بخشی از مقاله
چکیده
هدف از جستار پیش روی آن است تا نشان دهد تذکرههای فارسی محملی برای طرح و بیان دیدگاهها و نظرات ادبی مختلف بوده است. تذکرهنویسانِ فارسی، مقدمه تذکرهها را، که شناسنامه آن اثر به حساب میآمده است، محملی مناسب برای بیان و تشریح دیدگاه-های ادبی و تاریخادبی دیدهاند. بررسی مقدمه تذکرههای فارسی حاکی از این است که مؤلفان تذکرهها، در بیان دیدگاههای ادبی و تاریخادبی خویش، عموما از ساختار و الگویی مشابه پیروی میکردهاند. به همین منظور تعدادی مقدمه از تذکرهها انتخاب و سپس دیدگاههای تاریخادبی تذکرهنویسان که در ضمن آرای ادبی ایشان مندرج است، بررسی شد. این بررسی نشان داد که تذکرهنویسان در مقدمه، در باب نخستین شعر و نخستین شاعر، عموماً، و نخستین شعر فارسی و نخستین کسی که بهفارسی شعر سروده، صوصاً،خ شعر و شعرا در دورههای مختلف، و مسئله تخصصی تذکرهنویسی سخن گفتهاند. هرچند نباید دیدگاههای شخصی و غیر تکراری تذکرهنویسان را از نظر دور داشت.
کلیدواژه: تذکره، تذکرههای فارسی، تاریخ ادبیات، دیدگاه تاریخ ادبی
مقدمه
تذکرههای فارسی از نخستین بسترهای ظهور نقد و دیدگاههای ادبی بوده و »تذکرهنویسان منشأ تحولی بارز در نقد ادبی شدهاند و نه فقط در انتخابی که از دواوین شعرا کردهاند ذوق و قریحه نقّادی نشان دادهاند بلکه جای جای در تذکرههای خویش آشکارا به نقد وبحث در اشعار پرداختهاند« - زرینکوب،. - 7:1384تذکرهنویسان نظرات ادبی خویش را گاه در مقدمه و گاه در ضمن ترجمه احوال شاعران مطرح میکردهاند. با این وجود، مقدمه به عنوان ویترین و نخستین محل برخورد مخاطب با سخن مؤلف، از اهمیت خاصی برخوردار بوده و شناسنامه اثر به حساب میآمده است. عموم تذکرهنویسان در نوشتن مقدمه از الگویی واحد پیروی میکرده و مسائلی مانند تحمیدیه، شرح حال خویش، نسبت اسلام با شعر و شاعری، و دیدگاههای ادبی و تاریخ ادبی را مطرح میکردهاند. هدف از جستار حاضر این است که تعدادی از مقدمههای تذکرههای فارسی بررسی شود و از رهگذر آن عمده دیدگاههای ادبی و تاریخ ادبی تذکره-نویسان نشان داده شود. تذکرهنویسان در مقدمه تذکرههایشان، در باب نخستین شعر و نخستین شاعر، عموماً، و نخستین شعر فارسی و نخستین کسی که بهفارسی شعر سروده، خصوصاً، شعر و شعرا در دورههای مختلف، و مسئله تخصصی تذکرهنویسی سخن گفتهاند که در ادامه هر کدام را بررسی میکنیم.
شروع شعر
یکی از مباحث تاریخ ادبی مسئله اوّلین شاعر و اولین شعر است. تذکرهنویسان قسمتی از مقدمه تذکره خود را به بحث از اوّلین شاعر اختصاص دادهاند. این مسئله آنقدر مهم بوده که عوفی عنوان فصل سوم کتاب خود را در» معنی آنک اوّل شعر گفت« گذاشته است. او در این باب میگوید:بدان که ارباب صنقت ]ظ. صنعت[ را اختلافست که اول کسی که سخن منظوم گفت که بود، میمون بنمهران از عبدااللهِ عباس رضی االله عنهما روایت میکند نخستین کسی که در سخن را در سلک نظم کشید آدم صفی و خلیفه وفی بود صلوات االله و سلامه علیه . - 17 :618 - آدم بهدلیل کشته شدن هابیل شعر سروده بوده است. روایت عوفی را میخوانیم:و بهزبان درد نوحهاء دلسوز کرد و این ابیات را لباس نظم پوشانید و بدین اشعار بر فرزند خود نوحه کرد،
پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که آیا روا و جایز است که پیامبر خدا شعر بگوید. عوفی در این باره به سخن ابومنصور ماتریدی استناد میکند و میگوید که در واقع که آدم - ع - این سخن را بهزبان سریانی و بهنثر پرداخته است و پس از او یعرب بنقحطان آن را به نظم عربی برگردانده است تا حفظ آن آسانتر باشد. دولتشاه همین مطلب را بهنقل از کتاب آداب العرب و الفرس ابوعلی مسکویه مفصلتر بیان کرده است؛ نویسنده پس از اینکه شعر حضرت آدم - ع - را نقل میکند، جوابیه ابلیس را هم میآورد:و شیخ ابوعلی مسکویه رحمه االله علیه در کتاب آداب العرب و الفرس این قضیه را بدین منوال میفرماید، قال امیر المؤمنین الحسین بن علی رضی االله عنهما کان ابی علیه السلام بالکوفه فی الجامع اذ قام رجل من اهل الشام فقال یا امیر المؤمنین انی اسئلک عن الاوّل من قال الشعر فقال آدم علیه السلام قال و ما کان شعره قال لما نزل من السماء فی الارض فرای تربتها و سعتها و هواها و قتل قابیل هابیل فقال الشعر:
دولتشاه، بر اساس منبعی که داشته و بر خلاف عوفی، شاعر بودن حضرت آدم را رد نکرده است. وی حتی به ابلیس هم اشعاری را نسبت داده است. در این شعر علاوه بر اشاره به پیشینه سرایش شعر، موضوع تقابل و تضاد انسان و ابلیس نیز مطرح شده است.دیگر مقدمهای که سخن جالب و قابلتوجهی در این زمینه دارد مقدمه مجمعالفصحاء هدایت است. او هم داستان حضرت آدم را تکرار میکند، اما نکتهای جدید نیز در مقدمه او دیده میشود: »بعضی گفتهاند اول کسیکه زبان بسخن موزون برگشاد هوشنگ پادشاه