس با درنظر گرفتن هنرهای همگانی موجود و پیشنهادی شهر محمودآباد، این ضوابط بر اساس نحوه مداخله مدیران شهری، ارائه خواهد شد.

-1 مقدمه

در شهرهای با توسعه شتابان، علیرغم شباهت در خیابانهای شهری و ساختارهای مصنوعی ویژه آنها، فضاهای عمومی با تغییر بنیادی در ساختار فیزیکی خود مواجهاند؛ بطوریکه معنا و اهمیت این فضاها در اقتضائات رشد سریع آنها گم شده و کمیت و کیفیت فضاهایعمومی روبه زوال گذارده است. می توان بر این واقعیت تأکیدکرد که رشد سریع شهرها، به خصوص در کشورهای درحالتوسعه، منجر به زوال عملکردی فضاهای عمومی در نیمه دوم قرن بیستم و به خصوص از اواخر دهه 1980، شده است. معترضین به این افول، اعتقاد دارند که تمامی جنبههای برنامهریزی و توسعهشهری بایستی در زمینه تقویت تصور و ادراک و استفاده موثر فعالیتهای انسانی از فضاهای عمومی، برانگیخته شود 

ازآنجاییکه فعالیتهای انسانی ابعاد گوناگونی دارند و مکانهای عمومی حاصل این فعالیتها با ابعاد اجتماعی و عمومی است؛ چنانچه فعالیتهای عمومی خصلتی شهری داشته باشند و در فضایی انتظام یابند که واجد کیفیت های محیطی باشد میتواند موجد فضای شهری شود.

فضاهای شهری، آثاری عمومی میطلبند که بتواند عامل ارتباطدهنده محیطهای شهری و تقویت ادراک بصری انسان باشند. این ارتباط میسر نمیشود، مگر با حلقه واسطی مانند هنر، که عرصهای جهت ایجاد معنا و هنجارهای جمعی انسانهاست

بنابراین فضایعمومیشهری، فضای باز قابل حضور برای گروههای مختلف اجتماعی است که پویایی و کارایی آن نیازمند تعاملات اجتماعی و برخوردهای متنوع است[4]؛ در این میان، هنرهای همگانی مستقر در فضایشهری می تواند مردم را جذب نموده و با حضور شهروندان، اجتماع را در فضا شکل دهد و سرزندگی و هویت محلی فضاهایشهری را تضمین نماید.

با توجه به آنچه شرح داده شد؛ این پژوهش به تدوین راهکارهای طراحیشهری در جهت ارتقای کیفیت فضاهایهمگانی با تکیه بر هنرهمگانی، در راستای ارتقای تعاملات اجتماعی شهروندان به عنوان یکی از سرمایه های موثر در باز آفرینی شهری میپردازد. برای رسیدن به این هدف از تجارب گذشته و دانش کنونی به عنوان دست مایه های تبیین اصول طراحی فضاهای جمعی شهر محمودآباد بهره میبرد. براین اساس در مقاله حاضر از روش توصیفی- تحلیلی و از شیوه های مرور متون، منابع و اسناد تصویری در بستر مطالعات کتابخانه ای بهره گرفته شده است.

-2 بیان مسئله

امروزه رشد سریع شهرها منجر به تغییر و تحولات گسترده کالبدی، فعالیتی و عملکردی در شهرها شده است. شهرهای کشور در حال حاضر مرکز تجمع بیش از اندازه جمعیت و مسائل پیچیده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شدهاند. گسترش بیرویه و سریع، تراکم و تمرکز بیش از حد جمعیت سبب گردیده است تا شهر قادر به تداوم حیات سالم خود نباشد؛ که این امر موجب شده تا شهر امکان ارائه خدمات لازم برای ساکنان خود را نداشته باشد.

این تغییر و تحولات مسبب شدهاند که بسیاری از عرصههای عمومی شهر که روزگاری مقر شیرینترین خاطرات مردم بود، به گذرگاههایی ناآشنا بدل شود. اکثریت نظریهپردازان محیط بر این موضوع اتفاق نظر دارند که ایجاد "پیوندهای عاطفی با مکان" از پیشنیازهای تعادل روانی است که لازمه غلبه بر "بحرانهای هویتی" است و میتواند زمینه درگیری مردم در فعالیت های محلی را فراهم نماید.

کم توجهی به ابعاد و عوامل هویت بخش در شهرهای امروزی، باعث ایجاد محیطهایی مصنوع و تهی از هویت انسانی میگردد . از نتایج این امر، پایین بودن احساس تعلق مکانی، همبستگی و مشارکت اجتماعی، کاهش انگیزه ساکنان به منظور ادامه سکونت و تأثیر در عدم تحقق اهداف جمعیتی است.

یکی از اهداف اصلی طراحی شهری، ارتقای کیفیت فضاهاست و میتوان یکی از نشانههای میزان مطلوبیت فضاهای شهری را، میزان حضور و ماندگاری افراد در آنها دانست؛ کیفیتی که از آن با عنوان "سرزندگی" یاد میشود .

فضاهای شهری بخشی از فضاهای باز و عمومی شهرها هستند که زندگی جمعی در آنها درجریان است. همه مردم اجازه دسترسی به این فضاها را دارند و تعامل و تقابل اجتماعی از مهم ترین مشخصه های آن است. ایجاد آرامش، سرگرمی، فراهم آوردن ارتباط، زمینه معاشرت و امکان تردد از دیگر عملکردهای فضاهای عمومی شهری است ازجمله ابزاری که جهت حصول به مضمون سرزندگی در فضاهای شهری بکار گرفته شده است، استفاده از "هنر" در فضا است

هدف از هنرهمگانی خلق فضاهای شهری مطلوب و تشویق افراد به حضور در عرصه عمومی بیان شده که آنان بتوانند بوسیله این هنر به تقویت هویت مکان خود بپردازند.

این هنر میتواند بازتاب جامعه افراد بوده وبین هنرها و نوزایی شهری ارتباط مناسبی ایجاد کند. درشرایط رقابت جهانی شهرها و به منظور به دست آوردن سهم بیشتری از سرمایه ها،امروزه نیاز به ابزاری مؤثر جهت ارتقاء این توان رقابتی در شهرها احساس میگردد. در این میان، فضاهای باز همگانی خاطرهانگیز، که نقش پررنگی درفضاهای شهری دارند، در ایجاد تعاملات اجتماعی و حس تعلق به شهر اهمیت داشته که احساس رضایتمندی از زندگی در شهر را به دنبال خواهد داشت.

و همچنین بر ایجاد پیوند میان نسلهای گوناگون، ایجاد خاطرهجمعی و ایجاد توان رقابتی شهر، نقشی کلیدی دارد. ارتقا منظر عینی به عنوان یکی از اصلی ترین اجزای سازنده شهر، بیانگر ساختار اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و یا به عبارتی بیانگر هویت جامعه میباشند. منظرشهری از جمله عناصر با اهمیت هویت شهری و رکن اصلی تاثیرگذار در سیمای شهرها هستند. یکی از عناصر ایجاد کننده این پیوند عاطفی با مکان در شهر، خاطرات جمعی شهروندان در فضاهای همگانی هستند.

در شهرهای ایران کمتر فضاهای همگانی یافت میشود که در آن از هنر جمعی استفاده شده باشد، بنابراین اکثر شهرهای ایران از لحاظ وجود فضاهایی برای تجلی خاطرات جمعی در وضعیت نامطلوبی قراردارند.

شهر محمودآباد به جهت قرارگیری در ساحل دریای خزر و بهرهبرداری از رودخانه در درون بافت شهری، دارای پتانسیل بالایی برای ایجاد فضاهای همگانی سرزنده و شاد میباشد. کم توجهی مدیران شهری به این عرصه مهم و تأثیرگذار، فقدان ضوابط مناسب و... سبب شده است تا شهر محمودآباد فاقد هرگونه فضای شهری باشد. این نوشتار در پی آن است تا نگاه تصمیمگیران و مدیران شهری را به ضرورت وجود ضوابط تحقق پذیر طراحی فضاهای شهری با تکیه بر هنرهای همگانی، به منظور افزایش سرزندگی و کیفیت محیطهای شهری، جلب نماید.

-3 مروری بر تحقیقات گذشته

دهه ی 1960 را میتوان سرآغاز طراحی جمعی با همکاری گروه های مرتبط به دانش اجتماعی دانست. در این سال ها اپلیارد در گروه دانشمندانی بود که همواره بر ضرورت توجه به مسائل اجتماعی در مقوله طراحی شهری تاکید داشتند.کوشش های او تاثیر بسزایی در همراه کردن علوم اجتماعی با طراحی شهری داشت و نشان داد که این همراهی در بالا بردن سطح زندگی مردم اهمیت فراوانی دارد. همچنین در حوزه هنرعمومی، پژوهش های معدودی منتشر شده است که در ادامه به مهم ترین نمونه ها اشاره می شود :

سلمان مرادی در مقاله خود با عنوان "هنرعمومی و تلفیق آن با فضای شهری" - 1386 - به شکلی جامع و کلی به بررسی و ارایه تعریف هنر عمومی پرداخته است.

علی مدنی پور در کتاب "طراحی فضای شهری: نگرشی بر فرایند های اجتماعی، مکانی" - 1379 - تلاش میکند که به شهر همانند عنصری فعال توجه کرده و به ارتباط دو سویه مخاطب و شهر بپردازد. در این کتاب توجه به عناصر شهری و حضور فعال آن در زیست روزمره نسانی جنبه مشترکی با هنر عمومی پیدا میکند که در راستای مقاله مورد توجه است.

اپلیارد، و لینتل - 1969 - ، در "پژوهشی درباره خیابان های قابل زندگی"، پی به آن بردند که آمد و شد در محله ها عاملی مزاحم برای قابل زندگی بودن است و کیفیت زندگی در محله هارا پایین می آورد. این اولین اقدام جهت تعریف کیفیت در فضاهای همگانی شهر بود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید